طلاق پیامدهایی در ابعاد فرهنگی ، خانوادگی ، اجتماعی ، اقتصادی را به همراه خواهد داشت
در اینکه طلاق پدیده شومی است که این روزها گریبان جامعه را گرفته است حرفی نیست ولی در بعضی مواقع این امر اجتناب ناپذیر است و این نشان از حکمت دین اسلام دارد که با اینکه طلاق را مذموم می دارد ولی آن را ممنوع نمی سازد. برخلاف برخی از ادیان که طلاق در آن حرام است و زوجی که هیچ سازشی با یکدیگر ندارند باید بسوزند و بسازند و یا اینکه به راههایی کشیده شوند که به هیچ وجه قابل قبول نیست. حال اگر هر دوی زوجین به این نتیجه رسیده باشند که طلاق به نفع آنهاست و راضی به جدایی باشند نمی توان از پیامدهایی که هر کدام از آنها را درگیر خواهد کرد به راحتی گذشت . غالباً طلاق پیامدهایی در ابعاد فرهنگی ، خانوادگی ، اجتماعی ، اقتصادی را به همراه خواهد داشت که در این میان سهم زنان از این پیامدها و ناخوشی ها بیشتر خواهد بود.
پیامدهای طلاق برای زنان
زنان پس از طلاق در معرض فشارهای روحی و روانی قرار میگیرند ، زنی که با هزار امید و آرزو پا در خانه مردی می گذارد هیچ گاه تصور پاشیده شدن کانون زندگیش را ندارد ولی زمانی که با این مسئله مواجه می شود یأس و ناامیدی است که با اینگونه زنان همراه خواهد شد و در بعضی از موارد آنها را تا مرز افسردگی نیز خواهد کشاند. اضطراب و نگرانی از بازگشت به منزل پدری ، نوع برخورد اطرافیان ، ترس از سرزنش شدن در مورد عدم توانایی اداره زندگی ، و در بعضی مواقع عذاب وجدان و پشیمانی مشکلات روحی دیگری است که زنان مطلقه را با خود درگیر می سازد.
اگر زنی که طلاق گرفته است دارای فرزند باشد مشکلات بیشتری در انتظار اوست به دلیل اینکه حق حضانت زنان بر کودکان با توجه به قانون مدنی تا هفت سالگی می باشد . جدایی از فرزند نیز از مشکلات است که به شدت زنان را رنج خواهد داد و از سوی دیگر این مورد تبدیل به حربه ای شده است برای برخی از مردان سود جو که با دادن حق حضانت به زنان در قبال گذشتن از حقوق مالی خویش آنها را از حقوق حقه خویش محروم می کنند و برخی دیگر از کودکان به عنوان ابزاری برای انتقام ازهمسران سابق خود استفاده می کنند و آنها را از دیدار کودکان خود محروم می سازند.
پیامدهای اجتماعی مسئله بعدی زنان مطلقه است . عدم پذیرش فرزندان زنان مطلقه در ازدواج های بعدی ، ترس از ازدواج با اینگونه از زنان با تصور داشتن مشکلات شخصیتی و وقوع طلاق مجدد ، انتخاب به عنوان همسر دوم و صیغه ای ، در امان نبودن از طعنه ها و کنجکاوی های اطرافیان ، سرخوردگی اجتماعی و بسیاری دیگر از این دست امور که زنان مطلقه را با چالشی سخت رو به رو خواهد کرد.
اگر زنی که مطلقه شده است به هر دلیلی نتواند به خانه پدری بازگردد و از حمایت آنها بهره مند شود باید با مشکلات اقتصادی نیز دست و پنجه نرم کند ، زنانی که دارای درآمد و سرمایه مالی نیستند بعد از طلاق اگر از جانب فرد دیگری حمایت نشوند برای تأمین مسکن و مایحتاج زندگی خود نیز دچار مشکلاتی خواهند شد و اگر حضانت فرزندان را هم بر عهده گرفته باشند اوضاع به مراتب سختتر خواهدبود. و متاسفانه در بعضی از موارد دیده شده است که این زنان برای تأمین نیازهای اقتصادی خود به سمت فعالیت های بزهکارانه کشیده شده اند.
طلاق برای کودکان و زنان پیامدهای ناگواری را به همراه دارد
پیامدهای طلاق برای مردان
طلاق برای کودکان و زنان پیامدهای ناگواری را به همراه دارد ولی نباید فراموش کرد که این مسئله عواقب ناگوار و آسیبهایی را نیز برای مردان به وجود خواهد آورد. مردان نیز با مشکلات روحی و روانی نظیر افسردگی یأس ، ناامیدی ، کاهش اعتماد به نفس بعد از طلاق مواجه می شوند مردان همانند زنان در این دوران مستعد ابتلاء به افسردگی هستند.
مردان به دلیل تفاوت در مکانیزم های دفاعییشان با زنان و بسته به شخصیتی که دارند ممکن است بعد از طلاق دچار مشکلاتی نظیر ناراحتی های قلبی و عروقی ، بیماریهای ریوی و گوارشی و ریزش موی سر شوند. نکته دیگری که وجود دارد این است که مردان به دلیل داشتن مشغله های بیرون از منزل به راحتی توانایی اداره خانه و زندگی خود و نگهداری و تربیت فرزندان را ندارند و این مسئله آنها را در تنگنایی شدید قرار خواهد کرد.
در مورد آسیبهای اجتماعی مردان بعد از طلاق ( با اینکه نسبت به زنان با آسیب های کمتری مواجه اند.) می توان گفت مردان هم از این آسیب ها در امان نیستند . افزایش بزهکاری در مردان مطلقه ، اختلالات و انحرافات جنسی ، تمایل به زندگی مجردی و .. از جمله آسیبهایی است که این مردان را تهدید می کند.
در مورد آسیبهای اقتصادی باید گفت مردان با کابوسی به عنوان مهریه های سنگین مواجه هستند ، مهریه هایی که در هنگام تعیین آن با خیال چه کسی داده و چه کسی گرفته آن را پذیرفته اند و حال به دلیل وقوع طلاق مجبور به پرداخت آن هستند مهریه های نجومی که یا باید به خاطر آن بهترین سالهای زندگی را به دلیل عدم توان پرداخت در پشت میله های زندان بگذرانند و یا با پرداخت قسمتی آز آن و یا تمام آن کل سرمایه زندگی خود را از دست بدهند. طلاق با این که در بعضی مواقع راه گشاست ولی به نظر می رسد مانند طوفانی عمل می کند که کسی از آسیبهای آن در امان نیست .
اختلال هذیانی اختلالی روانپزشکی است که علامت غالب آن هذیان است
اختلال هذیانی، اختلالی روانپزشکی است که در نوع حسادت آن فرد مبتلا همسر خود را به بیوفایی و خیانت متهم و دائم تلفن و رفت و آمدهای او را چک میکند. توصیه میشود با چنین فردی لجبازی نشود تا باور هذیانیاش قویتر نشود.
یداللهی، روانپزشک ، با بیان اینکه اختلال هذیانی اختلالی روانپزشکی است که علامت غالب آن هذیان است، اظهار داشت: اختلال هذیانی انواع مختلفی دارد که یکی از آنها حسادت است.
به گفته وی در اختلال هذیانی فرد بدون اینکه دلیل قاطعی برای بیتعهدی یا خیانت همسر خود داشته باشد او را خائن میداند.
وی افزود: فرد مبتلا همسر خود را به خیانت و بیوفایی متهم میکند و در برخی موردها مبتلایان به مهار فیزیکی همسر خود و حبس او در خانه میپردازند.
این روانپزشک ادامه داد: مبتلایان به اختلال هذیانی نوع حسادت معمولاً همسر خود را مدام بررسی میکنند و اگر تلفن همراه او در دسترس نباشد یا بدون هماهنگی جایی رفته باشد به شدت نگران میشوند و به این موضوع فکر میکنند که او به آنها خیانت میکند.
وی افزود: برخی مبتلایان با این عنوان که من به تو اعتماد دارم اما جامعه ناامن است همسر خود را از حضور در محافل و فعالیتهای اجتماعی منع میکنند و اجازه نمیدهند از خانه خارج شود. این در حالی است که فرد قبل از ازدواج با شخصی که به اختلال هذیانی مبتلا است زندگی خودش را داشته و جامعه نیز آن قدر خطرناک نیست که فرد برای تردد در محافل عمومی امنیت نداشته باشد.
یداللهی با ذکر مثالهایی که مبین علایم مبتلایان به اختلال هذیانی است اظهار داشت: فردی که به اختلال هذیانی مبتلا است اگر از جلوی خانه خود بگذرد و کاغذی حاوی شماره تلفن ببیند او را به همسر خود نسبت میدهد و چنین میپندارد که او خائن است.
وی افزود: برخی مبتلایان نیز تلفن خانه را قطع میکنند، موبایل را با خود میبرند و همسر خود را مهار فیزیکی میکنند هرچند که اختلال هذیانی از نوع حسادت در زنان نیز شایع است اما مهار فیزیکی بیشتر از سوی مردان صورت میگیرد.
این روانپزشک گفت: مبتلایان به اختلال هذیانی معمولاً معتقد نیستند که مشکلی دارند بنابراین به پزشک مراجعه نمیکنند و اگر ناچار به مراجعه شوند برای پرخاشگری یا اضطراب ناشی از این اختلال است.
وی افزود: همچنین مبتلایان با توضیح و منطق، دست از اعتقاد خود نمیکشند بنابراین درمان دارویی برای آنها لازم است. در کنار درمان دارویی توصیه میشود همسر فرد مبتلا به این اختلال اجازه دهد تا همسرش برای مدتی مشخص و کوتاه رفت و آمد و تماسهای او را به طور منطقی بررسی کند.
وی خاطر نشان کرد: نکته مهم این است که نباید با فرد مبتلا لجبازی کرد زیرا لجبازی وضعیت را بدتر و برای او مستنداتی ایجاد میکند همچنین موجب قویتر شدن باورهای هذیانی میشود.
منبع:سلامت نیوز
تنها برخی از افرادی که دست به خشونت میزنند، دچار اختلالات روانی هستند
خشونتگرها چه شخصیتی دارند و چه کسانی حاضر نمیشوند از یک رابطه خشونت بار بیرون بیایند؟
چهار سال است که از همسرش جدا شده اما پشیمان است. دلیل طلاقش فحاشی و کتکزدنهای شوهرش بوده اما حالا که تنها شده، میگوید کاش حتی به قیمت کبودیهای روی بدنم، در خانه شوهرم میماندم. اینکه سرنوشت یک زن پس از طلاق به کجا میرسد که هر روز دشنام شنیدن و آسیب دیدن را بر به دست آوردن آزادیاش ارجح میداند، موضوع این مطلب نیست اما در ادامه، با کمک هرایر دانلیان، روانشناس و زوج درمانگر، به شما میگوییم کسانی که با همسرشان رفتاری خشونتگرانه دارند چه کسانی هستند و آنهایی که ترجیح میدهند جسم و روانشان در رابطه زن و شوهری آسیب ببیند اما مهر طلاق به شناسنامهشان وارد نشود، چه ویژگیهایی دارند.
بیمار روانی است؟
تنها برخی از افرادی که دست به خشونت میزنند، دچار اختلالات روانی هستند. گرچه برخی از افرادی که دست به خشونت خانگی میزنند دچار اختلال شخصیت هستند، اما همیشه بیماران روانی نیستند که مرتکب این رفتارها میشوند.
در صورتی که فرد مقابل شما به اختلال شخصیت دچار باشد، میتوانید پیش از اینکه پای خشونت به رابطهتان باز شود، با تشخیص برخی رفتارهای شدید و کاملا مشخص از بیماری او باخبر شوید. این افراد دارای افکاری ناسالم هستند و البته از نظر خودشان رفتارهایشان کاملا طبیعی و سالم است. آنها ناگهان خشمگین میشوند، از کوره در میروند، در کنترل رفتارهایشان ناتوان هستند و گاهی دچار سوءمصرف مواد مخدر هم میشوند که باعث تشدید رفتارهای نادرستشان میشود.
چهار ستون روانش سالم است؟
تنها مبتلایان اختلال شخصیت نیستند که دست به خشونت خانگی میزنند. گاهی فرد دچار این اختلال نشده اما رگههایی از آن را در رفتارها و شخصیتش میتوان دید. فردی که همه علائم این اختلال را ندارد اما رگههایش را در رفتارهای خود نشان میدهد، تکانهای است. یعنی نمیتواند هیجانهایش را کنترل کند و به این هیجانات اجازه میدهد که ناگهان به عمل تبدیل شوند.
خشم آنها میتواند به آزار جسمی هم تبدیل شود و نشان دادن رفتار انفجاری هم میتواند یکی دیگر از ویژگیهای این افراد باشد. این افراد گرچه بهطور کامل علائم اختلال شخصیت را ندارند، اما میتوانند بهشدت آسیبزننده باشند و خشمشان به سادگی به رفتار تبدیل شود. البته اگر آنها را در شرایط و محیطی دیگر ببینید، ممکن است از این واقعیت بیخبر بمانید، چراکه این افراد در مواقع دیگر میتوانند بسیار آرام و راحت به نظربرسند.
ظاهری مودب و باوقار دارد؟
برای تشخیص اینکه آیا فرد در آینده رفتارهای خشونتآمیز در محیط خانه از خود نشان دهد یا نه، نمیتوانید رفتارهای اجتماعی او را مبنای قضاوت قرار دهید. شما به محیطی نیاز دارید که فرد معمولا در آن به چنین رفتارهایی دست میزند و واقعیت تلخ این است که در بسیاری موارد، شکلگیری رابطه زن و شوهری است که به او بستری برای نشان دادن این رفتارها میدهد.
گذشته از این، در اغلب موارد حتی خود فرد هم نمیداند که قرار است در آینده به یک خشونتگر تبدیل شود. برای مثال همسرش را کتک بزند و اگر پیش از این چنین رابطهای را تجربه نکرده باشد، احتمالا از داشتن چنین قابلیتی، بیخبر خواهد بود. در بسیاری موارد دشواری تشخیص این آدمها بیشتر از آنچه تاکنون گفتیم، است چراکه آنها ممکن است با روی آوردن به یک مکانیسم دفاعی، در مواقع دیگر رفتاری کاملا متضاد از خود نشان دهند و کاملا آرام و مبادی آداب باشند.
زود از کوره در میرود؟
آدمهایی که کمی تند مزاج هستند، پتانسیل تبدیل شدن به یک خشونتگر را دارند اما همیشه به چنین فردی تبدیل نمیشوند اما اگر فردی که اهل خشونت است، به شکل مرضی این رفتار را ابراز کند، خشونتگری او تنهامحدود به چهاردیواری خانه نمیشود؛ چنین فردی ممکن است هر کسی را مورد ضرب و شتم قرار دهد و مشکلش آنقدر واضح است که به راحتی میتوان آن را تشخیص داد. اما همانطور که گفتیم، همه خشونتگرها بیمار نیستند و در بسیاری مواقع، در مقابل کسی دست به خشونت میزنند، آزار جسمی میرسانند، فحاشی میکنند و او را در معرض آزار روانی قرار میدهند که اجازه این کار را به آنها میدهد.
خشونت خانگی تنها کتک زدن نیست
قربانیان چه کسانی هستند؟
خشونت خانگی تنها کتک زدن نیست؛ ما در ادامه به شما میگوییم که چه کسانی در یک رابطه پر از خشونت قرار میگیرند؟
اعتماد به نفسشان پایین است
کسانی که به فرد خشونتگر اجازه نشان دادن چنین رفتارهایی را میدهند، اغلب اعتماد به نفس پایینی دارند. این افراد قدرت بیان خواستههایشان را ندارند و نمیتوانند در مقابل آنچه که از نظرشان نادرست یا حتی ظالمانه است، ایستادگی کنند.
میترسند
ترس از آینده باعث میشود قربانیان در رابطهای ناسالم بمانند. ازدواج به دلیل ترس از ماندن در خانه پدر، ترس از تنها ماندن، ترس از مسخره شدن به خاطر تجرد در سن بالا و. . . قطعا تبعات خوشایندی نخواهد داشت.
بهخاطر ترس به خانه بخت رفتهاند
افرادی که از سر ترس ازدواج میکنند، حتی اگر خودشان هم ندانند این پیام را به فرد مقابلشان هم منتقل میکنند. همسر آنها فکر میکند «هرکاری بکنم او میماند» و به همین دلیل تلاشی برای هدایت رابطه به مسیری سالم نمیکند. همه ما از لحظهای که با هم آشنا میشویم به شکل خودآگاه و ناخودآگاه همدیگر را چک میکنیم و با جملههایی که میگوییم و رفتارهایی که انجام میدهیم، خود را به دیگری معرفی میکنیم و حتی به بخش گستردهای از رفتار او هم شکل میدهیم.
آدمی که ناخودآگاه این باور را منتقل میکند که من از تنهایی میترسم و از اینکه تو از رابطه بیرون بروی میترسم، به فرد مقابلش این پیام را میدهد که حتی اگر قربانی خشونت شوم هم چارهای جز ماندن در این رابطه ندارم. مثال سادهاش خانمی است که میگفت: «به خواستگارم گفتم که من از پدرم خیلی میترسم و نباید بعد از ساعت 10 به خانه ما زنگ بزنی.» آقای خواستگار بعد از این ساعت به او زنگ زده بود و خانم میگفت: «من 45 دقیقه با او صحبت کردم که چرا 10 به بعد زنگ زدی.» همین اتفاق ساده چه پیامی را به مردی که در این رابطهاست میدهد؟ درواقع به او میگوید که من از تو بیشتر از پدرم میترسم و به سادگی زمینه قرار گرفتن در رابطهای یکطرفه و حتی خشونتآمیز را فراهم میکند.
حواسشان به خطقرمزها نیست
هر فرد خط قرمزهایی برای خودش دارد و وقتی طرف مقابل آگاهانه یا ناآگاهانه آنها را زیر پا بگذارد، به او واکنش نشان میدهد. این واکنش میتواند کلامی یا غیرکلامی باشد و باعث شود در آینده این خطوط قرمز به رسمیت شناخته شده یا شکسته شوند. وقتی فرد به شکسته شدن این مرزها واکنش نشان میدهد اما فرد مقابل دوباره این رفتار را تکرار میکند، چه پیامی منتقل میشود؟ این پیام که «هرکاری میخواهی بکن؛ من خیلی ناراحت میشوم اما در رابطه میمانم».
جای بهتری برای رفتن ندارند
همه افرادی که مورد خشونت خانگی قرار میگیرند به بیرون آمدن از رابطه ناسالم فکر نمیکنند. در شرایطی که حمایت اجتماعی چندانی از این افراد صورت نمیگیرد، قربانی به خود میگوید اگر رنج ماندن در این رابطه را بکشم، بهتر از آن است که تنها شوم و به خیال خودش بین بد و بدتر یکی را انتخاب میکند. طلاق و زن مطلقه بودن در جامعه ما هنوز کاملاً پذیرفته شده نیست و از آنجا که هر کشوری فرهنگ خود را دارد، نمیتوان انتظار داشت فردی که بعد از طلاق آینده تلختری در انتظارش است و از حمایت اجتماعی و حتی خانوادگی برخوردار نیست، بهخاطر ترک این خشونت، به بستر خشونتبارتری وارد نشود.
نمیخواهند به ضعفشان اعتراف کنند
کتک خوردن به معنی ضعیف بودن است و خیلی سخت است که فرد اعتراف کند که «من ضعیف هستم!». بیان خشونت و صحبت کردن در مورد آن، در درجه اول یعنی قبول چنین ضعفی. به همین دلیل بسیاری از قربانیان سکوت را انتخاب میکنند و توان به اشتراک گذاشتن اندوهشان را با دیگران ندارند.
آینده روشنی برای خود نمیبینند
«طلاق بگیرم بعد چه کنم؟» این سوالی است که خیلی از قربانیان پاسخ خوشایندی برایش ندارند. اگر به خانه پدرم برگردم و آنجا هم مورد خشونت قرار بگیرم چه؟ اگر از پس تنها زندگی کردن بر نیایم چه؟ اگر دوباره با کسی ازدواج کنم که من را کتک بزند چه؟ پاسخ مبهمی که برای همه این سوالات وجود دارد، میتواند میل قربانی به ماندن در رابطه را بیشتر از ترک کردن همسر خشونتگرش کند.
منبع:مجله سیب سبز
این سبک زندگی و باورهای ماست که زندگی شاد و بدون استرس ایجاد میکند
شادبودن هنری است که بسیاری از ما بلد نیستیم چگونه از آن استفاده کنیم. در دنیای پر از اضطراب و تنش امروز، شاد زندگی کردن شاید کار سخت و عجیبی باشد. پیشرفت تکنولوژی، گاه به قدری سریع است که از آن عقب میافتیم و این دنیای سریع باعث شده است تا بسیاری از ما طعم شیرین آرامش را تجربه نکنیم.
به اعتقاد روانشناسان این سبک زندگی و باورهای ماست که زندگی شاد و بدون استرس ایجاد میکند؛ یعنی گاه فقط کافیست تا سبک زندگی ما عوض شود. نیازی به تغییر دنیا برای ایجاد آرامش نخواهد بود. گاه تغییرات به ظاهر کوچک، اتفاقات شیرینی به دنبال خواهد داشت. مانند:
۱- در مورد اینکه چه چیزی شما را خوشحال میکند، به دقت فکر کنید: در این دنیای بزرگ چیزهای متعددی هستند که مایه خوشحالی ما میشوند. فقط کافیست با دقت به آنها فکر کرده و برای رسیدن به آنها برنامهریزی کنید. رسیدن به این اهداف، حس خوبی در شما ایجاد خواهد کرد.
۲- با افراد مثبت و شاد رفتوآمد کنید: حتماً شما هم این ضربالمثل را شنیدهاید؛ “کمال همنشین در من اثر کرد”.
این نکته را به خاطر داشته باشید که حال خوب و بد، به صورت مسری به اطراف سرایت میکند؛ اگر با افرادی که دایم از مشکلات گلایه میکنند رفتوآمد کنید، انتظار حال خوب انتظار زیادی است. پس از همین الآن سعی کنید با افراد مثبت معاشرت کنید تا نشاط و سرزندگی آنها به شما هم سرایت کند.
۳- هر روز برای خودتان وقت بگذارید: گاه کارهایی که به ظاهر کوچک و بیاهمیت هستند؛ مثل پیادهروی، یک دوش آب گرم، شام خوب، صحبت با یک دوست و…، میتواند حال ما را خوب کند. تأثیر این کارهای به ظاهر کوچک بر شادمانی ما، فوقالعاده است. لیستی از این کارهای کوچک تهیه کرده و سعی کنید هر روز حداقل یکی از آنها را انجام دهید.
۴- عقل سالم در بدن سالم است: ورزش و تغدیه سالم یکی از مهمترین عوامل شادکامی است؛ از مصرف فستفودها تا جاییکه امکان دارد اجتناب کنید و سعی کنید حتماً ورزش را در برنامه روزانهتان قرار دهید.
۵- خوشبین باشید: اجازه ندهید ناراحتی و احساسات منفی وارد زندگی شما بشود. این را بپذیرید که مشکلات هم در کنار خوشیها بخشی از زندگی ماست و ما در سختیها ساخته شده و رشد میکنیم؛ زمانیکه با مشکلات برخورد میکنید با خود بگویید این روزها تمام میشود و از جملات مثبتی مثل “تو قوی باش”، “حتماً میتوانی حلش کنی” و… استفاده کنید.
ناراحتی و دلخوری از دیگران، همانند باری سنگین بردوش ماست و تا زمانیکه بخشش را امتحان نکرده و دیگران را از صمیم قلب نبخشیدهایم، این بار سنگین را زمین نگذاشته و همهجا با خود میبریم. بخشش باعث کاهش فشار خون و ضربان قلب میشود و به آرامش شما کمک بسیاری میکند
یادگیری مهارتهای متنوع میتواند موجب شادی و نشاط شود
۶-خودتان را سرگرم کنید: طبق تحقیقات، افرادیکه برای زندگی خود برنامه دارند و هر روز کارهایی دارند تا آنها را انجام دهند، در مقایسه با سایرین زندگی شادتری را تجربه میکنند. سعی کنید برای خودتان برنامهای ترتیب داده و از آن لذت ببرید؛ یک کار جدید، عضو شدن در گروههای مختلف، یادگیری مهارتهای متنوع و… میتواند ذهن شما را درگیر کرده و موجب نشاط شود.
۷-در کارهای خیر شرکت کنید: کمک به دیگران و مایه تسکین و آرامش دیگران بودن، تأثیر فوقالعادهای بر آرامش و نشاط ما خواهد داشت. تقسیم شادی با سایرین، طعم شادی را بیشتر و طولانیتر میکند. مهم نیست ما چگونه به دیگران کمک میکنیم؛ گاه یک همدردی صمیمانه، کلمات تسکینبخش و… باعث ایجاد نشاط و شادی در دیگران و بهتبع آن در وجود خود ما خواهد شد.
۸- بخشش را امتحان کنید: ناراحتی و دلخوری از دیگران، همانند باری سنگین بردوش ماست و تا زمانیکه بخشش را امتحان نکرده و دیگران را از صمیم قلب نبخشیدهایم، این بار سنگین را زمین نگذاشته و همهجا با خود میبریم. بخشش باعث کاهش فشار خون و ضربان قلب میشود و به آرامش شما کمک بسیاری میکند.
۹-سیستم حمایت اجتماعی قوی داشته باشید: دوستان خوب و خانواده گرم ازجمله عواملی هستند که به نشاط ما کمک فراوانی میکنند. اطمینان از اینکه در شرایط سخت افرادی هستند که به ما کمک خواهند کرد و حال ما برای آنها مهم است و میتوانیم از آنها تقاضای کمک کنیم، تأثیر زیادی در آرامش ما خواهد داشت.
۱۰- مهارتهای ارتباطی خود را افزایش دهید: توانایی ارتباط موثر، حل مسئله، مدیریت استرس، توانایی نه گفتن و… ازجمله مهارتهای ارتباطی مهمی هستند که با پیشگیری از بروز مشکلاتی در آینده، به حفظ شادمانی ما کمک فراوانی میکنند.
۱۱- فراموش نکنید نگرش شما به مشکلات بسیار مهمتر از خود مشکل است: به مشکل به عنوان یک فرصت برای رشد و بالندگی نگاه کنید. بسیاری از مشکلات، سرآغاز یک قدم بزرگ و زندگی جدید برای ماست. کافیست تا نکته پنهان در هر مشکل را یافت و آنوقت است که مشکلات تبدیل به شکلات میشوند.
۱۲- در حال زندگی کنید: از لحظه استفاده کنید و از آن لذت ببرید. افسوس گذشته را خوردن و در آرزوی رویاهای آینده بودن، فقط لذت حال را از ما میگیرد. از تمام چیزهایی که در حال حاضر دارید، لذت ببرید. فراموش نکنید حال ما تنها چیزی است که قابل کنترل است و حال خوب آینده درخشانی را پیش رو خواهد داشت.
حال انتخاب با شماست که از این به بعد چگونه زندگی کنید؛ با نشاط و شادمانی یا با ناراحتی و افسردگی.
یکی از مشکلات بچه های امروزی ، استفاده زیاد از لوازم الکترونیکی مانند تبلت است
یکی از مشکلاتی که بچه های امروزی دارند استفاده زیاد از لوازم الکترونیکی مانند تبلت است. حال والدین چگونه باید این تبلت ها را از کودک شان جدا کنند.
این روزها به هر خانهای که وارد میشوید، به جای سرگرم بودن کودکان با خمیرهای بازی که خلاقیتشان را بالا میبرد و مهارت دستهایشان را بیشتر میکرد، تبلتهایی در دست بچهها جا دارد که چشمهایشان را خسته و مفاصل دستهایشان را ضعیف میکند. در این میان والدینی که امکان خرید چنین ابزاری برای کودکشان ندارند هم از خود گذشتگی کرده و او را با گوشی هوشمند تلفن همراهشان سرگرم میکنند و مهارت کودکشان در انجام بازیهای مختلف را به رخ این و آن میکشند. بچههای امروزی تمایلی به دویدن، کاردستی درست کردن و نقشپذیری در بازیهایی که نسل ما از آنها لذت میبرد، ندارند. آنها ترجیح میدهند روی مبل راحتی لم بدهند، یک کاسه پفک کنارشان بگذارند و هر روز چندین مرحله از بازیای که به آخر رساندنش کار هر کسی نیست را رد کنند.
بچههای امروزی نمونه کوچک شده والدینشان هستند. نمونه آنهایی که در مهمانیها به جای گپ زدن با حاضران، به غایبهای جمع وایبر میزنند و بهجای چند متر دویدن، بهدنبال نصب انواع اپلیکیشنهای سلامت روی گوشی خود هستند. هدیه پژوهشگران فناوری اطلاعات به بچههای امروزی نه هوش بیشتر و نه ذهن آمادهتر است. آنها روی مبلهای راحتی، صاحب بدنی خسته و انباشه از چربی میشوند و پشت صفحه تبلتها، چشمهایی آزرده و ذهنی آشفته را از آن خود میکنند.
شاید بعد از خواندن این یادداشت، به قصد گرفتن تبلت فرزندتان از او، از روی مبل بلند شوید؛ اما بنشینید! نیازی به محروم کردن فرزندتان از تبلتش نیست، کافی است خودتان همین حالا گوشی را روی زمین بگذارید و نه با حرف، بلکه با آوردن ورزش و مطالعه به ساعتهای مردهتان، به کودک خود هم سبک زندگی سالم را آموزش دهید.
ساعتهای استفاده فرزندتان از تبلت را محدود کنید
به ساعت نگاه کنید
با وضع کردن برخی قانونها، ساعتهای استفاده فرزندتان از تبلت را محدود کنید. برای مثال به او اجازه ندهید که سر میز شام تبلتش را بیاورد.
خاموشی بزنید
محققان میگویند تبلتبازی پیش از خواب میتواند فرزند شما را بیخواب کند. پس به او اجازه بازی کردن با تبلت پیش از خواب را ندهید و نگذارید آن را به اتاق خوابش ببرد.
وقتشناس باشید
حتی اگر همه اطرافیانتان برای کودک خود تبلت خریده باشند، دلیلی ندارد که در سه سالگی به فرزندتان چنین هدیهای بدهید. اگر میخواهید او را با تکنولوژی آشنا کنید، به او اجازه دهید برخی ساعات روز با تبلت شما بازی کند اما شخصی کردن این وسیله را از چنین سنی شروع نکنید.
از خودتان شروع کنید
هرقدر هم که از لزوم فعالیت بدنی و قویتر کردن ارتباطات رو در رو برای فرزندتان صحبت کنید، فایدهای ندارد. تا زمانی که او میبیند که در مهمانی برایتان وایبر بازی شیرینتر از گپ زدن با دیگران است، تمایلی به گوش کردن به توصیههایتان پیدا نمیکند. اگر میخواهید فرزندتان زندگی مجازی را جایگزین تجربههای حقیقی زندگی نکند، خودتان در رعایت چنین اصلی پیشقدم شوید.
دست بهکار شوید
اگر تنها یک فرزند دارید، به او حق دهید برای پر کردن تنهاییاش به تبلت وابسته شود. در چنین شرایطی به جای جنگیدن با او، خودتان برای تغییر شرایط وارد عمل شوید. بازیهای دونفره پرتحرک و هیجانانگیز، هم میتواند سلامت جسم فرزندتان را تضمین کند و مهارتهای حرکتیاش را تقویت کند و هم لحظات شاد و خوشی را برایش رقم بزند. اگر کودکتان از چنین نعمتی بهرهمند شود دیگر نیازی به مدام بازی کردن با تبلت پیدا نخواهد کرد.