تغذیه تاثیر مهمی بر اعصاب و روان انسان دارد
گاهی دیده اید وقتی روی ناخن ها لکه های سفید پیدا می شود، برخی می گویند حتما کلسیم یا روی بدن کم شده؟ یا گاهی موها ناگهان سفید می شود و فکر می کنیم حتما ویتامینی در بدنمان کم شده؟ همان طور که کمبود ویتامین ها و املاح معدنی بر قسمت های مختلف جسم تاثیرگذار است، سلامت روان را هم تحت تاثیر قرا رمی دهد؛ نمونه بارزش کمبود عنصر آهن در بدن است که باعث کم خونی می شود و در نتیجه آن فرد مدام خسته، کسل، بی حوصله و عصبی خواهدشد.
در زیر به فاکتورهای غذایی که بر سلامت اعصاب و روان تاثیر می گدارند، اشاره مختصری می شود.
کربوهیدراتها یا مواد قندی ـ نشاسته ای:
کمبود این گروه از مواد در اکثر رژیمهای لاغری اتفاق می افتد، به دلیل اینکه سلولهای عصبی انرژی مورد نیاز خود را صرفا از گلوکز تامین می کنند و گلوکز هم فرم ساده ای از کربوهیدرات است که قابل جذب در دستگاه گوارش است .
چنانچه در برنامه غذایی روزانه کمبود شدید کربوهیدرات وجود داشته باشد سلولهای عصبی دچار کمبود انرژی شده و نمی توانند کار خود را انجام دهند. همچنین محدودیت شدید کربوهیدرات به مدت طولانی باعث پایین افتادن قند خون می شود که به این حالت هیپو گلیسیمی می گویند و عوارض آن : خستگی ،بیماری ، بی حوصلگی ،اضطراب، کاهش قدرت یادگیری می باشد.
مواد پروتئینی :
کمبود شدید پروتئین موجب بروز عوارض فراوان می شود از جمله : خستگی ، بی حالی و سستی می باشد. مواد غذایی غنی از پروتئین عبارتند از : گوشت ، مرغ، ماهی ، تخم مرغ، لبنیات ،حبوبات ، مغزها( پسته ، بادام ، فندق ، گردو ، تخمه ) .
مواد معدنی:
ید ، منیزیم ، آهن در سیستم عصبی بسیار موثرند.
تاثیر ید بر سیستم عصبی به قدری شدید است که چنانچه مادر در دوران بارداری کمبود ید داشته باشد نوزاد با عقب افتادگی ذهنی متولد می شود.
کمبود آهن چون باعث کم خونی می شود و خون لازم به سلولهای عصبی نمی رسد در نتیجه ایجاد خستگی ، بی حالی ، ضعف ، کاهش یادگیری و عصبانیت و بی اشتهایی می کند.
بهترین راه برای اطمینان از تعادل و تنوع غذایی استفاده از چهار گروه اصلی غذایی است که شامل :
الف ـ گروه نان و غلات ب ـ گروه میوه و سبزی ها ج ـ گروه شیر و لینیات د- گروه گوشت ، حبوبات و تخم مرغ .
- گروه غذایی میوه وسبزی ها : برای مقاومت بدن در برابر عفونت ها ، ترمیم زخمها ، دید در تاریکی و سلامت پوست ضروری است .
- گروه لبنیات : برای استحکام استخوان ها ، دندان ها و رشد و سلامت پوست لازم است.
- گروه ویتامین ها : توصیه می شود بیشتر از گوشت سفید استفاده شود و پیش از پختن گوشت قرمز ، چربی هایی را که به چشم می خورد جدا کنید.
- گروه غلات : برای تامین انرژی ، رشد و سلامت دستگاه عصبی لازم است.
تغذیه با سلامت جسم و روان افراد در ارتباط است
ویتامین ها :
از کمبود ویتامین B تا کم هوشی!
بسیاری از مواد مغذی مثل ویتامین ها و مواد معدنی به صورت مستقیم عملکردهای ذهن و قدرت های شناختی ، تاثیر می گذارند و نهایتا در بروز بیماری های تخریب کننده بافت مغزی موثرند. شاید قدیمی ترین ویتامین هایی که در دانش بشری و دانش تغذیه وجود دارد، ویتامین های گروه B هستند؛ ویتامنی های B۱، B۲، نیاسین یا B۳ و... البته در حال حاضر فرم های شیمیایی مختلفی از این ویتامین ها شناسایی شده اند؛ برای مثال فرم اسیدی نیاسین، اسید نیکوتینیک است و فرم آمیدی آن اسید نیکوتین آمید. یا ویتامین های دیگر مثل B۱۲ و فولیک است که کمبودشان می تواند بر عملکردهای مغزی موثر باشد و ممکن است باعث افسردگی های شدید شود.
اما غیر از ویتامین ها که قدیمی ترین ها هستند، بین املاح، کمبود حاشیه ای آهن یعنی کمبودی که مربوط به منابع خوراکی آهن نیست و علائم بالینی این کمبود هم هنوز بروز نکرده؛ کمبودهای خفیف و ناچیز که حتی ممکن است با آزمایش خون هم مشخص نشود می تواند باعث مخدوش شدن عملکردهای ذهن شود. تمرکز را به شدت کاهش دهد و در درازمدت حتی باعث کاهش توانایی های هوش شود.
مغزتان را روغن کاری کنید!
یکی از ویتامین هایی که اخیرا تاثیرش بر عملکردهای ذهنی مورد بررسی قرار گرفته و اثبات شده، تاثیر کمبود اسیدهای چرب امگا۳ در بروز اختلال های روانی است. در حال حاضر می دانیم حدود ۲۰درصد چربی های مغز را چربی های امگا۳ تشکیل داده اند و از آنجا که این اسیدهای چرب برای ادامه حیات بدن کاملا ضروری است و توسط خود بدن انسان هم قابل تولید نیست، حتما باید از طریق رژیم غذایی یا مکمل ها تامین شود، اما منابع خوراکی اسید چرب امگا۳ محدد است و دسترسی به این اسیدها برای همه افراد چندان آسان نیست.
بنابراین احتمال کمبودش بسیار زیاد است؛ مستندات علمی موجود هم نشان دهنده بروز مشکلات مربوط به کمبود اسیدهای چرب امگا۳ در افراد است که از این میان می توان به اختلال های دوقطبی، بیماری های اوتیسم و همین طور افسردگی های شدید یا افسردگی های دوران بارداری اشاره کرد. پس به مقدار کافی گردو، ماهی و میگو، تخم کدو و تخم کتان مصرف کنید. درواقع منبع امگا۳ در ماهی هایی مانند ماهی آزاد، قزل آلا، تن و شاه ماهی تعریف می شود. در گیاهان هم روغن های سویا، آفتابگردان، دانه کتان و گردو، فندق و کنجد حاوی امگا۳ هستند. علاوه بر این، مواد غذایی غنی شده با امگا۳ مانند برخی از نان ها، آبمیوه ها، روغن ها و تخم مرغ مرود توصیه متخصصان تغذیه است.
نگذارید ویتامین Dتان کم بیاید!
می گویند ۸۰ درصد ایرانی ها با کمبود ویتامین D روبرو هستند اما شما سعی کنید جزئی از این جمعیت وسیع نباشید چون کمبود ویتامین D با بروز بیماری های خطرناکی از جمله اماس و نیز اختلال در عملکردهای ذهنی، افسردگی و... در ارتباط است. در این زمینه حتی پژوهشی در دانشکده علوم تغذیه دانشگاه ایران انجام و طی آن مشخص شد ویتامین D هم یکی دیگر از مواد مغذی کلیدی است که کمبودش روی عملکرد ذهن و بروز افسردگی اثرگذار و کمبودش بسیار بسیار شایع است. ویتامین D نه تنها بر قسمت عمده عملکردهای مغزی و ماهیچه ای موثر است بلکه بروز بیماری ام اس، ضعف عضلانی، فیبرو میالژیا و آرتریت روماتوئید که بیماری های سیستم ایمنی هستند، همچنین همه بیماری هایی که به نوعی با ضعف سلسله اعصاب مرکزی، سیستم ایمنی و بافت ماهیچه ای در ارتباط اند با کمبود ویتامین D در ارتباط هستند. همچنین کمبود روی و ویتامین A می تواند باعث بروزاختلال در عملکردهای ذهن شود. همان طور که گفته شد، افسردگی از راه های مختلفی بروز می کند و محققان دانشگاه ایران با آزمایش روی گروه های گیرنده ویتامین D و گروهی که فقط پلاسیبو (دارونما) مصرف می کردند، ثابت کردند گروهی که ویتامین D بیشتری دریافت کردند، به اختلال های روانی کمتری دچار شدند.
همچنین افرادی که دچار افسردگی بودند با مکمل یاری و دریافت دوزهای مصرفی روزانه ویتامین D به درمان شان کمک شد و سطح سلامتشان ارتقا یافت. یادتان باشد بیش از ۸۰درصد ویتامین D از طریق مواجهه با نور آفتاب تامین می شود و ۱۵ ۱۰ دقیقه قرارگرفتن روزانه بدن در مقابل نور بی واسطه خورشید می تواند نیاز ۲ هزار واحدی به این ویتامین موثر را تامین کند. نقش مواد غذایی همچون غلات و برخی سبزی ها و میوه ها، کره، روغن کبد ماهی، زرده تخم مرغ، خامه، جگر، ماهی ساردین و گوشت قرمز و قارچ در این فرآیند فقط ۲۰درصد اعلام شده است. پس از نور افتاب کمک بگیرید.
کمبود ویتامین چه ربطی به اختلال روان دارد؟!
اغلب مواد مغذی ای که نام برده شد، به صورت «کوآنزیم» یا «کوفاکتور» واکنش های مختلف بیوشیمایی را در بدن ماکاتالیز می کنند. برای مثال آهن یا ویتامین های گروه B درواقع کوفاکتور واکنش های شیمیایی بدن هستند که باعث ساخت نوروترنسمیترها با واسطه های شیمیای مغز می شوند. از آنجا که واسطه های شیمایی مغز برای انتقال پیام های عصبی و برای عملکردهای مغزی لازم و ضروری هستند، کاملا واضح است که وقتی کوآنزیم هایی که این واکنش های شیمیایی را کاتالیز می کنند، کم باشند، واکنش های لازم انجام نمی شوند.
درنتیجه موادی که باید در نتیجه این واکنش ها ساخته شوند، تولید نمی شوند، تعادل این واسطه های شیمیایی در مغز به هم می خورد، عملکردهای وابسته به آنها مختل می شود و نهایتا به شکل اختلال های روانی بروز می کند. کمبود تمام موادی که گفته شد، می تواند باعث بروز علائم افسردگی و سایر اختلال های روانی شود اما همیشه علایم افسردگی ها و اختلال های روانی به دلیل وجود مشکلات تغذیه ای بروز نمی کنند. چون ممکن است ریشه ها و دلایل متفاوت زیادی داشته باشد. مثلا شوک ناشی از یک حادثه بد و استرس ناشی از آن می تواند باعث بروز افسردگی شود. حالا اگر کسی سوءتغذیه هم داشته باشد، به طور قطع شکل شدیدتر افسردگی را تجربه خواهدکرد اما به طور قطع، تغذیه، شیوه غذا خوردن و نوع انتخاب مواد غذایی به شدت با سلامت جسم و روان افراد در ارتباط است.
همه چیز را به دیگران نگویید
در دنیایی شگفت انگیز اما دورو و زیرک زندگی می کنیم. گاهی بهتر است زبان خود را بسته نگهدارید و با مردمی که با شما صحبت می کنند فقط یک لبخند بزنید و درمورد موفقیت ها و خوشبختی خود به اندازه کافی زیرکی و زرنگی داشته باشید.
از طرف دیگر کنجکاوی بشر به سمت و سوی کشف و درک بسیاری از رازها و حقایق زندگی است همچنین شخصیت های سیاه قلبی هستند که دانش و اطلاعات درمورد سایر افراد را برای نابود کردنشان به افراد دیگر بازگو می کنند. اگر به طور طبیعی آدم پرحرفی باشید بدانید چه چیز را باید بازگو و چه چیز را باید پنهان سازید. چرا که در غیر این صورت میتوان اطمینان داشت که مشکلات زندگی شما به بزرگترین موضوع خطرناک تبدیل خواهد شد.
مشکلات شما متعلق به شماست و صحبت کردن درباره شکست هایتان ایده بدی است چرا که شما نزد دوستانتان به عنوان یک شخص منفی شناخته می شوید. افراد مثبت هیچگاه اشتیاقی برای انتشار مشکلات ندارند و می توانند مشکل و بیچارگی شما را نزد خود و خانواده اتان به سمت خوبی بچرخانند.
هر کس در زندگی ظرفیتی دارد و اگر کسی قصد دخالت درزندگی شما راداشته باشد سعی کنید چشم پوشی کرده و از مطالب طنز و خنده دار استفاده کنید. با ریشخند و خنده می توان موقعیت ها را کنترل کرد درضمن این که با افراد منفی می توان ادب را حفظ کرد.
دراینجا 5 مورد که هرگز نباید درباره آنها با دیگران صحبت کرد آورده می شود :
1 - رازهایتان
معنی لغت "راز" چیست؟ راز بخشی از خبر، حقیقت معلوم یا اطلاعات شناخته شده برای تعداد محدودی از افراد است. هر شخص به نوبه خود در دنیا حداقل یک راز دارد. همه می دانیم که حفظ اسرار از موضوعات چالش برانگیز است چرا که هر کسی نمی تواند بر وسوسه مطرح کردن اطلاعات درباره اشخاص و اتقاقات غلبه کند. تنها باید به عزیزترین و نزدیکترین فرد در زندگی خود رازهای کوچک و عادی را مطرح کرد و مطمئن باشیم که اعضای خانواده هرگز با این مسأله بازی نخواهند کرد. در مورد رازهای بزرگ سعی بر پنهان بودن و ممنوع بودن افشای آن باشد. هرگز زمانی که رازهای بزرگ نزد تعدادزیادی از افراد و دشمنان برملا شده باشد شبها خواب راحتی نخواهید داشت.
2 - زندگی خصوصی
زندگی خصوصی یک موضوع مقدس و با ارزش است . حتی اگر شخصی خرافاتی نباشیم اما باور داریم که قدرت احساسات اشخاص درزندگی خصوصی بی تأثیر نیست. هیچکس دوستندارد که به واسطه علایق، گفتار و کردارش محکوم شود.
امروزه جوانان بطور ناخودآگاه همدیگر را به بحث وانتقاد درباره زندگی خصوصی اشان تحریک می کنند. اطلاعات شخصی، عکسها و فیلم های خود را در وب سایتها و رسانه های مختلف اجتماعی منتشر می کنند و این فرصت را به میلیون ها نفر می دهند تا جزییات زندگی شخصی یکدیگر را مشاهده کنند.
شبکه های اجتماعی بزرگترین منبع اطلاعات نادرست و دروغ است. دشمنان نیز از این موضوع بیشترین استفاده را خواهند داشت. می توانند از این طریق به شما یا نزدیک ترین افراد به شما تهمت و افترا بزنند و این برای روابط شما بسیار خطرناک است. حذف یا مسدود کردن حساب کاربری نیازی نیست فقط سعی کنید دراین شبکه ها عکس های کمتری که زندگی شخصی شما را برای شخصیت های خوب و بد قابل دسترس می سازد قرار دهید .
3 - درآمدها
آیا دوست دارید دیگران درباره درآمدتان پرس و جو کنند؟ نه. این سؤال بیجا و بی معنی است و معمولا کسانی آن را می پرسند که دوست دارند پول دیگران را بشمارند. اگر می خواهید درآمد ثابت داشته باشید درباره آن کمتر لاف بزنید. مردم اغلب نمی توانند بر حس حسادت خود در مورد رفاه دیگران غلبه کنند. حسادت ها می توانند تاثیر منفی زیادی در تحقق شانس و بخت شما داشته باشند. اگر در یک سطح مالی خوبی هستید باید یاد بگیرید درمقابل حسادت و غبطه دیگران چگونه ایستادگی و مقاومت کنید. هنر پولدار شدن فقط به توانایی کسب درآمد نیست بلکه مهارت پس از آن و پنهان کردن درآمدتان از افراد بدخواه نیز شامل می شود. در این مواقع باید بطور طبیعی رفتار کنید و کمتر درباره دارایی و ثروت خود صحبت نمایید. این کارهمانند یک پوشش در مقابل انرژی های منفی و افراد حسود می باشد.
4 - قلب شما
قلب بشر موجود بسیار شکننده و آسیب پذیری است. تنها یک واژه یا عمل بی دقت می تواند آسیب جدی به آن وارد کند. پس باید به هنگام سخن گفتن با دیگران کاملا مراقب باشید. میل و آرزوی هر شخصی آن است که روحش از هر آنچه منفی است رهایی یابد و زندگی با روح ومستحکمی داشته باشد اما هرچیزی ولو جزیی و اندک به شما باز می گردد. دشمنانتان در صدد یافتن نقاط ضعف شما هستند و این مسأله اصلا خوب نیست. شکی در این نیست که رقیبان شما فرصت های مناسبی برای ریختن نمک به زخم هایتان پیدا می کنند و زندگی را برای شما مشکل تر و سخت تر می سازند.
اگر بخواهید دردهای خود را با دیگران در میان بگذارید باید مطمئن باشید که طرف صحبت شما درک بالایی داشته باشد. گشودگی و صدق و خلوص در کارها نیازمند درجه بالایی از دلگرمی و اطمینان است. هنگامی که ناراحتی ها و نگرانی ها مانند یک وزنه برای قلی شما سنگینی می کنند روح خود را باخدای خود بدون هیچ مانعی ارتباط دهید . او کسی است که هرگز زندگی ما را نقد و ما را محکوم نخواهد کرد.
5 - اهداف آینده
هر کسی دردنیا اهداف و نقشه ها و رؤیاهایی دارد. بسیاری از شخصیت ها ی خیال پرداز درباره نقشه های آینده اشان با افرادی که دانش خوبی ندارند بحث و گفتگو میکنند. چه چیزی در بازگویی رؤیاهایتان به دیگران وجود دارد؟ بهتر است بدون اعلان کردن و اشتراک بادیگران به اهداف خود برسید.
از نظر علمی ثابت شده است که افراد پرحرف نسبت به کسانی که ایده ها و طرح های آینده اشان را همانند یک راز حفظ می کنند شانس کمتری برای رسیدن به نتیجه دلخواه خود دارند. اهداف و ایده های شما باید شخصی باشد نه عمومی. وقتی درحال انجام وظایف خود هستید بارعایت این موارد از فرصت های مناسبی برای رسیدن به موفقیت های خود برخوردار خواهید شد.
سرکوب کردن این تمایل برای آن که دیگران را ازنقشه های خود مطلع نکنید کار سختی است. اما این بازیارزش تلاش دارد. این امر باعث تمرکز شما بر روی افکارتان شده و به اندازه کافی برای اتمام آن تحریک خواهید شد.
ارتباط با مردم خوب است اما مزایا و معایبی دارد. متأسفانه برخی افراد حیله گر هستند که می توانند شما را به عقب و فرصت های اولیه بکشانند. افراد باهوش سعی می کنند که این فرصت ها را به دشمنانشان ندهند و زندگیشان را مانند یک راز حفظ می کنند و از صحبت کردن با افرادی که اعتمادی به آنها ندارند خودداری می کند. باید بدانید زبان شما می تواند دشمن شما شود. امیدواریم این نصیحت ها به شما کمک کند تا در راه پیشرفت و موفقیت ثابت قدم باشید.
طلاق پیامدهایی در ابعاد فرهنگی ، خانوادگی ، اجتماعی ، اقتصادی را به همراه خواهد داشت
در اینکه طلاق پدیده شومی است که این روزها گریبان جامعه را گرفته است حرفی نیست ولی در بعضی مواقع این امر اجتناب ناپذیر است و این نشان از حکمت دین اسلام دارد که با اینکه طلاق را مذموم می دارد ولی آن را ممنوع نمی سازد. برخلاف برخی از ادیان که طلاق در آن حرام است و زوجی که هیچ سازشی با یکدیگر ندارند باید بسوزند و بسازند و یا اینکه به راههایی کشیده شوند که به هیچ وجه قابل قبول نیست. حال اگر هر دوی زوجین به این نتیجه رسیده باشند که طلاق به نفع آنهاست و راضی به جدایی باشند نمی توان از پیامدهایی که هر کدام از آنها را درگیر خواهد کرد به راحتی گذشت . غالباً طلاق پیامدهایی در ابعاد فرهنگی ، خانوادگی ، اجتماعی ، اقتصادی را به همراه خواهد داشت که در این میان سهم زنان از این پیامدها و ناخوشی ها بیشتر خواهد بود.
پیامدهای طلاق برای زنان
زنان پس از طلاق در معرض فشارهای روحی و روانی قرار میگیرند ، زنی که با هزار امید و آرزو پا در خانه مردی می گذارد هیچ گاه تصور پاشیده شدن کانون زندگیش را ندارد ولی زمانی که با این مسئله مواجه می شود یأس و ناامیدی است که با اینگونه زنان همراه خواهد شد و در بعضی از موارد آنها را تا مرز افسردگی نیز خواهد کشاند. اضطراب و نگرانی از بازگشت به منزل پدری ، نوع برخورد اطرافیان ، ترس از سرزنش شدن در مورد عدم توانایی اداره زندگی ، و در بعضی مواقع عذاب وجدان و پشیمانی مشکلات روحی دیگری است که زنان مطلقه را با خود درگیر می سازد.
اگر زنی که طلاق گرفته است دارای فرزند باشد مشکلات بیشتری در انتظار اوست به دلیل اینکه حق حضانت زنان بر کودکان با توجه به قانون مدنی تا هفت سالگی می باشد . جدایی از فرزند نیز از مشکلات است که به شدت زنان را رنج خواهد داد و از سوی دیگر این مورد تبدیل به حربه ای شده است برای برخی از مردان سود جو که با دادن حق حضانت به زنان در قبال گذشتن از حقوق مالی خویش آنها را از حقوق حقه خویش محروم می کنند و برخی دیگر از کودکان به عنوان ابزاری برای انتقام ازهمسران سابق خود استفاده می کنند و آنها را از دیدار کودکان خود محروم می سازند.
پیامدهای اجتماعی مسئله بعدی زنان مطلقه است . عدم پذیرش فرزندان زنان مطلقه در ازدواج های بعدی ، ترس از ازدواج با اینگونه از زنان با تصور داشتن مشکلات شخصیتی و وقوع طلاق مجدد ، انتخاب به عنوان همسر دوم و صیغه ای ، در امان نبودن از طعنه ها و کنجکاوی های اطرافیان ، سرخوردگی اجتماعی و بسیاری دیگر از این دست امور که زنان مطلقه را با چالشی سخت رو به رو خواهد کرد.
اگر زنی که مطلقه شده است به هر دلیلی نتواند به خانه پدری بازگردد و از حمایت آنها بهره مند شود باید با مشکلات اقتصادی نیز دست و پنجه نرم کند ، زنانی که دارای درآمد و سرمایه مالی نیستند بعد از طلاق اگر از جانب فرد دیگری حمایت نشوند برای تأمین مسکن و مایحتاج زندگی خود نیز دچار مشکلاتی خواهند شد و اگر حضانت فرزندان را هم بر عهده گرفته باشند اوضاع به مراتب سختتر خواهدبود. و متاسفانه در بعضی از موارد دیده شده است که این زنان برای تأمین نیازهای اقتصادی خود به سمت فعالیت های بزهکارانه کشیده شده اند.
طلاق برای کودکان و زنان پیامدهای ناگواری را به همراه دارد
پیامدهای طلاق برای مردان
طلاق برای کودکان و زنان پیامدهای ناگواری را به همراه دارد ولی نباید فراموش کرد که این مسئله عواقب ناگوار و آسیبهایی را نیز برای مردان به وجود خواهد آورد. مردان نیز با مشکلات روحی و روانی نظیر افسردگی یأس ، ناامیدی ، کاهش اعتماد به نفس بعد از طلاق مواجه می شوند مردان همانند زنان در این دوران مستعد ابتلاء به افسردگی هستند.
مردان به دلیل تفاوت در مکانیزم های دفاعییشان با زنان و بسته به شخصیتی که دارند ممکن است بعد از طلاق دچار مشکلاتی نظیر ناراحتی های قلبی و عروقی ، بیماریهای ریوی و گوارشی و ریزش موی سر شوند. نکته دیگری که وجود دارد این است که مردان به دلیل داشتن مشغله های بیرون از منزل به راحتی توانایی اداره خانه و زندگی خود و نگهداری و تربیت فرزندان را ندارند و این مسئله آنها را در تنگنایی شدید قرار خواهد کرد.
در مورد آسیبهای اجتماعی مردان بعد از طلاق ( با اینکه نسبت به زنان با آسیب های کمتری مواجه اند.) می توان گفت مردان هم از این آسیب ها در امان نیستند . افزایش بزهکاری در مردان مطلقه ، اختلالات و انحرافات جنسی ، تمایل به زندگی مجردی و .. از جمله آسیبهایی است که این مردان را تهدید می کند.
در مورد آسیبهای اقتصادی باید گفت مردان با کابوسی به عنوان مهریه های سنگین مواجه هستند ، مهریه هایی که در هنگام تعیین آن با خیال چه کسی داده و چه کسی گرفته آن را پذیرفته اند و حال به دلیل وقوع طلاق مجبور به پرداخت آن هستند مهریه های نجومی که یا باید به خاطر آن بهترین سالهای زندگی را به دلیل عدم توان پرداخت در پشت میله های زندان بگذرانند و یا با پرداخت قسمتی آز آن و یا تمام آن کل سرمایه زندگی خود را از دست بدهند. طلاق با این که در بعضی مواقع راه گشاست ولی به نظر می رسد مانند طوفانی عمل می کند که کسی از آسیبهای آن در امان نیست .
اختلال هذیانی اختلالی روانپزشکی است که علامت غالب آن هذیان است
اختلال هذیانی، اختلالی روانپزشکی است که در نوع حسادت آن فرد مبتلا همسر خود را به بیوفایی و خیانت متهم و دائم تلفن و رفت و آمدهای او را چک میکند. توصیه میشود با چنین فردی لجبازی نشود تا باور هذیانیاش قویتر نشود.
یداللهی، روانپزشک ، با بیان اینکه اختلال هذیانی اختلالی روانپزشکی است که علامت غالب آن هذیان است، اظهار داشت: اختلال هذیانی انواع مختلفی دارد که یکی از آنها حسادت است.
به گفته وی در اختلال هذیانی فرد بدون اینکه دلیل قاطعی برای بیتعهدی یا خیانت همسر خود داشته باشد او را خائن میداند.
وی افزود: فرد مبتلا همسر خود را به خیانت و بیوفایی متهم میکند و در برخی موردها مبتلایان به مهار فیزیکی همسر خود و حبس او در خانه میپردازند.
این روانپزشک ادامه داد: مبتلایان به اختلال هذیانی نوع حسادت معمولاً همسر خود را مدام بررسی میکنند و اگر تلفن همراه او در دسترس نباشد یا بدون هماهنگی جایی رفته باشد به شدت نگران میشوند و به این موضوع فکر میکنند که او به آنها خیانت میکند.
وی افزود: برخی مبتلایان با این عنوان که من به تو اعتماد دارم اما جامعه ناامن است همسر خود را از حضور در محافل و فعالیتهای اجتماعی منع میکنند و اجازه نمیدهند از خانه خارج شود. این در حالی است که فرد قبل از ازدواج با شخصی که به اختلال هذیانی مبتلا است زندگی خودش را داشته و جامعه نیز آن قدر خطرناک نیست که فرد برای تردد در محافل عمومی امنیت نداشته باشد.
یداللهی با ذکر مثالهایی که مبین علایم مبتلایان به اختلال هذیانی است اظهار داشت: فردی که به اختلال هذیانی مبتلا است اگر از جلوی خانه خود بگذرد و کاغذی حاوی شماره تلفن ببیند او را به همسر خود نسبت میدهد و چنین میپندارد که او خائن است.
وی افزود: برخی مبتلایان نیز تلفن خانه را قطع میکنند، موبایل را با خود میبرند و همسر خود را مهار فیزیکی میکنند هرچند که اختلال هذیانی از نوع حسادت در زنان نیز شایع است اما مهار فیزیکی بیشتر از سوی مردان صورت میگیرد.
این روانپزشک گفت: مبتلایان به اختلال هذیانی معمولاً معتقد نیستند که مشکلی دارند بنابراین به پزشک مراجعه نمیکنند و اگر ناچار به مراجعه شوند برای پرخاشگری یا اضطراب ناشی از این اختلال است.
وی افزود: همچنین مبتلایان با توضیح و منطق، دست از اعتقاد خود نمیکشند بنابراین درمان دارویی برای آنها لازم است. در کنار درمان دارویی توصیه میشود همسر فرد مبتلا به این اختلال اجازه دهد تا همسرش برای مدتی مشخص و کوتاه رفت و آمد و تماسهای او را به طور منطقی بررسی کند.
وی خاطر نشان کرد: نکته مهم این است که نباید با فرد مبتلا لجبازی کرد زیرا لجبازی وضعیت را بدتر و برای او مستنداتی ایجاد میکند همچنین موجب قویتر شدن باورهای هذیانی میشود.
منبع:سلامت نیوز
تنها برخی از افرادی که دست به خشونت میزنند، دچار اختلالات روانی هستند
خشونتگرها چه شخصیتی دارند و چه کسانی حاضر نمیشوند از یک رابطه خشونت بار بیرون بیایند؟
چهار سال است که از همسرش جدا شده اما پشیمان است. دلیل طلاقش فحاشی و کتکزدنهای شوهرش بوده اما حالا که تنها شده، میگوید کاش حتی به قیمت کبودیهای روی بدنم، در خانه شوهرم میماندم. اینکه سرنوشت یک زن پس از طلاق به کجا میرسد که هر روز دشنام شنیدن و آسیب دیدن را بر به دست آوردن آزادیاش ارجح میداند، موضوع این مطلب نیست اما در ادامه، با کمک هرایر دانلیان، روانشناس و زوج درمانگر، به شما میگوییم کسانی که با همسرشان رفتاری خشونتگرانه دارند چه کسانی هستند و آنهایی که ترجیح میدهند جسم و روانشان در رابطه زن و شوهری آسیب ببیند اما مهر طلاق به شناسنامهشان وارد نشود، چه ویژگیهایی دارند.
بیمار روانی است؟
تنها برخی از افرادی که دست به خشونت میزنند، دچار اختلالات روانی هستند. گرچه برخی از افرادی که دست به خشونت خانگی میزنند دچار اختلال شخصیت هستند، اما همیشه بیماران روانی نیستند که مرتکب این رفتارها میشوند.
در صورتی که فرد مقابل شما به اختلال شخصیت دچار باشد، میتوانید پیش از اینکه پای خشونت به رابطهتان باز شود، با تشخیص برخی رفتارهای شدید و کاملا مشخص از بیماری او باخبر شوید. این افراد دارای افکاری ناسالم هستند و البته از نظر خودشان رفتارهایشان کاملا طبیعی و سالم است. آنها ناگهان خشمگین میشوند، از کوره در میروند، در کنترل رفتارهایشان ناتوان هستند و گاهی دچار سوءمصرف مواد مخدر هم میشوند که باعث تشدید رفتارهای نادرستشان میشود.
چهار ستون روانش سالم است؟
تنها مبتلایان اختلال شخصیت نیستند که دست به خشونت خانگی میزنند. گاهی فرد دچار این اختلال نشده اما رگههایی از آن را در رفتارها و شخصیتش میتوان دید. فردی که همه علائم این اختلال را ندارد اما رگههایش را در رفتارهای خود نشان میدهد، تکانهای است. یعنی نمیتواند هیجانهایش را کنترل کند و به این هیجانات اجازه میدهد که ناگهان به عمل تبدیل شوند.
خشم آنها میتواند به آزار جسمی هم تبدیل شود و نشان دادن رفتار انفجاری هم میتواند یکی دیگر از ویژگیهای این افراد باشد. این افراد گرچه بهطور کامل علائم اختلال شخصیت را ندارند، اما میتوانند بهشدت آسیبزننده باشند و خشمشان به سادگی به رفتار تبدیل شود. البته اگر آنها را در شرایط و محیطی دیگر ببینید، ممکن است از این واقعیت بیخبر بمانید، چراکه این افراد در مواقع دیگر میتوانند بسیار آرام و راحت به نظربرسند.
ظاهری مودب و باوقار دارد؟
برای تشخیص اینکه آیا فرد در آینده رفتارهای خشونتآمیز در محیط خانه از خود نشان دهد یا نه، نمیتوانید رفتارهای اجتماعی او را مبنای قضاوت قرار دهید. شما به محیطی نیاز دارید که فرد معمولا در آن به چنین رفتارهایی دست میزند و واقعیت تلخ این است که در بسیاری موارد، شکلگیری رابطه زن و شوهری است که به او بستری برای نشان دادن این رفتارها میدهد.
گذشته از این، در اغلب موارد حتی خود فرد هم نمیداند که قرار است در آینده به یک خشونتگر تبدیل شود. برای مثال همسرش را کتک بزند و اگر پیش از این چنین رابطهای را تجربه نکرده باشد، احتمالا از داشتن چنین قابلیتی، بیخبر خواهد بود. در بسیاری موارد دشواری تشخیص این آدمها بیشتر از آنچه تاکنون گفتیم، است چراکه آنها ممکن است با روی آوردن به یک مکانیسم دفاعی، در مواقع دیگر رفتاری کاملا متضاد از خود نشان دهند و کاملا آرام و مبادی آداب باشند.
زود از کوره در میرود؟
آدمهایی که کمی تند مزاج هستند، پتانسیل تبدیل شدن به یک خشونتگر را دارند اما همیشه به چنین فردی تبدیل نمیشوند اما اگر فردی که اهل خشونت است، به شکل مرضی این رفتار را ابراز کند، خشونتگری او تنهامحدود به چهاردیواری خانه نمیشود؛ چنین فردی ممکن است هر کسی را مورد ضرب و شتم قرار دهد و مشکلش آنقدر واضح است که به راحتی میتوان آن را تشخیص داد. اما همانطور که گفتیم، همه خشونتگرها بیمار نیستند و در بسیاری مواقع، در مقابل کسی دست به خشونت میزنند، آزار جسمی میرسانند، فحاشی میکنند و او را در معرض آزار روانی قرار میدهند که اجازه این کار را به آنها میدهد.
خشونت خانگی تنها کتک زدن نیست
قربانیان چه کسانی هستند؟
خشونت خانگی تنها کتک زدن نیست؛ ما در ادامه به شما میگوییم که چه کسانی در یک رابطه پر از خشونت قرار میگیرند؟
اعتماد به نفسشان پایین است
کسانی که به فرد خشونتگر اجازه نشان دادن چنین رفتارهایی را میدهند، اغلب اعتماد به نفس پایینی دارند. این افراد قدرت بیان خواستههایشان را ندارند و نمیتوانند در مقابل آنچه که از نظرشان نادرست یا حتی ظالمانه است، ایستادگی کنند.
میترسند
ترس از آینده باعث میشود قربانیان در رابطهای ناسالم بمانند. ازدواج به دلیل ترس از ماندن در خانه پدر، ترس از تنها ماندن، ترس از مسخره شدن به خاطر تجرد در سن بالا و. . . قطعا تبعات خوشایندی نخواهد داشت.
بهخاطر ترس به خانه بخت رفتهاند
افرادی که از سر ترس ازدواج میکنند، حتی اگر خودشان هم ندانند این پیام را به فرد مقابلشان هم منتقل میکنند. همسر آنها فکر میکند «هرکاری بکنم او میماند» و به همین دلیل تلاشی برای هدایت رابطه به مسیری سالم نمیکند. همه ما از لحظهای که با هم آشنا میشویم به شکل خودآگاه و ناخودآگاه همدیگر را چک میکنیم و با جملههایی که میگوییم و رفتارهایی که انجام میدهیم، خود را به دیگری معرفی میکنیم و حتی به بخش گستردهای از رفتار او هم شکل میدهیم.
آدمی که ناخودآگاه این باور را منتقل میکند که من از تنهایی میترسم و از اینکه تو از رابطه بیرون بروی میترسم، به فرد مقابلش این پیام را میدهد که حتی اگر قربانی خشونت شوم هم چارهای جز ماندن در این رابطه ندارم. مثال سادهاش خانمی است که میگفت: «به خواستگارم گفتم که من از پدرم خیلی میترسم و نباید بعد از ساعت 10 به خانه ما زنگ بزنی.» آقای خواستگار بعد از این ساعت به او زنگ زده بود و خانم میگفت: «من 45 دقیقه با او صحبت کردم که چرا 10 به بعد زنگ زدی.» همین اتفاق ساده چه پیامی را به مردی که در این رابطهاست میدهد؟ درواقع به او میگوید که من از تو بیشتر از پدرم میترسم و به سادگی زمینه قرار گرفتن در رابطهای یکطرفه و حتی خشونتآمیز را فراهم میکند.
حواسشان به خطقرمزها نیست
هر فرد خط قرمزهایی برای خودش دارد و وقتی طرف مقابل آگاهانه یا ناآگاهانه آنها را زیر پا بگذارد، به او واکنش نشان میدهد. این واکنش میتواند کلامی یا غیرکلامی باشد و باعث شود در آینده این خطوط قرمز به رسمیت شناخته شده یا شکسته شوند. وقتی فرد به شکسته شدن این مرزها واکنش نشان میدهد اما فرد مقابل دوباره این رفتار را تکرار میکند، چه پیامی منتقل میشود؟ این پیام که «هرکاری میخواهی بکن؛ من خیلی ناراحت میشوم اما در رابطه میمانم».
جای بهتری برای رفتن ندارند
همه افرادی که مورد خشونت خانگی قرار میگیرند به بیرون آمدن از رابطه ناسالم فکر نمیکنند. در شرایطی که حمایت اجتماعی چندانی از این افراد صورت نمیگیرد، قربانی به خود میگوید اگر رنج ماندن در این رابطه را بکشم، بهتر از آن است که تنها شوم و به خیال خودش بین بد و بدتر یکی را انتخاب میکند. طلاق و زن مطلقه بودن در جامعه ما هنوز کاملاً پذیرفته شده نیست و از آنجا که هر کشوری فرهنگ خود را دارد، نمیتوان انتظار داشت فردی که بعد از طلاق آینده تلختری در انتظارش است و از حمایت اجتماعی و حتی خانوادگی برخوردار نیست، بهخاطر ترک این خشونت، به بستر خشونتبارتری وارد نشود.
نمیخواهند به ضعفشان اعتراف کنند
کتک خوردن به معنی ضعیف بودن است و خیلی سخت است که فرد اعتراف کند که «من ضعیف هستم!». بیان خشونت و صحبت کردن در مورد آن، در درجه اول یعنی قبول چنین ضعفی. به همین دلیل بسیاری از قربانیان سکوت را انتخاب میکنند و توان به اشتراک گذاشتن اندوهشان را با دیگران ندارند.
آینده روشنی برای خود نمیبینند
«طلاق بگیرم بعد چه کنم؟» این سوالی است که خیلی از قربانیان پاسخ خوشایندی برایش ندارند. اگر به خانه پدرم برگردم و آنجا هم مورد خشونت قرار بگیرم چه؟ اگر از پس تنها زندگی کردن بر نیایم چه؟ اگر دوباره با کسی ازدواج کنم که من را کتک بزند چه؟ پاسخ مبهمی که برای همه این سوالات وجود دارد، میتواند میل قربانی به ماندن در رابطه را بیشتر از ترک کردن همسر خشونتگرش کند.
منبع:مجله سیب سبز