سایت رسمی و تخصصی روانشناسی

مدیر سایت مهران حکمت

سایت رسمی و تخصصی روانشناسی

مدیر سایت مهران حکمت

چگونه به آرامش برسیم؟


راه های رسیدن به آرامش

وقتی را صرف رسیدن به آرامش کنید و برای خودتان ارزش قائل باشید‎

 

آمارهای مختلفی نشان می‌دهند که بیش از۸۰ درصد افراد بزرگسال روزانه تنش، نگرانی و استرس زیادی را تجربه می‌کنند بی‌آنکه کاری برای کاهش استرس انجام بدهند.‏

 

آخرین باری که زمانی را صرف رسیدن به آرامش شخصی خود کرده‌اید کی بوده است؟ اگر همین دیروز برنامه‌ای برای آرامش خود داشته‌اید پس امروز با وجود همه تنش‌هایی که وجود دارد باید بتوانید نگرانی‌ها و دشواری‌ها را با اندکی راحتی از سر بگذرانید. اما اگر مدت‌هاست که فقط درگیر کار هستید، بیش از ده ساعت در روز کار کرده‌اید ودائما مشغول امور روزمره‌تان بوده‌اید به احتمال زیاد احساس فشار، نگرانی و خستگی زیادی می‌کنید. استرس توصیف و شرح حال بسیاری از آدم‌هاست. آمارهای مختلفی نشان می‌دهند که بیش از۸۰ درصد افراد بزرگسال روزانه تنش، نگرانی و استرس زیادی را تجربه می‌کنند بی‌آنکه کاری برای کاهش استرس انجام بدهند.‏

  

استرس از درون تخریب می‌کند و اگر جدی گرفته نشود می‌تواند سلامت جسمی و روانی را نیز به خطر بیندارد. شما بارها درمورد راهکارهای کاهش استرس چیزهایی خوانده‌اید و یا شنیده‌اید. در تمام این راهکارها به شما توصیه می‌شود وقتی را صرف رسیدن به آرامش کنید و برای خودتان ارزش قائل باشید. این کار با وجود روش‌های ساده‌ای که دارد برای بسیاری افراد هنوز هم دشوار است. دلیل دشواری آن نیز هم مشخص است؛ اینکه نمی‌توانید خود را به آرامش برسانید به این دلیل است که به اندازه کار، فرزندان‌ و خانواده، دوستان و پول برای خودتان ارزش قائل نیستید. اما توجه به خودهنوز هم بهترین راه برای رسیدن به آرامش و دور کردن نگرانی است. برای اینکه بتوانید استرس را کاهش بدهید و وقتی برای خود صرف کنید باید زمانی را به این کار اختصاص بدهید و برایش اولویت قائل باشید. از استرس غافل نشوید و از همین امروز برای کاهش استرس تلاش کنید.‏

  

چه زمانی برای به آرامش رسیدن مناسب است؟

به طور کلی هر زمانی را می‌توان به این کار اختصاص داد. با این‌حال توصیه من این است که بعدازظهر و هنگام غروب، زمانی که اندکی از شلوغی‌های روزانه کم شده است را برای تمرین‌های رسیدن به آرامش اختصاص بدهید. زمانی که درگیر کار و فعالیت‌های روزانه نیستید، اطرافتان خالی است و فرصتی برای نشستن یا خوابیدن دارید و یا می‌توانید تنها باشید بهترین موقعیت برای انجام تمرین‌های آرامش بخش است.‏

 

با این حال اگر هیچ زمان و فرصتی برای خلوت و تنهایی خود ندارید در طول روز این فرصت را به شکل‌های مختلف برای خود فراهم کنید. پنجره‌ای را باز کنید و کمی هوای تازه را نفس بکشید. یا پرده‌ها را کنار بزنید و اجازه بدهید نور به درون اتاقتان بتابد. به موسیقی دلخواهتان در ماشین، محیط کار یا در خانه گوش بدهید و سعی کنید با وجود حضور اطرافیان اندکی ذهن‌تان را ازمحیط اطراف دور کنید و به چیزهای خوب فکر کنید.‏

  

نگرانی‌ها را بشویید

دراز کشیدن و نشستن برای استراحت و دور کردن تنش‌های روزمره ایده مناسبی است اما برای اینکه بتوانید از آنچه انجام می‌دهید لذت ببرید بهتر است کارهای بیشتری انجام بدهید. یک دوش ترتیبی ابتدا با آب گرم و سپس با آب ولرم و بعد با آب خنک برای کاهش استرس بسیار اثر گذار است. اگر امکانش را دارید در وان حمام دراز بکشید و از روغن‌ها و صابون‌های مخصوص وان برای خوشبو کردن فضا و ایجاد احساس خوشایند استفاده کنید. برای رفع استرس‌های شدید باید یاد بگیرید فکر کردن به مساله نگران کننده را برای مدتی متوقف کنید. آب این قابلیت را دارد که با ایجاد احساس آرامش در ماهیچه‌ها و پوست بدن فکر کردن را برای مدتی متوقف کند. استفاده از دوش ترتیبی در ایجاد احساس خوب بسیار موثر است. آب گرم باعث می‌شود جریان خون و اکسیژن رسانی افزایش پیدا کند و پس از آن آب سرد باعث احساس طراوت و شادابی بیشتر می‌شود و خستگی‌ها را از بین می‌برد.‏

 

رسیدن به آرامش روانی

از استرس غافل نشوید و از همین امروز برای کاهش استرس تلاش کنید‎

 

بدن را بیشتر به آرامش برسانید

بعد از یک دوش یا حمام خوب تمایل بیشتری برای تجربه آرامش بیشتر خواهید داشت. برخی از افراد ترجیح می‌دهند برای حفظ این وضعیت اندکی بخوابند. اما به جز خوابیدن شما می‌توانید با کمی ماساژ بدن یک گام مثبت دیگر برای خود بردارید. خیلی خوب خواهد بود اگر بتوانید برنامه‌ای برای ماساژ تدارک ببینید به ویژه اگر آدم پر استرسی هستید و سبک زندگی‌تان نگرانی و فشار زیادی به شما تحمیل می‌کند. در این صورت بهتر است هزینه‌های دوره‌ای ماساژ را بپردازید و به خودتان برای کاهش نگرانی‌ها کمک کنید.‏

 

علاوه بر این ایجاد بوی خوش در محیط برای کاهش استرس بسیار مفید است. روشن کردن شمع‌های خوشبویی که برای مدیتیشن و ماساژ استفاده می‌شوند، استفاده از عود و یا حرارت دادن کمی دارچین و یا هل برای کاهش استرس و کنترل فکرهای ناخوشایندی که باعث نگرانی‌تان می‌شوند ایده‌های مناسبی هستند. می‌توانید همیشه در محیط کار یا خانه از گل‌های خوشبو استفاده کنید. این راهکارها همگی به سادگی قابل انجام هستند اما متاسفانه فردی که دچار استرس است تاثیر این موارد را نادیده می‌گیرد. در حالی که رفع نگرانی‌ها و تنش‌های روزمره در بسیاری از موارد با چند حرکت ساده انجام می‌شود.‏

  

خلاقیت راهی برای کاهش نگرانی

افرادی که استرس و نگرانی زیادی دارند معمولا از انجام و ادامه علاقمندی‌های خود فاصله می‌گیرند. ممکن است بخاطر فشار زیادی که متحمل می‌شوید انگیزه، انرژی و توان کافی برای پیگیری علاقمندی‌های خود احساس نکنید و یا گمان کنید این کارها یا سرگرمی‌ها تاثیری در بهبود وضعیت‌تان ندارند. این برداشت تا زمانی درست است که هدف شما از انجام علاقمندی‌هایتان رفع نگرانی باشد. داشتن سرگرمی راهی برای لذت بردن از زندگی است. زمانی که به کارهای مورد علاقه‌تان می‌پردازید باید آن را صرفا برای لذت بردن انجام بدهید نه راهی برای فرار از مشکلات و نگرانی‌ها. انجام کاری که از آن لذت می‌برید به این دلیل که کاری لذت بخش است باعث آرامش، تخلیه روانی، احساس خوشایند به خود و در نهایت رفع نگرانی‌هایتان خواهد شد. به چه کاری علاقمند هستید؟ حتی اگر خود را بسیار پرمشغله و درگیر می‌دانید و یا فکر می‌کنید انرژی ندارید زمانی را صرف پرداختن به علاقمندی‌هایتان کنید و هرگز آن را به بهانه‌های دیگر متوقف نکنید.‏

  

یک غذای خوشمزه

اگر می‌خواهید کاملا به آرامش برسید و از تنش و فشارها دور شوید یک غذای کامل و خوشمزه بخورید. پختن غذاهای تازه تجربه نشده، کمی پردردسر اما خلاقانه امکانی است برای متوقف کردن فکرهای ناخوشایند و نگران کننده. پختن غذا یک فعالیت هیجان انگیز و دقیق است. برای تهیه یک غذای سالم و با کیفیت ذهن شما درگیر خواهد شد، مجبور می‌شوید به کاری که می‌کنید دقت کنید. تکامل یک غذا از آماده‌سازی تا پخت مساله‌ای هیجان انگیز، رضایت بخش و شادی‌آفرین است. اگر هر روز این امکان برایتان فراهم نیست که آشپزی کنید اما در هفته چندین بار این کار را انجام بدهید و نتیجه آن را در کاهش استرس مشاهده کنید.‏ 

 

گاهی رهایی از منابع استرس دشوار است و نیاز به زمان دارد. اگر کسی از اطرافیانتان بیمار باشد، مشکلات مالی داشته باشید، مسئولیت مهم و سختی به عهده‌تان باشد و یا مشکلات پیچیده‌ دیگری داشته باشید بدون شک دچار استرس و نگرانی خواهید شد. نگرانی‌های روزمره اجتناب ناپذیرند، گاهی برای رفع دلایل استرس مجبور هستید مدت‌ها صبر کنید اما برای کاهش استرس می‌توانید از این روش‌های ساده و امکان پذیر استفاده کنید و یک روز سخت را به یک روز خوب یا بهتر تبدیل کنید.‏

  

والدین چگونه می‌توانند بدرفتاری‌های کودکان را اصلاح کنند؟


اختلال رفتار کودکان

والدین بهترین کسانی هستند که می‌توانند عواقب بدرفتاری را به کودکان بیاموزند‎

 

بسیاری اوقات می‌بینیم والدینی که فرزندان بدرفتار دارند، به این مساله چندان اهمیتی نمی‌دهند و می‌گذارند کودک همچنان به رفتارهای نادرستش ادامه دهد و برای این کار چند دلیل دارند...

 

اول این‌که علاقه بیش از حد به فرزند موجب می‌شود این والدین خیلی از بدرفتاری‌های فرزندشان آزرده نشوند و حتی متوجه رفتارهای بد او نباشند و اگر متوجه این مساله باشند به دلیل عشقی که به او دارند نتوانند او را به شیوه درست تربیت کنند. بعضی گمان می‌کنند این رفتارها بخشی از دوران کودکی است و با بزرگ شدن کودک، همه خودبه‌خود اصلاح می‌شوند، بعضی دیگر حوصله ندارند با فرزندشان کلنجار بروند و رفتار درست را به او بیاموزند و گروهی دیگر از والدین گمان می‌کنند فرزندشان گرفتار مشکلاتی مانند بیش‌فعالی است و راهی جز تحمل این رفتارها ندارند. فرزند شما به‌زودی بزرگ شده و وارد اجتماع می‌شود و دیگران مانند شما نمی‌توانند بدرفتاری‌های فرزندتان را تحمل کنند.

 

همان‌گونه که خود شما نمی‌توانید بدرفتاری‌های دیگر بزرگسالان را تحمل کنید. در این میان کسی که بیش از همه آسیب می‌بیند فرزند شما است که در اجتماع تنها می‌ماند. پس اگر او را دوست دارید از هم‌اکنون به فکر اصلاح رفتارهای نادرست او باشید.

 

درواقع مشکل واقعی از زمانی آغاز می‌شود که کودک وارد اجتماع می‌شود و جامعه صبر و بردباری والدین را ندارد و بیشتر مواقع با بی‌رحمی به او می‌آموزد که هر رفتاری عواقبی در پی دارد و عواقب یک رفتار زشت و نادرست هرگز چیزی نیست که پیش از این در منزل و از والدینش دیده. عواقب بدرفتاری بد و آزاردهنده هستند. بنابراین بهترین مکان برای آموختن این مساله در خانه و در سنین اولیه است و والدین بهترین کسانی هستند که می‌توانند عواقب بدرفتاری را به کودکان بیاموزند. حتی اگر متخصص به شما گفته که فرزندتان دارای مشکلاتی از قبیل بیش‌فعالی است دلیلی ندارد که از رفتارهای نادرستش چشم‌پوشی کنید، بلکه باید درست رفتار کردن را به او بیاموزید.

 

در این مطلب به چند نمونه از رفتارهای نادرست کودکان و راه‌های پیشنهادی برای اصلاح این رفتارها اشاره شده است:

 

زود عصبانی شده و حرف‌های نادرست می‌زند.

شما در این مواقع عصبانی نشوید و تند برخورد نکنید، بلکه به آرامی و با خونسردی کودک را از محیط و شرایطی که موجب عصبانیت او شده خارج کنید، در چشمان او نگاه کنید و با لحنی مهربان به او بگویید که این رفتارش را دوست ندارید، سپس زمانی که آرام شد و رفتار خوبی داشت به او بگویید که چقدر از این‌که درست رفتار می‌کند خوشحال هستید و به او به خاطر رفتار خوبش پاداش کوچکی بدهید. البته صحبت کردن در مورد کودکان بالای دو سال توصیه می‌شود و معمولا اگر از این روش استفاده کنید بعد از دو ماه به نتیجه می‌رسید پس به یاد داشته باشید که نمی‌توانید از کودک انتظار داشته باشید همین که یک‌بار با او در مورد مساله‌ای صحبت کردید او دیگر رفتارهای نادرستش را برای همیشه ترک کند. در تربیت کودک همیشه صبر و بردباری مهم‌ترین عامل است.

 

هنگام صرف غذا به غذای دیگران دست می‌زند

هنگام غذا خوردن وقتی با رفتارهای نادرست فرزندتان مواجه می‌شوید نباید او را تهدید و تنبیه کنید بلکه باید به گونه‌ای حواس او را از این کار پرت کنید. مثلا در مورد اتفاقات جالبی که در آن روز رخ داده، صحبت کنید و روزهای بعد برای جلوگیری از تکرار چنین رفتاری هنگام چیدن میز از کودک بخواهید به شما در چیدن وسایل کمک کند و در همین زمان در حالی که او را به خاطر آوردن وسایل و چیدن میز تشویق می‌کنید به او بگویید که موقع خوردن غذا نباید به غذای دیگران دست بزند.

 

به حرف‌های شما گوش نمی‌دهد و کاری که از او می‌خواهید را انجام نمی‌دهد

در چشمانش با قاطعیت نگاه کنید نه با خشم، و مسایل مورد نظرتان را دقیق و شمرده‌شمرده به او بگویید. کمتر کودکی در برابر لحن مهربان و آرام والدینش مقاومت کرده و همچنان بدرفتاری می‌کند. به یاد داشته باشید زمانی که رفتار خوبی دارد و کاری که به او محول کرده‌اید را فورا انجام می‌دهد، او را تشویق کنید تا با این کار زمینه را برای موارد بعدی آماده کنید.

 

نق می‌زند

زمانی که برایتان مقدور است به او گوش دهید، چون معمولا در این شرایط کودک از شما توجه و محبت بیشتری می‌خواهد، به آرامی از او بپرسید چه می‌خواهد اما اگر به هر دلیلی نمی‌توانید در آن زمان برایش وقت بگذارید لحظه‌ای دست او را بگیرید یا او را ببوسید و به آرامی به او بگویید باید چند لحظه صبر کند تا کاری که الان در حال انجام دادنش هستید به پایان برسد و بعد حتما برای او وقت خواهید گذاشت. معمولا کودک زمانی که می‌بیند شما متوجه او هستید و پاسخش را دادید آرام می‌شود اما اگر باز هم به نق زدن ادامه داد باید بی‌توجه شوید و غیرمستقیم او را سرگرم کنید. مثلا اگر هنگامی که با تلفن صحبت می‌کنید کودک شروع به نق زدن می‌کند به او بگویید: "عزیزم صبر کن تلفنم که تمام شد به حرف‌های تو گوش می‌کنم." اما اگر کودک همچنان نق می‌زند بدون این‌که به او نگاه کرده یا او را دعوا کنید تلویزیون را روشن کنید تا برنامه کودک تماشا کند یا یک اسباب‌بازی که کودکتان خیلی آن را دوست دارد بیاورید و جایی که در دسترس اوست بگذارید اما به دستش ندهید.

 

تاثیر عوامل بیرونی بر روی رفتار کودکان

رفتار درست به سن، شخصیت و ویژگی‌های فیزیکی و احساسی کودک بستگی دارد‎

 

عصبانی شده یا لج می‌کند و وسایل خانه را می‌شکند

معمولا وسایل شکستنی باید دور از دست کودکان کم‌سن و سال باشند چون بیشتر مواقع کودکان وسیله‌ای را پرت می‌کنند، اما نمی‌دانند این کار خطرناک است و وسیله شکستنی است. مانند زمانی که اسباب‌‌بازی‌هایشان را می‌اندازند و هیچ اتفاقی نمی‌افتد گمان می‌کنند اگر دیگر وسایل را هم پرت کنند هیچ اتفاقی نمی‌افتد اما ناگهان می‌بینند با پرت کردن شیی دیگری مثلا یک لیوان، غوغایی در خانه برپا می‌شود. خیلی اوقات کودکان از این غوغا لذت می‌برند. ناگهان همه بلند می‌شوند تا خرده‌های شیشه را جمع کنند و سر و صدا به‌پا می‌شود و کودک از این همه هیجان و شوری که ایجاد شده خوشحال می‌شود اما متوجه نمی‌شود این کار چقدر دیگران را آزار می‌دهد. دلیل دیگری که کودک اشیا را به اطراف پرت کرده و می‌شکند جلب‌توجه است، مانند زمانی که والدین به‌شدت سرگرم کار خود هستند و او احساس می‌کند دیده نمی‌شود و یا زمانی که تنبیه شده و کسی به او توجه نمی‌کند، تنها راهی که برای جلوگیری از این اتفاق وجود دارد این است که باید وسایل خطرناک و شکستنی را از او دور کنید.

 

عصبانیت و ناراحتی خود را با زدن خود یا دیگران نشان می‌دهد

اگر ممکن است کودک را از موقعیت دور کنید و زمانی که آرام شد به او بگویید که رفتارش نادرست بوده و هرگز نباید خود یا دیگران را بزند. البته این راه زمانی موثر است که خود شما از تنبیه بدنی به‌عنوان راه تربیتی کودکتان استفاده نکنید. اگر کودک شما بالای سه‌سال است از او بخواهید چند دقیقه تنها باشد و به رفتارش فکر کند و بعد به شما بگوید در این موقعیت اگر چه رفتاری می‌کرد بهتر بود. به کودکتان بگویید او را درک می‌کنید که ناراحت است اما این‌که دیگران یا خودش را می‌زند هرگز قابل قبول نیست. به فرزندتان بیاموزید در چنین مواردی چه رفتارهای دیگری می‌تواند داشته باشد، مثلا به او بگویید: "در این مواقع می‌توانی صحبت کنی و به من بگویی که این را دوست ندارم یا آن مساله مرا ناراحت می‌کند و من اگر این‌گونه رفتار کنی بهتر می‌توانم مشکل تو را برطرف کنم." در موارد بعدی که کودک در مورد ناراحتی‌اش با شما صحبت کرد حتما به او توجه کنید و سعی کنید در حل مشکل به او کمک کنید.

 

و در نهایت چند نکته کوتاه:

به یاد داشته باشید که رفتار درست به سن، شخصیت و ویژگی‌های فیزیکی و احساسی کودک بستگی دارد و با توجه به این مسایل، سنجیده می‌شود. هرچند که گاهی اگر رفتارهای کودکی با معیارهای خانوده او هماهنگ و همسو نباشد می‌تواند برای خانواده مشکلاتی ایجاد کند. این‌که بدانید در هر سنی چه رفتاری شایسته کودک است به شما کمک می‌کند دریابید در شرایط مختلف با او چه برخوردی داشته باشید.

 

کودکان زمانی که می‌بینند رفتار آنها مورد توجه دیگران قرار می‌گیرد یا پاداشی برای آنها دربردارد آن رفتار را تکرار می‌کنند. زمانی که کودک بدرفتاری می‌کند واکنشی که شما نشان می‌دهید تعیین‌کننده‌ترین عامل در تکرار یا ترک آن رفتار است. بیشتر مواقع نادیده گرفتن و توجه نکردن، بهترین راه‌حل برای ترک رفتار نادرست است، این برخورد در بیشتر مواقع به نتیجه می‌رسد.

 

جدولی از رفتارهای پسندیده تهیه کنید و هربار که کودک مطابق یکی از موارد رفتار کرد علامتی مقابل آن رفتار در جدول بزنید، قرار بگذارید هرگاه تعداد علامت‌ها به ده رسید یک هدیه کوچک به او بدهید. تعداد رفتارهای خوب با توجه به سن کودک متغیر هستند، کودکان در سنین پایین نمی‌توانند خیلی صبر کنند اما هرچه بزرگ‌تر می‌شوند باید تعداد دفعات تکرار رفتارها هم بیشتر شوند. در تهیه لیست رفتارها از خود کودک نیز می‌توانید کمک بگیرید و از او بپرسید دوست دارد کدام رفتارها را در قسمت خوب و کدام رفتارها را در قسمت بد یادداشت کنید.

 

به یاد داشته باشید قرار نیست هدیه همیشه مادی باشد. می‌توانید به‌عنوان هدیه او را به پارک ببرید یا اجازه دهید با دوستانش بازی کند و... فرزندتان را عادت ندهید که همیشه از دیگران هدیه‌های گران‌قیمت و بزرگ بخواهد.

 

این کار را به شیوه دیگری هم می‌توانید انجام دهید به این شکل که به‌جای تهیه لیست روی دست کودک علامت بزنید، این کار باید روزانه تکرار شود. از دو رنگ یا دو شکل مختلف استفاده کنید و به کودک بگویید هربار که رفتار خوبی داشت یک دایره و هربار که رفتار بد داشت یک مربع روی دستش علامت می‌زنید. زمانی که می‌بینید کودک آرام بازی می‌کند، وسایلش را جمع می‌کند، غذایش را کامل می‌خورد، نقاشی می‌کند یا کتاب می‌خواند و... یک دایره روی دستش بکشید و زمانی که عصبانی شد، حرف بدی زد، وسیله‌ای را پرتاپ کرد، غذا نخورد و... یک مربع روی دستش بکشید. در پایان روز علامت‌ها را بشمارید. اگر تعداد علامت‌های خوب بیشتر بودند به او پاداش بدهید و اگر تعداد رفتارهای بد بیشتر بود نباید پاداشی دریافت کند. به یاد داشته باشید که هرگاه قول پاداشی به کودک دادید حتما به قولتان عمل کنید تا رفتارهای خوب او تکرار شوند و اعتماد فرزندتان به شما از بین نرود.

 

والدین عزیز شما بهترین الگوی فرزندانتان هستید، چشمان کودکان همواره نظاره‌گر رفتارهای شما هستند، پس مراقب رفتارهایتان باشید.

 

چگونه مثبت فکر کنیم؟


تفکر مثبت

روز خود را مثبت شروع کنید‎

 

چشم‌انداز شما به زندگی کمک می‌کند تا میزان استرس خود را کاهش دهید، عزت ‌نفستان را افزایش داده و حتی سلامتی شما را نیز بهبود می‌بخشد. فواید بیشتر آن برای سلامتی شامل نرخ پایین‌تر افسردگی، بهبود مقاومت در برابر سرماخوردگی معمولی و کاهش خطر بیماری قلبی عروقی است. تفکر مثبت به فرد کمک می‌کند تا وقتی در مسیر سختی‌های زندگی قرار می‌گیرد، با داشتن یک چشم‌انداز و نگرش سالم از زندگی لذت ببرد.

  

افکار منفی را بشناسید

به گفته‌ی Mayo Clinic ، افکار منفی شما را از دیدن جنبه‌ی مثبت زندگی بازمی‌دارند. چهار نوع فکر منفی وجود دارد. فیلتر کردن، که شما فقط به جنبه‌ی منفی توجه می‌کنید؛ شخصی‌سازی، که شما به خاطر حوادثی که رخ می‌دهد خودتان را سرزنش می‌کنید؛ فاجعه سازی، که یک حادثه را بدتر از آنچه که هست نشان می‌دهید؛ یا قطبی‌سازی، که در آن رویدادها یا منفی هستند یا مثبت. با شناخت افکار منفی می‌توانید آن‌ها را دور بریزید.

  

روز خود را مثبت شروع کنید

افراد منفی‌ باف تمایل دارند که روز خود را با فکر کردن به اینکه مشکلی پیش خواهد آمد، شروع کنند. به ‌جای آن، بر جنبه‌هایی از روزتان که می‌تواند خوب پیش برود و آنچه که در آن روز به دنبال آن هستید، تمرکز کنید.

 

یک سبک زندگی سالم داشته باشید

یک سبک زندگی که بر غذا خوردن سالم و رهایی از استرس تمرکز دارد به شما کمک می‌کند تا روحیه‌ی خود را مثبت کنید. به گفته‌ی Mayo Clinic، سه بار ورزش کردن در هفته موجب یک روحیه‌ی مثبت‌ترمی‌شود.

  

یک اعتراف روزانه داشته باشید

اعترافات، افکار مثبتی هستند که شما با صدای بلند می‌گویید تا خودتان را تشویق و ترغیب کنید. اعتراف شما می‌تواند هر چیزی باشد، از جمله‌ی «من یک روز خوب خواهم داشت» گرفته تا نقل ‌قول مورد علاقه‌ی خودتان. همچنین می‌توانید یک تفکر مثبت در مورد خودتان را انتخاب کنید و وقتی افکار منفی وارد ذهنتان می‌شوند آن را تکرار کنید.

  

بررسی کنید که چه چیزی را می‌توان تغییر داد

گاهی مسائل موجود در زندگی خودتان می‌تواند باعث شود که منفی فکر کنید. راسل بیشاپ، روان ‌شناس آموزشی کالیفرنیا در مقاله‌ای که برای وب‌سایت Huffington Post نوشت گفت، بخش‌هایی از زندگی‌تان را که دوست دارید تغییر کنند، مثل یک شغل نامتناسب، را شناسایی کنید. 

 

دوستان مثبت پیدا کنید

جمع‌ کردن افراد مثبت در اطراف خودتان می‌تواند کمک کند تا حمایت و رغبتی را که برای یک زندگی مثبت نیاز دارید به دست آورید.

  

خوش‌گذرانی کنید

به گفته‌ی Mayo Clinic، دیدن یک فیلم خنده‌دار، خواندن یک کتاب لطیفه یا دیدن یک استندآپ کمدی، خندیدن و خوش‌گذرانی کردن می‌تواند به شما کمک کند تا حس مثبت‌تری داشته باشید. 

 

کارهایی را که دوست دارید انجام دهید

وقتی چیزی را پیدا می‌کنید که شما را خوشحال می‌کند و به انجام آنچه که دوست دارید ادامه می‌دهید، احساس نشاط پیدا می‌کنید. خواه دنبال کردن یک سرگرمی جدید باشد و یا فروش ابتکاری، چیزی را امتحان کنید که همیشه خواسته‌اید انجام دهید و به خودتان اجازه‌ی موفقیت بدهید. به موارد منفی یا اینکه چگونه می‌توانید شکست بخورید فکر نکنید.

 

وضعیت را به شکل متفاوتی ببینید

وقتی صحبت از تفکر مثبت می‌شود، دیدگاه اهمیت دارد. با ارزیابی یک وضعیت که قبلاً آن را منفی می‌دانستید و فکر کردن به اینکه چگونه می‌توانید به شکل مثبتی به آن برسید، می‌توانید یاد بگیرید که یک دیدگاه سالم‌تر به زندگی انتخاب کنید.

  

تمرین کنید

وقتی صحبت از تفکر مثبت می‌شود، تمرین کردن واقعاً نتیجه می‌دهد. به گفته‌ی Mayo Clinic، هرچه تفکر مثبت را بیشتر تقویت کنید، احتمال اینکه این خط فکری را دنبال کنید بیشتر است.

 


 نشانه های اینکه همسرتان اختلالات روانی دارد

اختلالات روانی

افرادیکه اختلالات شخصیتی دارند برای ارتباط برقرار کردن با دیگران مشکل دارند‎

 

در زیر به ۱۶ نشانه‌ای اشاره می‌کنیم که نشان می‌دهد ممکن است طرفتان اختلالات روانی داشته باشد!

 

روابط مسموم زندگی را مختل می‌کند و می‌تواند برای شما آزار و درد به همراه داشته باشد. مطمئناً برای بیشتر ما پیش آمده که درگیر چنین روابطی شویم و متعجب بمانیم که آیا طرفمان اختلال روانی دارد یا نه. آیا رفتارهای خشونت‌آمیز و خطرناک او می‌تواند یک دلیل عصبی و روانی داشته باشد؟ برای بعضی از آنها پاسخ، مثبت است.

 

افرادیکه اختلالات شخصیتی دارند برای ارتباط برقرار کردن با دیگران مشکل دارند و همین باعث پر دردسر شدن روابط آنها می‌شود. گروهی از این افراد حتی بخاطر این وضعیت خود موجب آسیب زدن به طرف خود در رابطه می‌شوند. پارتنرهای افرادی که دچار اختلال روانی، اختلال شخصیت خودشیفتگی، اختلال شخصیت مرزی و اختلال شخصیت ضداجتماعی هستند معمولاً دچار زخم‌های احساسی و فیزیکی می‌شوند.

 

برای خیلی از ما فهمیدن اینکه طرفمان از نظر روانی سالم است یا الگوهای رفتاری او نشانگر یک مشکل شخصیتی است، کار سختی است. در زیر به چند مورد از علامت‌های هشداری اشاره می‌کنیم که می‌تواند نشان دهد طرف شما دچار این اختلالات روانی است.

 

«من از تو برترم» 

افرادیکه دچار اختلالات روانی هستند معمولاً به طرفشان القا می‌کنند که از آنها برتر و بالاتر هستند و طرفشان برای آنها کافی نیست. (مثلاً، به آنها می‌گویند: «تو احمقی»، «تو خیلی احساسی هستی»، «چاقی»، «پارانوئیدی» «دیوونه‌ای»). در چنین روابطی طرف مقابل آنها معمولاً احساس حقارت، بی ارزش‌ بودن و کم بودن می‌کند.

 

«تو خسته‌ام می‌کنی. ازت متنفرم. عاشقتم. نه ازت متنفرم.» 

بعد از گذشتن دوره کوتاه هیجان اولیه، آنها رغبت، هیجان و احترام خود را نسبت به طرف مقابل از دست داده و رفتاری آزاردهنده پیدا می‌کنند. خیلی از آنها مدام رابطه را قطع کرده و دوباره شروع می‌کنند. بی‌احترامی‌ها خیلی زود جای خود را به سوء‌استفاده و آزار می‌دهد و طرفشان به یک قربانی در رابطه تبدیل می‌شود. خیلی از پارتنرهای آنها با افسردگی، اضطراب شدید، اعتیاد به موادمخدر یا الکل و بیماری‌های روانی مختلف باقی می‌مانند. خیلی‌ها هم حتی دست به خودکشی می‌زنند.

 

«من مسئول اتفاق‌های بدی که می‌افتد یا کارهای بدی که کرده‌ام نیستم. این یک قانون است.» 

انداختن تقصیرها به گردن دیگران در این افراد کاملاً عادی است. وقتی نمی‌توانند با دروغ و فریب روی یک خطا و مشکل سرپوش بگذارند، آن را بعنوان یک اشتباه، جوک، سوء‌تفاهم یا حساسیت زیاد طرف‌مقابل قلمداد می‌کنند تا از خود رفع‌تکلیف کنند.

 

آماده‌سازی 

پارتنرهای جدید را معمولاً با درخواست دادن پیدا نمی‌کنند، آنها را برای رابطه با خود آماده می‌کنند. تفاوت این دو در این است که مورد اول به دنبال یک رابطه واقعی است ولی رابطه دوم می‌خواهد یک بازی یا فریب را آغاز کند. مهربانی‌ها، توجه‌ها، ول خرجی ها، وقت گذراندنها، مسافرت‌ها و هدایا همه با هدف و منظور است. آنها توقع دارند که بعد از گذشتن این هیجان اولیه، طرفشان صدبرابر برایشان جبران کند.

 

در گذشته روابط عاشقانه متعددی داشته است 

ازآنجایی که خیلی زود حوصله‌شان سر می‌رود و قادر نیستند بعد از فروکش کردن هیجان اولیه‌شان نسبت به یک نفر، پیوندشان را همچنان با او حفظ کنند، مدام به دنبال روابط عشقی جدید هستند. وقتی می‌خواهند فرد جدید را برای رابطه با خود آماده کنند، از پارتنرهای قبلی خود بعنوان دوستانی خوب یا «فردی دیوانه» یاد می‌کنند!

 

به شدت نسبت به خودش حساس است | به شدت نسبت به دیگران حساسیت ندارد («من مهمم، تو هیچ اهمیتی نداری. و چون تو هیچ اهمیتی نداری، حتی فکرش را هم نکن که بخواهی در مورد من نظر بدهی»)

 

بااینکه معمولاً بسیار قوی، خودشیفته و بی‌عاطفه به نظر می‌رسند، ولی سایرین گاهی شدیداً شگفت‌زده می‌شوند که وقتی از این افراد انتقاد می‌شود یا به چالش کشیده می‌شوند تا چه اندازه حساس می‌شوند. این حساسیت از احساس ناامنی آنها سرچشمه نمی‌گیرد و آنها هیچ علاقه‌ای به خوشنود کردن دیگران ندارند. دلیل این رفتار آنها، اعتقادشان به برتر بودن خودشان است. آنها تحمل ناتوانی و ضعف خود را ندارند و وقتی کسی درمورد نقاط ضعفشان با آنها حرف می‌زند از کوره در می‌روند.

 

ا نواع اختلالات روانی

افراد دچار اختلالات روانی معمولاً به طرفشان القا می‌کنند که از آنها برتر و بالاتر هستند‎

 

«من برنده هستم! همیشه.» 

برای افرادیکه اختلالات روانی دارند همیشه باید یک برنده و بازنده وجود داشته باشد. برنده بودن برای آنها خیلی مهم است. آنها به ندرت می‌پذیرند که در سطحی پایین‌تر از سایرین قرار گیرند. این مسئله به خصوص در مورد روابط که نیاز به همکاری دو طرف و گاهی تسلیم شدن هست، مشکل‌ساز می‌شود.

 

ممکن است احساس کنید که دارید عقلتان را از دست می‌دهید. توانایی‌تان برای فکر کردن و اعتمادبه‌نفستان روز به روز ضعیف‌تر می‌شود.

 

برای آنهایی که مدتی طولانی است در چنین روابطی هستند، مطمئناً مشکل در فکر کردن و تمرکز دیگر عادی شده است. حافظه، تمرکز، توجه، انگیزه و قدرت سازمان‌دهی فرد در چنین روابطی کم‌کم ضعیف می‌شود. احساس خواهید کرد که کارایی‌تان در زندگی به شدت پایین آمده و همیشه احساس اضطراب خواهید داشت.

 

قدرت، کنترل و سلطه 

آنها از تحقیر کردن، خوار و خفیف کردن، حکمرانی کردن، تخریب کردن و کوچک شمردن دیگران لذت می‌برند. ولی هیچوقت تحمل چنین رفتارهایی را در مقابل خودشان ندارند خیلی سریع موجب واکنش خشونت‌آمیز در آنها خواهد شد.

 

دروغ‌ها، رازها و فریب 

فریب و نیرنگ برای این افراد رفتاری عادی است. آنها بی‌اندازه دروغ می‌گویند و خیلی وقت‌ها پنهان‌کاری می‌کنند. این دروغ‌ها می‌تواند کوچک یا خیلی خیلی بزرگ باشند. (مثلاً بچه‌های پنهانی‌شان، ازدواج‌هایشان، هویت دروغین و …)

 

اخلاقیات سوال‌برانگیز 

همیشه یک روند مداوم و دیرینه از عصیان‌ها و خطاهای اخلاقی وجود دارد. نمونه‌های آن عبارتند از: خیانت، دروغ، رعایت نکردن کپی‌رایت، دزدی، خشونت یا مجازات کسی که بر سر راه اهدافش قرار می‌گیرد.

 

احساسات سطحی و کم‌عمق 

روابط سطحی آنها به هیچ عنوان در حدی نیست که روزی به روابط عمیق‌تر تبدیل شود. بعنوان مثال آنها حتی با یک غریبه که به آنها احساس قدرت می‌دهد یا می‌تواند منبع حسادت برای طرفشان باشد، بسیار بهتر از همسرشان رفتار می‌کنند.

 

«ولی قربانی اینجا منم!» 

این روش رفتاری معمولاً در مواجه با افراد دلسوز در آنها ظاهر می‌شود. وقتی ما نسبت به کسی محبت داریم، خشونت‌های آنها را می‌پذیریم. افرادیکه ظرفیت دلسوزی را دارند راحت‌تر مورد آزار این افراد قرار می‌گیرند. در مواجهه با چنین افراد دلسوزی، فردی که اختلال شخصیتی دارد خیلی راحت می‌تواند اشتباهات و گناهانش را کمرنگ کند.

 

مثلث

پارتنر جدید خود را حتی با پارتنرهای قبلی او هم در رقابت می‌بیند.

 

حتی در آداب معاشرت اولیه درمورد مهربانی کردن، اعتماد کردن و احترام گذاشتن هم نیاز به یادگیری دارد.

 

می‌بینید که حتی درمورد مهارت‌های اجتماعی و معاشرتی اولیه هم مثل مهربانی، عدالت و نحوه رفتار کردن هم باید به او توضیح بدهید. مداوماً جملاتی مثل «با من اینطور حرف نزن.»، «خواهش می‌کنم دیگر دروغ نگو!»، «چرا باید اینقدر با خشونت با من رفتار کنی؟» به او می‌گویید. اگر فردی دچار اختلال روانی نباشد، نیازی نخواهد بود که این نوع آموزش‌ها را برای یک فرد بالای ۷ سال داشته باشید.

 

هر چقدر هم که تلاش کنی، نمی‌توانی کاری را درست انجام دهی. 

بخاطر حساسیت‌هایتان، درک نکردنتان، فضولی‌هایتان یا بی‌ارزشی‌تان بعنوان یک پارتنر متهم می‌شوید (مثلاً لباست افتضاحه، خانه تمیز نیست، دیگر اصلاً ظاهر خوبی نداری! چرا اینقدر حساسی، رفتارت خیلی آزاردهنده‌است) هر درخواستی که از او دارید بعنوان تلاش برای کنترل او قلمداد خواهد شد. بعنوان مثال، نگرانی‌های عادی شما و حال و احوال کردن از او و اوضاع زندگیش که بین زوج‌ها کاملاً عادی است (که البته همراه با احترام و عشق است) از طرف کسی که دچار اختلالات روانی است تحمل نمی‌شود.

 نشانه های اینکه همسرتان اختلالات روانی دارد

اختلالات روانی

افرادیکه اختلالات شخصیتی دارند برای ارتباط برقرار کردن با دیگران مشکل دارند‎

 

در زیر به ۱۶ نشانه‌ای اشاره می‌کنیم که نشان می‌دهد ممکن است طرفتان اختلالات روانی داشته باشد!

 

روابط مسموم زندگی را مختل می‌کند و می‌تواند برای شما آزار و درد به همراه داشته باشد. مطمئناً برای بیشتر ما پیش آمده که درگیر چنین روابطی شویم و متعجب بمانیم که آیا طرفمان اختلال روانی دارد یا نه. آیا رفتارهای خشونت‌آمیز و خطرناک او می‌تواند یک دلیل عصبی و روانی داشته باشد؟ برای بعضی از آنها پاسخ، مثبت است.

 

افرادیکه اختلالات شخصیتی دارند برای ارتباط برقرار کردن با دیگران مشکل دارند و همین باعث پر دردسر شدن روابط آنها می‌شود. گروهی از این افراد حتی بخاطر این وضعیت خود موجب آسیب زدن به طرف خود در رابطه می‌شوند. پارتنرهای افرادی که دچار اختلال روانی، اختلال شخصیت خودشیفتگی، اختلال شخصیت مرزی و اختلال شخصیت ضداجتماعی هستند معمولاً دچار زخم‌های احساسی و فیزیکی می‌شوند.

 

برای خیلی از ما فهمیدن اینکه طرفمان از نظر روانی سالم است یا الگوهای رفتاری او نشانگر یک مشکل شخصیتی است، کار سختی است. در زیر به چند مورد از علامت‌های هشداری اشاره می‌کنیم که می‌تواند نشان دهد طرف شما دچار این اختلالات روانی است.

 

«من از تو برترم» 

افرادیکه دچار اختلالات روانی هستند معمولاً به طرفشان القا می‌کنند که از آنها برتر و بالاتر هستند و طرفشان برای آنها کافی نیست. (مثلاً، به آنها می‌گویند: «تو احمقی»، «تو خیلی احساسی هستی»، «چاقی»، «پارانوئیدی» «دیوونه‌ای»). در چنین روابطی طرف مقابل آنها معمولاً احساس حقارت، بی ارزش‌ بودن و کم بودن می‌کند.

 

«تو خسته‌ام می‌کنی. ازت متنفرم. عاشقتم. نه ازت متنفرم.» 

بعد از گذشتن دوره کوتاه هیجان اولیه، آنها رغبت، هیجان و احترام خود را نسبت به طرف مقابل از دست داده و رفتاری آزاردهنده پیدا می‌کنند. خیلی از آنها مدام رابطه را قطع کرده و دوباره شروع می‌کنند. بی‌احترامی‌ها خیلی زود جای خود را به سوء‌استفاده و آزار می‌دهد و طرفشان به یک قربانی در رابطه تبدیل می‌شود. خیلی از پارتنرهای آنها با افسردگی، اضطراب شدید، اعتیاد به موادمخدر یا الکل و بیماری‌های روانی مختلف باقی می‌مانند. خیلی‌ها هم حتی دست به خودکشی می‌زنند.

 

«من مسئول اتفاق‌های بدی که می‌افتد یا کارهای بدی که کرده‌ام نیستم. این یک قانون است.» 

انداختن تقصیرها به گردن دیگران در این افراد کاملاً عادی است. وقتی نمی‌توانند با دروغ و فریب روی یک خطا و مشکل سرپوش بگذارند، آن را بعنوان یک اشتباه، جوک، سوء‌تفاهم یا حساسیت زیاد طرف‌مقابل قلمداد می‌کنند تا از خود رفع‌تکلیف کنند.

 

آماده‌سازی 

پارتنرهای جدید را معمولاً با درخواست دادن پیدا نمی‌کنند، آنها را برای رابطه با خود آماده می‌کنند. تفاوت این دو در این است که مورد اول به دنبال یک رابطه واقعی است ولی رابطه دوم می‌خواهد یک بازی یا فریب را آغاز کند. مهربانی‌ها، توجه‌ها، ول خرجی ها، وقت گذراندنها، مسافرت‌ها و هدایا همه با هدف و منظور است. آنها توقع دارند که بعد از گذشتن این هیجان اولیه، طرفشان صدبرابر برایشان جبران کند.

 

در گذشته روابط عاشقانه متعددی داشته است 

ازآنجایی که خیلی زود حوصله‌شان سر می‌رود و قادر نیستند بعد از فروکش کردن هیجان اولیه‌شان نسبت به یک نفر، پیوندشان را همچنان با او حفظ کنند، مدام به دنبال روابط عشقی جدید هستند. وقتی می‌خواهند فرد جدید را برای رابطه با خود آماده کنند، از پارتنرهای قبلی خود بعنوان دوستانی خوب یا «فردی دیوانه» یاد می‌کنند!

 

به شدت نسبت به خودش حساس است | به شدت نسبت به دیگران حساسیت ندارد («من مهمم، تو هیچ اهمیتی نداری. و چون تو هیچ اهمیتی نداری، حتی فکرش را هم نکن که بخواهی در مورد من نظر بدهی»)

 

بااینکه معمولاً بسیار قوی، خودشیفته و بی‌عاطفه به نظر می‌رسند، ولی سایرین گاهی شدیداً شگفت‌زده می‌شوند که وقتی از این افراد انتقاد می‌شود یا به چالش کشیده می‌شوند تا چه اندازه حساس می‌شوند. این حساسیت از احساس ناامنی آنها سرچشمه نمی‌گیرد و آنها هیچ علاقه‌ای به خوشنود کردن دیگران ندارند. دلیل این رفتار آنها، اعتقادشان به برتر بودن خودشان است. آنها تحمل ناتوانی و ضعف خود را ندارند و وقتی کسی درمورد نقاط ضعفشان با آنها حرف می‌زند از کوره در می‌روند.

 

ا نواع اختلالات روانی

افراد دچار اختلالات روانی معمولاً به طرفشان القا می‌کنند که از آنها برتر و بالاتر هستند‎

 

«من برنده هستم! همیشه.» 

برای افرادیکه اختلالات روانی دارند همیشه باید یک برنده و بازنده وجود داشته باشد. برنده بودن برای آنها خیلی مهم است. آنها به ندرت می‌پذیرند که در سطحی پایین‌تر از سایرین قرار گیرند. این مسئله به خصوص در مورد روابط که نیاز به همکاری دو طرف و گاهی تسلیم شدن هست، مشکل‌ساز می‌شود.

 

ممکن است احساس کنید که دارید عقلتان را از دست می‌دهید. توانایی‌تان برای فکر کردن و اعتمادبه‌نفستان روز به روز ضعیف‌تر می‌شود.

 

برای آنهایی که مدتی طولانی است در چنین روابطی هستند، مطمئناً مشکل در فکر کردن و تمرکز دیگر عادی شده است. حافظه، تمرکز، توجه، انگیزه و قدرت سازمان‌دهی فرد در چنین روابطی کم‌کم ضعیف می‌شود. احساس خواهید کرد که کارایی‌تان در زندگی به شدت پایین آمده و همیشه احساس اضطراب خواهید داشت.

 

قدرت، کنترل و سلطه 

آنها از تحقیر کردن، خوار و خفیف کردن، حکمرانی کردن، تخریب کردن و کوچک شمردن دیگران لذت می‌برند. ولی هیچوقت تحمل چنین رفتارهایی را در مقابل خودشان ندارند خیلی سریع موجب واکنش خشونت‌آمیز در آنها خواهد شد.

 

دروغ‌ها، رازها و فریب 

فریب و نیرنگ برای این افراد رفتاری عادی است. آنها بی‌اندازه دروغ می‌گویند و خیلی وقت‌ها پنهان‌کاری می‌کنند. این دروغ‌ها می‌تواند کوچک یا خیلی خیلی بزرگ باشند. (مثلاً بچه‌های پنهانی‌شان، ازدواج‌هایشان، هویت دروغین و …)

 

اخلاقیات سوال‌برانگیز 

همیشه یک روند مداوم و دیرینه از عصیان‌ها و خطاهای اخلاقی وجود دارد. نمونه‌های آن عبارتند از: خیانت، دروغ، رعایت نکردن کپی‌رایت، دزدی، خشونت یا مجازات کسی که بر سر راه اهدافش قرار می‌گیرد.

 

احساسات سطحی و کم‌عمق 

روابط سطحی آنها به هیچ عنوان در حدی نیست که روزی به روابط عمیق‌تر تبدیل شود. بعنوان مثال آنها حتی با یک غریبه که به آنها احساس قدرت می‌دهد یا می‌تواند منبع حسادت برای طرفشان باشد، بسیار بهتر از همسرشان رفتار می‌کنند.

 

«ولی قربانی اینجا منم!» 

این روش رفتاری معمولاً در مواجه با افراد دلسوز در آنها ظاهر می‌شود. وقتی ما نسبت به کسی محبت داریم، خشونت‌های آنها را می‌پذیریم. افرادیکه ظرفیت دلسوزی را دارند راحت‌تر مورد آزار این افراد قرار می‌گیرند. در مواجهه با چنین افراد دلسوزی، فردی که اختلال شخصیتی دارد خیلی راحت می‌تواند اشتباهات و گناهانش را کمرنگ کند.

 

مثلث

پارتنر جدید خود را حتی با پارتنرهای قبلی او هم در رقابت می‌بیند.

 

حتی در آداب معاشرت اولیه درمورد مهربانی کردن، اعتماد کردن و احترام گذاشتن هم نیاز به یادگیری دارد.

 

می‌بینید که حتی درمورد مهارت‌های اجتماعی و معاشرتی اولیه هم مثل مهربانی، عدالت و نحوه رفتار کردن هم باید به او توضیح بدهید. مداوماً جملاتی مثل «با من اینطور حرف نزن.»، «خواهش می‌کنم دیگر دروغ نگو!»، «چرا باید اینقدر با خشونت با من رفتار کنی؟» به او می‌گویید. اگر فردی دچار اختلال روانی نباشد، نیازی نخواهد بود که این نوع آموزش‌ها را برای یک فرد بالای ۷ سال داشته باشید.

 

هر چقدر هم که تلاش کنی، نمی‌توانی کاری را درست انجام دهی. 

بخاطر حساسیت‌هایتان، درک نکردنتان، فضولی‌هایتان یا بی‌ارزشی‌تان بعنوان یک پارتنر متهم می‌شوید (مثلاً لباست افتضاحه، خانه تمیز نیست، دیگر اصلاً ظاهر خوبی نداری! چرا اینقدر حساسی، رفتارت خیلی آزاردهنده‌است) هر درخواستی که از او دارید بعنوان تلاش برای کنترل او قلمداد خواهد شد. بعنوان مثال، نگرانی‌های عادی شما و حال و احوال کردن از او و اوضاع زندگیش که بین زوج‌ها کاملاً عادی است (که البته همراه با احترام و عشق است) از طرف کسی که دچار اختلالات روانی است تحمل نمی‌شود.