سایت رسمی و تخصصی روانشناسی

مدیر سایت مهران حکمت

سایت رسمی و تخصصی روانشناسی

مدیر سایت مهران حکمت

 نشانه های اینکه همسرتان اختلالات روانی دارد

اختلالات روانی

افرادیکه اختلالات شخصیتی دارند برای ارتباط برقرار کردن با دیگران مشکل دارند‎

 

در زیر به ۱۶ نشانه‌ای اشاره می‌کنیم که نشان می‌دهد ممکن است طرفتان اختلالات روانی داشته باشد!

 

روابط مسموم زندگی را مختل می‌کند و می‌تواند برای شما آزار و درد به همراه داشته باشد. مطمئناً برای بیشتر ما پیش آمده که درگیر چنین روابطی شویم و متعجب بمانیم که آیا طرفمان اختلال روانی دارد یا نه. آیا رفتارهای خشونت‌آمیز و خطرناک او می‌تواند یک دلیل عصبی و روانی داشته باشد؟ برای بعضی از آنها پاسخ، مثبت است.

 

افرادیکه اختلالات شخصیتی دارند برای ارتباط برقرار کردن با دیگران مشکل دارند و همین باعث پر دردسر شدن روابط آنها می‌شود. گروهی از این افراد حتی بخاطر این وضعیت خود موجب آسیب زدن به طرف خود در رابطه می‌شوند. پارتنرهای افرادی که دچار اختلال روانی، اختلال شخصیت خودشیفتگی، اختلال شخصیت مرزی و اختلال شخصیت ضداجتماعی هستند معمولاً دچار زخم‌های احساسی و فیزیکی می‌شوند.

 

برای خیلی از ما فهمیدن اینکه طرفمان از نظر روانی سالم است یا الگوهای رفتاری او نشانگر یک مشکل شخصیتی است، کار سختی است. در زیر به چند مورد از علامت‌های هشداری اشاره می‌کنیم که می‌تواند نشان دهد طرف شما دچار این اختلالات روانی است.

 

«من از تو برترم» 

افرادیکه دچار اختلالات روانی هستند معمولاً به طرفشان القا می‌کنند که از آنها برتر و بالاتر هستند و طرفشان برای آنها کافی نیست. (مثلاً، به آنها می‌گویند: «تو احمقی»، «تو خیلی احساسی هستی»، «چاقی»، «پارانوئیدی» «دیوونه‌ای»). در چنین روابطی طرف مقابل آنها معمولاً احساس حقارت، بی ارزش‌ بودن و کم بودن می‌کند.

 

«تو خسته‌ام می‌کنی. ازت متنفرم. عاشقتم. نه ازت متنفرم.» 

بعد از گذشتن دوره کوتاه هیجان اولیه، آنها رغبت، هیجان و احترام خود را نسبت به طرف مقابل از دست داده و رفتاری آزاردهنده پیدا می‌کنند. خیلی از آنها مدام رابطه را قطع کرده و دوباره شروع می‌کنند. بی‌احترامی‌ها خیلی زود جای خود را به سوء‌استفاده و آزار می‌دهد و طرفشان به یک قربانی در رابطه تبدیل می‌شود. خیلی از پارتنرهای آنها با افسردگی، اضطراب شدید، اعتیاد به موادمخدر یا الکل و بیماری‌های روانی مختلف باقی می‌مانند. خیلی‌ها هم حتی دست به خودکشی می‌زنند.

 

«من مسئول اتفاق‌های بدی که می‌افتد یا کارهای بدی که کرده‌ام نیستم. این یک قانون است.» 

انداختن تقصیرها به گردن دیگران در این افراد کاملاً عادی است. وقتی نمی‌توانند با دروغ و فریب روی یک خطا و مشکل سرپوش بگذارند، آن را بعنوان یک اشتباه، جوک، سوء‌تفاهم یا حساسیت زیاد طرف‌مقابل قلمداد می‌کنند تا از خود رفع‌تکلیف کنند.

 

آماده‌سازی 

پارتنرهای جدید را معمولاً با درخواست دادن پیدا نمی‌کنند، آنها را برای رابطه با خود آماده می‌کنند. تفاوت این دو در این است که مورد اول به دنبال یک رابطه واقعی است ولی رابطه دوم می‌خواهد یک بازی یا فریب را آغاز کند. مهربانی‌ها، توجه‌ها، ول خرجی ها، وقت گذراندنها، مسافرت‌ها و هدایا همه با هدف و منظور است. آنها توقع دارند که بعد از گذشتن این هیجان اولیه، طرفشان صدبرابر برایشان جبران کند.

 

در گذشته روابط عاشقانه متعددی داشته است 

ازآنجایی که خیلی زود حوصله‌شان سر می‌رود و قادر نیستند بعد از فروکش کردن هیجان اولیه‌شان نسبت به یک نفر، پیوندشان را همچنان با او حفظ کنند، مدام به دنبال روابط عشقی جدید هستند. وقتی می‌خواهند فرد جدید را برای رابطه با خود آماده کنند، از پارتنرهای قبلی خود بعنوان دوستانی خوب یا «فردی دیوانه» یاد می‌کنند!

 

به شدت نسبت به خودش حساس است | به شدت نسبت به دیگران حساسیت ندارد («من مهمم، تو هیچ اهمیتی نداری. و چون تو هیچ اهمیتی نداری، حتی فکرش را هم نکن که بخواهی در مورد من نظر بدهی»)

 

بااینکه معمولاً بسیار قوی، خودشیفته و بی‌عاطفه به نظر می‌رسند، ولی سایرین گاهی شدیداً شگفت‌زده می‌شوند که وقتی از این افراد انتقاد می‌شود یا به چالش کشیده می‌شوند تا چه اندازه حساس می‌شوند. این حساسیت از احساس ناامنی آنها سرچشمه نمی‌گیرد و آنها هیچ علاقه‌ای به خوشنود کردن دیگران ندارند. دلیل این رفتار آنها، اعتقادشان به برتر بودن خودشان است. آنها تحمل ناتوانی و ضعف خود را ندارند و وقتی کسی درمورد نقاط ضعفشان با آنها حرف می‌زند از کوره در می‌روند.

 

ا نواع اختلالات روانی

افراد دچار اختلالات روانی معمولاً به طرفشان القا می‌کنند که از آنها برتر و بالاتر هستند‎

 

«من برنده هستم! همیشه.» 

برای افرادیکه اختلالات روانی دارند همیشه باید یک برنده و بازنده وجود داشته باشد. برنده بودن برای آنها خیلی مهم است. آنها به ندرت می‌پذیرند که در سطحی پایین‌تر از سایرین قرار گیرند. این مسئله به خصوص در مورد روابط که نیاز به همکاری دو طرف و گاهی تسلیم شدن هست، مشکل‌ساز می‌شود.

 

ممکن است احساس کنید که دارید عقلتان را از دست می‌دهید. توانایی‌تان برای فکر کردن و اعتمادبه‌نفستان روز به روز ضعیف‌تر می‌شود.

 

برای آنهایی که مدتی طولانی است در چنین روابطی هستند، مطمئناً مشکل در فکر کردن و تمرکز دیگر عادی شده است. حافظه، تمرکز، توجه، انگیزه و قدرت سازمان‌دهی فرد در چنین روابطی کم‌کم ضعیف می‌شود. احساس خواهید کرد که کارایی‌تان در زندگی به شدت پایین آمده و همیشه احساس اضطراب خواهید داشت.

 

قدرت، کنترل و سلطه 

آنها از تحقیر کردن، خوار و خفیف کردن، حکمرانی کردن، تخریب کردن و کوچک شمردن دیگران لذت می‌برند. ولی هیچوقت تحمل چنین رفتارهایی را در مقابل خودشان ندارند خیلی سریع موجب واکنش خشونت‌آمیز در آنها خواهد شد.

 

دروغ‌ها، رازها و فریب 

فریب و نیرنگ برای این افراد رفتاری عادی است. آنها بی‌اندازه دروغ می‌گویند و خیلی وقت‌ها پنهان‌کاری می‌کنند. این دروغ‌ها می‌تواند کوچک یا خیلی خیلی بزرگ باشند. (مثلاً بچه‌های پنهانی‌شان، ازدواج‌هایشان، هویت دروغین و …)

 

اخلاقیات سوال‌برانگیز 

همیشه یک روند مداوم و دیرینه از عصیان‌ها و خطاهای اخلاقی وجود دارد. نمونه‌های آن عبارتند از: خیانت، دروغ، رعایت نکردن کپی‌رایت، دزدی، خشونت یا مجازات کسی که بر سر راه اهدافش قرار می‌گیرد.

 

احساسات سطحی و کم‌عمق 

روابط سطحی آنها به هیچ عنوان در حدی نیست که روزی به روابط عمیق‌تر تبدیل شود. بعنوان مثال آنها حتی با یک غریبه که به آنها احساس قدرت می‌دهد یا می‌تواند منبع حسادت برای طرفشان باشد، بسیار بهتر از همسرشان رفتار می‌کنند.

 

«ولی قربانی اینجا منم!» 

این روش رفتاری معمولاً در مواجه با افراد دلسوز در آنها ظاهر می‌شود. وقتی ما نسبت به کسی محبت داریم، خشونت‌های آنها را می‌پذیریم. افرادیکه ظرفیت دلسوزی را دارند راحت‌تر مورد آزار این افراد قرار می‌گیرند. در مواجهه با چنین افراد دلسوزی، فردی که اختلال شخصیتی دارد خیلی راحت می‌تواند اشتباهات و گناهانش را کمرنگ کند.

 

مثلث

پارتنر جدید خود را حتی با پارتنرهای قبلی او هم در رقابت می‌بیند.

 

حتی در آداب معاشرت اولیه درمورد مهربانی کردن، اعتماد کردن و احترام گذاشتن هم نیاز به یادگیری دارد.

 

می‌بینید که حتی درمورد مهارت‌های اجتماعی و معاشرتی اولیه هم مثل مهربانی، عدالت و نحوه رفتار کردن هم باید به او توضیح بدهید. مداوماً جملاتی مثل «با من اینطور حرف نزن.»، «خواهش می‌کنم دیگر دروغ نگو!»، «چرا باید اینقدر با خشونت با من رفتار کنی؟» به او می‌گویید. اگر فردی دچار اختلال روانی نباشد، نیازی نخواهد بود که این نوع آموزش‌ها را برای یک فرد بالای ۷ سال داشته باشید.

 

هر چقدر هم که تلاش کنی، نمی‌توانی کاری را درست انجام دهی. 

بخاطر حساسیت‌هایتان، درک نکردنتان، فضولی‌هایتان یا بی‌ارزشی‌تان بعنوان یک پارتنر متهم می‌شوید (مثلاً لباست افتضاحه، خانه تمیز نیست، دیگر اصلاً ظاهر خوبی نداری! چرا اینقدر حساسی، رفتارت خیلی آزاردهنده‌است) هر درخواستی که از او دارید بعنوان تلاش برای کنترل او قلمداد خواهد شد. بعنوان مثال، نگرانی‌های عادی شما و حال و احوال کردن از او و اوضاع زندگیش که بین زوج‌ها کاملاً عادی است (که البته همراه با احترام و عشق است) از طرف کسی که دچار اختلالات روانی است تحمل نمی‌شود.

 نشانه های اینکه همسرتان اختلالات روانی دارد

اختلالات روانی

افرادیکه اختلالات شخصیتی دارند برای ارتباط برقرار کردن با دیگران مشکل دارند‎

 

در زیر به ۱۶ نشانه‌ای اشاره می‌کنیم که نشان می‌دهد ممکن است طرفتان اختلالات روانی داشته باشد!

 

روابط مسموم زندگی را مختل می‌کند و می‌تواند برای شما آزار و درد به همراه داشته باشد. مطمئناً برای بیشتر ما پیش آمده که درگیر چنین روابطی شویم و متعجب بمانیم که آیا طرفمان اختلال روانی دارد یا نه. آیا رفتارهای خشونت‌آمیز و خطرناک او می‌تواند یک دلیل عصبی و روانی داشته باشد؟ برای بعضی از آنها پاسخ، مثبت است.

 

افرادیکه اختلالات شخصیتی دارند برای ارتباط برقرار کردن با دیگران مشکل دارند و همین باعث پر دردسر شدن روابط آنها می‌شود. گروهی از این افراد حتی بخاطر این وضعیت خود موجب آسیب زدن به طرف خود در رابطه می‌شوند. پارتنرهای افرادی که دچار اختلال روانی، اختلال شخصیت خودشیفتگی، اختلال شخصیت مرزی و اختلال شخصیت ضداجتماعی هستند معمولاً دچار زخم‌های احساسی و فیزیکی می‌شوند.

 

برای خیلی از ما فهمیدن اینکه طرفمان از نظر روانی سالم است یا الگوهای رفتاری او نشانگر یک مشکل شخصیتی است، کار سختی است. در زیر به چند مورد از علامت‌های هشداری اشاره می‌کنیم که می‌تواند نشان دهد طرف شما دچار این اختلالات روانی است.

 

«من از تو برترم» 

افرادیکه دچار اختلالات روانی هستند معمولاً به طرفشان القا می‌کنند که از آنها برتر و بالاتر هستند و طرفشان برای آنها کافی نیست. (مثلاً، به آنها می‌گویند: «تو احمقی»، «تو خیلی احساسی هستی»، «چاقی»، «پارانوئیدی» «دیوونه‌ای»). در چنین روابطی طرف مقابل آنها معمولاً احساس حقارت، بی ارزش‌ بودن و کم بودن می‌کند.

 

«تو خسته‌ام می‌کنی. ازت متنفرم. عاشقتم. نه ازت متنفرم.» 

بعد از گذشتن دوره کوتاه هیجان اولیه، آنها رغبت، هیجان و احترام خود را نسبت به طرف مقابل از دست داده و رفتاری آزاردهنده پیدا می‌کنند. خیلی از آنها مدام رابطه را قطع کرده و دوباره شروع می‌کنند. بی‌احترامی‌ها خیلی زود جای خود را به سوء‌استفاده و آزار می‌دهد و طرفشان به یک قربانی در رابطه تبدیل می‌شود. خیلی از پارتنرهای آنها با افسردگی، اضطراب شدید، اعتیاد به موادمخدر یا الکل و بیماری‌های روانی مختلف باقی می‌مانند. خیلی‌ها هم حتی دست به خودکشی می‌زنند.

 

«من مسئول اتفاق‌های بدی که می‌افتد یا کارهای بدی که کرده‌ام نیستم. این یک قانون است.» 

انداختن تقصیرها به گردن دیگران در این افراد کاملاً عادی است. وقتی نمی‌توانند با دروغ و فریب روی یک خطا و مشکل سرپوش بگذارند، آن را بعنوان یک اشتباه، جوک، سوء‌تفاهم یا حساسیت زیاد طرف‌مقابل قلمداد می‌کنند تا از خود رفع‌تکلیف کنند.

 

آماده‌سازی 

پارتنرهای جدید را معمولاً با درخواست دادن پیدا نمی‌کنند، آنها را برای رابطه با خود آماده می‌کنند. تفاوت این دو در این است که مورد اول به دنبال یک رابطه واقعی است ولی رابطه دوم می‌خواهد یک بازی یا فریب را آغاز کند. مهربانی‌ها، توجه‌ها، ول خرجی ها، وقت گذراندنها، مسافرت‌ها و هدایا همه با هدف و منظور است. آنها توقع دارند که بعد از گذشتن این هیجان اولیه، طرفشان صدبرابر برایشان جبران کند.

 

در گذشته روابط عاشقانه متعددی داشته است 

ازآنجایی که خیلی زود حوصله‌شان سر می‌رود و قادر نیستند بعد از فروکش کردن هیجان اولیه‌شان نسبت به یک نفر، پیوندشان را همچنان با او حفظ کنند، مدام به دنبال روابط عشقی جدید هستند. وقتی می‌خواهند فرد جدید را برای رابطه با خود آماده کنند، از پارتنرهای قبلی خود بعنوان دوستانی خوب یا «فردی دیوانه» یاد می‌کنند!

 

به شدت نسبت به خودش حساس است | به شدت نسبت به دیگران حساسیت ندارد («من مهمم، تو هیچ اهمیتی نداری. و چون تو هیچ اهمیتی نداری، حتی فکرش را هم نکن که بخواهی در مورد من نظر بدهی»)

 

بااینکه معمولاً بسیار قوی، خودشیفته و بی‌عاطفه به نظر می‌رسند، ولی سایرین گاهی شدیداً شگفت‌زده می‌شوند که وقتی از این افراد انتقاد می‌شود یا به چالش کشیده می‌شوند تا چه اندازه حساس می‌شوند. این حساسیت از احساس ناامنی آنها سرچشمه نمی‌گیرد و آنها هیچ علاقه‌ای به خوشنود کردن دیگران ندارند. دلیل این رفتار آنها، اعتقادشان به برتر بودن خودشان است. آنها تحمل ناتوانی و ضعف خود را ندارند و وقتی کسی درمورد نقاط ضعفشان با آنها حرف می‌زند از کوره در می‌روند.

 

ا نواع اختلالات روانی

افراد دچار اختلالات روانی معمولاً به طرفشان القا می‌کنند که از آنها برتر و بالاتر هستند‎

 

«من برنده هستم! همیشه.» 

برای افرادیکه اختلالات روانی دارند همیشه باید یک برنده و بازنده وجود داشته باشد. برنده بودن برای آنها خیلی مهم است. آنها به ندرت می‌پذیرند که در سطحی پایین‌تر از سایرین قرار گیرند. این مسئله به خصوص در مورد روابط که نیاز به همکاری دو طرف و گاهی تسلیم شدن هست، مشکل‌ساز می‌شود.

 

ممکن است احساس کنید که دارید عقلتان را از دست می‌دهید. توانایی‌تان برای فکر کردن و اعتمادبه‌نفستان روز به روز ضعیف‌تر می‌شود.

 

برای آنهایی که مدتی طولانی است در چنین روابطی هستند، مطمئناً مشکل در فکر کردن و تمرکز دیگر عادی شده است. حافظه، تمرکز، توجه، انگیزه و قدرت سازمان‌دهی فرد در چنین روابطی کم‌کم ضعیف می‌شود. احساس خواهید کرد که کارایی‌تان در زندگی به شدت پایین آمده و همیشه احساس اضطراب خواهید داشت.

 

قدرت، کنترل و سلطه 

آنها از تحقیر کردن، خوار و خفیف کردن، حکمرانی کردن، تخریب کردن و کوچک شمردن دیگران لذت می‌برند. ولی هیچوقت تحمل چنین رفتارهایی را در مقابل خودشان ندارند خیلی سریع موجب واکنش خشونت‌آمیز در آنها خواهد شد.

 

دروغ‌ها، رازها و فریب 

فریب و نیرنگ برای این افراد رفتاری عادی است. آنها بی‌اندازه دروغ می‌گویند و خیلی وقت‌ها پنهان‌کاری می‌کنند. این دروغ‌ها می‌تواند کوچک یا خیلی خیلی بزرگ باشند. (مثلاً بچه‌های پنهانی‌شان، ازدواج‌هایشان، هویت دروغین و …)

 

اخلاقیات سوال‌برانگیز 

همیشه یک روند مداوم و دیرینه از عصیان‌ها و خطاهای اخلاقی وجود دارد. نمونه‌های آن عبارتند از: خیانت، دروغ، رعایت نکردن کپی‌رایت، دزدی، خشونت یا مجازات کسی که بر سر راه اهدافش قرار می‌گیرد.

 

احساسات سطحی و کم‌عمق 

روابط سطحی آنها به هیچ عنوان در حدی نیست که روزی به روابط عمیق‌تر تبدیل شود. بعنوان مثال آنها حتی با یک غریبه که به آنها احساس قدرت می‌دهد یا می‌تواند منبع حسادت برای طرفشان باشد، بسیار بهتر از همسرشان رفتار می‌کنند.

 

«ولی قربانی اینجا منم!» 

این روش رفتاری معمولاً در مواجه با افراد دلسوز در آنها ظاهر می‌شود. وقتی ما نسبت به کسی محبت داریم، خشونت‌های آنها را می‌پذیریم. افرادیکه ظرفیت دلسوزی را دارند راحت‌تر مورد آزار این افراد قرار می‌گیرند. در مواجهه با چنین افراد دلسوزی، فردی که اختلال شخصیتی دارد خیلی راحت می‌تواند اشتباهات و گناهانش را کمرنگ کند.

 

مثلث

پارتنر جدید خود را حتی با پارتنرهای قبلی او هم در رقابت می‌بیند.

 

حتی در آداب معاشرت اولیه درمورد مهربانی کردن، اعتماد کردن و احترام گذاشتن هم نیاز به یادگیری دارد.

 

می‌بینید که حتی درمورد مهارت‌های اجتماعی و معاشرتی اولیه هم مثل مهربانی، عدالت و نحوه رفتار کردن هم باید به او توضیح بدهید. مداوماً جملاتی مثل «با من اینطور حرف نزن.»، «خواهش می‌کنم دیگر دروغ نگو!»، «چرا باید اینقدر با خشونت با من رفتار کنی؟» به او می‌گویید. اگر فردی دچار اختلال روانی نباشد، نیازی نخواهد بود که این نوع آموزش‌ها را برای یک فرد بالای ۷ سال داشته باشید.

 

هر چقدر هم که تلاش کنی، نمی‌توانی کاری را درست انجام دهی. 

بخاطر حساسیت‌هایتان، درک نکردنتان، فضولی‌هایتان یا بی‌ارزشی‌تان بعنوان یک پارتنر متهم می‌شوید (مثلاً لباست افتضاحه، خانه تمیز نیست، دیگر اصلاً ظاهر خوبی نداری! چرا اینقدر حساسی، رفتارت خیلی آزاردهنده‌است) هر درخواستی که از او دارید بعنوان تلاش برای کنترل او قلمداد خواهد شد. بعنوان مثال، نگرانی‌های عادی شما و حال و احوال کردن از او و اوضاع زندگیش که بین زوج‌ها کاملاً عادی است (که البته همراه با احترام و عشق است) از طرف کسی که دچار اختلالات روانی است تحمل نمی‌شود.

جر و بحث با همسرتان شما را دچار این بیماری ها می کند



آموزش روابط زناشوئی

جر و بحث در روابط زناشوئی، می‌تواند به بروز مشکلاتی برای سلامت بدن منجر شود‎

 

تحقیقات نشان می‌دهد جر و بحث و بگومگو در روابط زناشوئی، می‌تواند به بروز مشکلاتی برای سلامت بدن، مانند افزایش فشار خون یا خطر بروز بیماری‌های قلبی-عروقی و دردهای عضلانی منجر شود.

گفته می‌شود که عواطف و احساسات ما بر سلامتیمان اثر می‌گذارد، خصوصا زمانی که احساساتمان منفی یا خیلی شدید باشد. خشم مزمن، ناراحتی، احساس عجز و شکست و ترس در افراد باعث می‌شود که چنین افرادی همواره احساسی بیمارگونه داشته باشند، هرچند این‌که کدام احساس به کدام بیماری ربط پیدا می‌کند موضوعی است که در سال‌های اخیر چندان بررسی نشده است.

بررسی جدیدی بر روی پژوهش‌های قدیمی درباره زوج‌های متأهل، نشان‌دهندهٔ وجود برخی ارتباط‌های چشمگیر در همین زمینه بوده است. در دههٔ ۸۰ میلادی دانشمندان دانشگاه برکلی از زوج‌هایی دعوت به عمل آوردند که حدقل ۱۵ سال از ازدواجشان با یکدیگر می‌گذشت. آنها می‌خواستند درفضای آزمایشگاهی، برخی از نقاط مثبت و منفی صمیمیتِ رابطهٔ آنها را بازسازی کنند.

نخست زوج‌ها به مدت ۱۵ دقیقه دربارهٔ اتفاقات همان روز با هم صحبت کردند، از آنها خواسته شد تا دوباره دربارهٔ مسئله‌ای صحبت کنند که همیشه در رابطه‌شان جریان داشت؛ در واقع قصد داشتند آنها را بنوعی وادار به بحث کنند که همین اتفاق هم افتاد. مشاجره‌های مورد نظر، حدود ۱۵ دقیقه و عاری از هرگونه احساسات شدید و بحث کلی ادامه یافت. تمام اثرات متقابل زوج‌ها به شکل نامحسوسی با ویدئو ضبط شد. هم‌چنین زوج‌ها پرسش‌نامه‌های مفصّلی را دربارهٔ وضعیت سلامت خود پُر کردند. از آن زمان هر پنج سال و به مدت حدود دو دهه این زوج‌ها به آزمایشگاه مراجعه کرده، همین موارد را تکرار می‌کردند.

از این آزمایش می‌شد اطلاعات مفید و مؤثری دربارهٔ ازدواج طولانی و سلامت زوج‌ها به دست آورد، اما در تحقیق اخیر محققان دانشگاه برکلی، حالت‌های صورت سوژه‌ها و صدایشان هنگام بگومگو و جر و بحث مورد سنجش قرار گرفت. سپس سیگنال‌های احساسی افراد (نمونه‌هایی از این دست که مثلا وقتی فردی عصبانی است ابروهایش حالت افتاده پیدا کرده، چشم‌هایش گشاد و لب‌هایش فشرده شده و صدایش اوج پیدا می‌کند) حین جر و بحث، با اطلاعات درون پرسشنامهٔ سلامت آنها مقایسه شد.

بر اساس این گزارش، در زوج‌ها، خصوصا در شوهرهایی که هنگام جر و بحث سرشار از خشم و عصبانیت می‌شدند، نسبت به زوج‌هایی که آرامش بیشتری داشتند، خطر بروز علائم عروقی مانند درد سینه یا فشار خون بالا در سنین بالاتر بیشتر دیده شد؛ آن دسته از افرادی که به سؤالات پاسخ نداده یا چندان وارد بحث و بگومگو نشدند نیز نسبت به سایرین بیشتر در معرض تشدید مشکلات عضلانی مانند کمردرد و گردن‌درد قرار داشتند. زوج‌های عصبانی بندرت دچار کمردرد می‌شدند و زوج‌های کارشکن و طفره‌رو هم کمتر و بندرت دچار علائم عروقی می‌شدند. افرادی که بارزترین واکنش آنها در جر و بحث، ابراز حالت غم یا ترس بود در این آزمایش، چندان دچار مشکلات عروقی یا مشکلات عضلانی‌استخوانی نشدند.

یکی از محققان این تحقیق گفت: «همهٔ ما می‌دانیم افرادی که ازدواج‌های بدی داشته‌‌اند اغلب وضعیت سلامت خوبی ندارند اما ما توانسته‌ایم پیش‌بینی کنیم که چه مشکلاتی ممکن است برای سلامت آنها پیش آید. اگر بحث و بگومگوی شما اغلب با داد و فریاد همراه بوده و تشدید پیدا می‌کند، حتما سعی کنید به یک متخصص قلب مراجعه کرده و وضعیت سلامت خود را بررسی کنید».

جر و بحث با همسرتان شما را دچار این بیماری ها می کند



آموزش روابط زناشوئی

جر و بحث در روابط زناشوئی، می‌تواند به بروز مشکلاتی برای سلامت بدن منجر شود‎

 

تحقیقات نشان می‌دهد جر و بحث و بگومگو در روابط زناشوئی، می‌تواند به بروز مشکلاتی برای سلامت بدن، مانند افزایش فشار خون یا خطر بروز بیماری‌های قلبی-عروقی و دردهای عضلانی منجر شود.

گفته می‌شود که عواطف و احساسات ما بر سلامتیمان اثر می‌گذارد، خصوصا زمانی که احساساتمان منفی یا خیلی شدید باشد. خشم مزمن، ناراحتی، احساس عجز و شکست و ترس در افراد باعث می‌شود که چنین افرادی همواره احساسی بیمارگونه داشته باشند، هرچند این‌که کدام احساس به کدام بیماری ربط پیدا می‌کند موضوعی است که در سال‌های اخیر چندان بررسی نشده است.

بررسی جدیدی بر روی پژوهش‌های قدیمی درباره زوج‌های متأهل، نشان‌دهندهٔ وجود برخی ارتباط‌های چشمگیر در همین زمینه بوده است. در دههٔ ۸۰ میلادی دانشمندان دانشگاه برکلی از زوج‌هایی دعوت به عمل آوردند که حدقل ۱۵ سال از ازدواجشان با یکدیگر می‌گذشت. آنها می‌خواستند درفضای آزمایشگاهی، برخی از نقاط مثبت و منفی صمیمیتِ رابطهٔ آنها را بازسازی کنند.

نخست زوج‌ها به مدت ۱۵ دقیقه دربارهٔ اتفاقات همان روز با هم صحبت کردند، از آنها خواسته شد تا دوباره دربارهٔ مسئله‌ای صحبت کنند که همیشه در رابطه‌شان جریان داشت؛ در واقع قصد داشتند آنها را بنوعی وادار به بحث کنند که همین اتفاق هم افتاد. مشاجره‌های مورد نظر، حدود ۱۵ دقیقه و عاری از هرگونه احساسات شدید و بحث کلی ادامه یافت. تمام اثرات متقابل زوج‌ها به شکل نامحسوسی با ویدئو ضبط شد. هم‌چنین زوج‌ها پرسش‌نامه‌های مفصّلی را دربارهٔ وضعیت سلامت خود پُر کردند. از آن زمان هر پنج سال و به مدت حدود دو دهه این زوج‌ها به آزمایشگاه مراجعه کرده، همین موارد را تکرار می‌کردند.

از این آزمایش می‌شد اطلاعات مفید و مؤثری دربارهٔ ازدواج طولانی و سلامت زوج‌ها به دست آورد، اما در تحقیق اخیر محققان دانشگاه برکلی، حالت‌های صورت سوژه‌ها و صدایشان هنگام بگومگو و جر و بحث مورد سنجش قرار گرفت. سپس سیگنال‌های احساسی افراد (نمونه‌هایی از این دست که مثلا وقتی فردی عصبانی است ابروهایش حالت افتاده پیدا کرده، چشم‌هایش گشاد و لب‌هایش فشرده شده و صدایش اوج پیدا می‌کند) حین جر و بحث، با اطلاعات درون پرسشنامهٔ سلامت آنها مقایسه شد.

بر اساس این گزارش، در زوج‌ها، خصوصا در شوهرهایی که هنگام جر و بحث سرشار از خشم و عصبانیت می‌شدند، نسبت به زوج‌هایی که آرامش بیشتری داشتند، خطر بروز علائم عروقی مانند درد سینه یا فشار خون بالا در سنین بالاتر بیشتر دیده شد؛ آن دسته از افرادی که به سؤالات پاسخ نداده یا چندان وارد بحث و بگومگو نشدند نیز نسبت به سایرین بیشتر در معرض تشدید مشکلات عضلانی مانند کمردرد و گردن‌درد قرار داشتند. زوج‌های عصبانی بندرت دچار کمردرد می‌شدند و زوج‌های کارشکن و طفره‌رو هم کمتر و بندرت دچار علائم عروقی می‌شدند. افرادی که بارزترین واکنش آنها در جر و بحث، ابراز حالت غم یا ترس بود در این آزمایش، چندان دچار مشکلات عروقی یا مشکلات عضلانی‌استخوانی نشدند.

یکی از محققان این تحقیق گفت: «همهٔ ما می‌دانیم افرادی که ازدواج‌های بدی داشته‌‌اند اغلب وضعیت سلامت خوبی ندارند اما ما توانسته‌ایم پیش‌بینی کنیم که چه مشکلاتی ممکن است برای سلامت آنها پیش آید. اگر بحث و بگومگوی شما اغلب با داد و فریاد همراه بوده و تشدید پیدا می‌کند، حتما سعی کنید به یک متخصص قلب مراجعه کرده و وضعیت سلامت خود را بررسی کنید».

5 منبع استرس در رابطه زناشویی


منابع استرس زن و مرد

اگر بخواهیداسترس‌های یک رابطه را حل کنید باید بفهمید چه چیزهایی منبع استرس و نگرانی افراد است

 

فرقی نمی‌کند که زن باشید یا مرد. رابطه می‌تواند طوری پیش برود که شما را دچار استرس و نگرانی کند. ممکن است شنیده باشید که این تفاوت‌های بیولوژیکی است که در میزان استرس و منابع استرس زن و مرد تاثیر می‌گذارد. این می‌تواند درست باشد اما بیش از این تجربه‌های فردی و شخصی هر آدمی و ظرفیت‌های روحی و روانی اوست که باعث ایجاد استرس می‌شود‎.‎

برای اینکه یک رابطه با تنش و درگیری محدود داشته باشید و بتوانید استرس‌های یک رابطه را حل کنید باید بفهمید چه چیزهایی منبع استرس و نگرانی افراد است. همین که بدانید به طور معمول چه چیزهایی باعث نگرانی است و چطور باید این نگرانی‌ها را کم کنید در مقابله با استرسی که اغلب باعث تنش در رابطه می‌شود برایتان مفید است‎.‎

نگرانی‌های دائمی
به طور معمول چیزهایی وجود دارد که باعث نگرانی و اضطراب می‌شود اما چیزهایی که معمولا شما را نگران می‌کند با چیزهایی که عامل اضطراب دیگری است فرق دارد. شما ممکن است همیشه برای قرارهای روزانه‌تان اضطراب داشته باشید و شریک زندگی‌تان معمولا برای آینده نگران است. اضطراب شما ممکن است برای چیزهای روزمره باشد مثل اینکه آیا چراغ را خاموش کرده‌اید؟ برای مهمانی چه بپوشید؟ آیا وقت می‌کنید به همه کارهایتان برسید یا نه. این استرس‌ها ممکن است برای کسی که با او زندگی می‌‌کنید سطحی باشد چون او نگران آینده است و مثلا نگران آینده تحصیلی فرزند است یا گرفتن وام خانه در ده سال آینده. این تفاوت شما است اما کسی نمی‌تواند بگوید نگرانی‌های دائمی کدام یک از شما اهمیت بیشتری دارد و جدی‌تر است. هر دوی شما حق دارید دغدغه‌های خودتان را داشته باشید. راه حل این نوع نگرانی‌ها ساده است؛ با در نظر گرفتن احساس دیگری به هم اطمینان بدهید که می‌توانید این نگرانی‌ها را رفع کنید‎.‎

پیدا کردن مقصر
یکی از شما ممکن است جزیی نگر باشد و دیگری خیلی کاری به جزئیات نداشته باشد. یکی ممکن است دائما نیاز به تائید داشته باشد و دیگری ترجیح بدهد که فقط کارها درست پیش برود. هر کدام از این موارد می‌تواند فرصتی برای بهانه‌جویی برای دیگری فراهم کند. شما می‌توانید دائم بهم ایراد بگیرید که چرا چیزی که می‌خواستید مهیا نیست و این می‌تواند برای طرف مقابل شما نگرانی ایجاد کند. شما برایتان مهم است که همه چیز به خوبی پیش برود و هیچ نقصی در کار نباشد اما همسرتان اینطور نیست. اگر شما در وضعیتی که همه چیز مطابق میل‌تان پیش نرفته همسرتان را مقصر بدانید او به مرور زمان این مساله را موضوعی برای اضطراب و نگرانی خواهد دانست. غر نزنید و دنبال مقصر نگردید به جای آن می‌توانید حرف‌تان را بزنید اینکه چه می‌خواستید و چرا از وضعیت راضی نیستید‎.‎

بازی دادن
شاید شریک زندگی شما مثل خودتان صریح و ساده نباشد. او ممکن است شخصیت پیچیده‌ای داشته باشد و این ممکن است باعث نگرانی و استرس باشد. شما ترجیح می‌دهید حرف‌تان را بی پرده بزنید اما او اینطور نیست. ممکن است سکوت کند، دلخوری یا رضایتش را نشان ندهد و این عذاب‌تان می‌دهد چون شما دقیقا نمی‌دانید در ذهن او چه می‌گذرد. خنده‌ها و گریه‌های او برایتان مشخص نیست و هیچ وقت متوجه نمی‌شوید او چه می‌خواهد و چه می‌گوید. شما حق دارید که در این موقعیت‌ها دچار اضطراب شوید. همسرتان باید بفهمد که این رفتار آزاردهنده است. حرف بزنید و بگویید که این نوع رفتار چقدر نگرانتان می‌کند و برایتان سخت است که حرف‌ها و رفتارهایش را تفسیر کنید چون می‌ترسید که برداشت‌تان اشتباه باشد. او باید این بازی را تمام کند چون این ترسناک و نگران کننده است‎.‎

 

منبع استرس در رابطه زناشویی

واکنش‌های تند عاطفی و تغییرات خلقی می‌تواند باعث استرس و نگرانی طرف مقابل شود

 

انتقاد به ظاهر
اگر پذیرفته‌اید که با آدمی زندگی کنید لابد ظاهر او را هم پذیرفته‌اید. اینکه از بدن هم ایراد بگیرید و آن را مایه خنده یا خجالت بدانید و یا دائما به نوع پوشش هم ایراد بگیرید فقط باعث می‌شوید که طرف مقابل دچار نگرانی و اضطراب شود. خندیدن به اندام و یا اصرار برای چاق شدن یا لاغری می‌تواند اعتماد به نفس طرف مقابل را نابود کند یا او را دچار اضطراب کند؛ او به این فکر خواهد کرد که مقبول نیست و شما همیشه او را با بدن یا لباسش ارزیابی می‌کنید. شاید او تلاش کند که رضایت شما را جلب کند اما حتی با این کار هم او همیشه نگران است. شاید هرگز به زبان نیاورد که چنین ترسی دارد اما این اصلا به معنای آن نیست که با این مساله کنار آمده است. بپذیرید که با چه آدمی و با چه ظاهری زندگی می‌کنید. سعی نکنید او را تغییر بدهید، تحسین کنید و مراقب باشید که چه می‌گویید. به بار احساسی و عاطفی حرفی که می‌زنید فکر کنید و باور کنید تحقیر اندام دیگری یک رفتار جنسیت زده و خشونت‌آمیز است‎.‎

واکنش‌های تند
واکنش‌های تند عاطفی و تغییرات خلقی می‌تواند باعث استرس و نگرانی طرف مقابل شود. اگر ناگهان از کوره در می‌روید و تندی می‌کنید و یا ناگهان دچار غلیان احساسات می‌شوید و دچار شور و هیجان عاطفی می‌شوید باید بیشتر مراقب تاثیر این نوع واکنش‌ها باشید. کسی که با او زندگی می‌کنید باید بفهمد که با چه آدمی طرف است. اینکه یکهو خشمگین می‌شویدو یا یک دفعه اظهار عشق‌های شدید می‌کنید و یا دائما از «هرگز» یا «همیشه» در گفتارتان استفاده می‌کنید اصلا خوشایند نیست و هر آدمی در برابر شما می‌تواند دچار نگرانی و اضطراب شود. سعی کنید شخصیت ثابت و وضعیت روحی مشخصی داشته باشید، اجازه بدهید دیگران در کنار شما احساس امنیت کنند‎.‎

چهار سال انتظار پیش از جدایی
این فقط شما نیستید که با علم به این مساله که باید هر چه زودتر از یک رابطه پر تنش یا خشونت‌آمیز خارج شوید همچنان به زندگی مشترک‌تان ادامه می‌دهید. این تقریبا وضعیت بسیاری از افراد در روابط پر مشکل است. به طور متوسط افراد چهار سال در یک رابطه بیمار صبر می‌کنند. دلایل این صبر و تحمل متفاوت است. برخی از تنهایی می‌ترسند و شجاعت ترک رابطه را ندارند و عده‌ای هم امید به حل مشکلات دارند. خیلی از روابط به همین ترتیب ادامه هم پیدا می‌کند. فقط یک نفر از چهار نفری که در یک رابطه پر خطر بیمار قرار دارند شجاعت ترک آن را دارند. ترس از جدایی، وجود یک فرزند، ترحم به دیگری و نگرانی‌های عرفی و ترس از انزوای اجتماعی مهم‌ترین دلایل ادامه رابطه است.

این در حالی است که در یک پژوهش درباره روابط خشونت‌آمیز مشخص شده است که افراد می‌دانند که ادامه ارتباط در موقعیت خشونت‌آمیز یا پر مشکل اشتباه است. آنها به خوبی آگاه هستند که این رابطه فاقد هیچ نوع اتباط عاطفی و عاشقانه است‎.‎

ترک رابطه و جدایی هرگز آسان نیست اما در شرایطی که می‌دانید هیچ امیدی برای بهبود آن نیست جدایی بهترین کاری است که می‌توانید برای خودتان و حتی دیگران انجام بدهید. اگر رابطه سالمی ندارید، تحت خشونت و آزار طرف مقابل قرار دارید و نمی‌توانید تنش‌هایتان را تمام کنید از این رابطه خارج شوید احتمال اینکه در آینده رابطه بهتری را تجربه کنید بسیار بیشتر از ادامه رابطه‌ای است که در آن بارها و بارها برای بهبود تلاش کرده‌اید اما هر بار شکست خورده‌اید‎.‎

منبع: سلامت نیوز