ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
- خانواده سالم ( خانواده دمکرات)
1 - افراد خانواده سرزنده و با محبت هستند و همه رفتار و اعمال آنان با نوعی اصالت توام است.
2 - افراد خانواده به طور آشکار رنج و ناراحتی و نیز احساس همدری خود را نسبت به افراد دیگر خانواده بیان می کنند.
3 - افراد خانواده از ریسک (خطر کردن ) معقول و سنجیده نمی هراسند و می دانند که ممکن است با خطر کردن اشتباهاتی نیز داشته باشند ، ولی اشتباهات شخصی هم می تواند خود مقدمه ای برای شناخت اشکالات شخصی و بنابراین زمینه ای جهت رشد و کسب تجربه بیشتر باشد.
4 - افراد خانواده برای یکدیگر ارزش و احترام قایل اند و یکدیگر را دوست دارند و از این احساس خود شادمان هستند.
5 - روابط افراد خانواده با یکدیگر هماهنگ و روان است و با آهنگی پرمایه و روشن با یکدیگر سخن می گویند.
6 - زمانی که در خانواده سکوت برقرار است ، سکوتی است آرامبخش و نه سکوت مبتنی بر ترس یا احتیاط.
7 - وقتی در خانواده سرو صدا هست ، صدای فعالیتی پر معنی است و نه غرشی رعد آسا و برای خفه کردن صدای دیگران.
8 - هریک از اعضاء خانواده می دانند حق آن را خواهند داشت که حرف خود را به گوش دیگران برسانند و در این زمینه نیازی به سکوت و تحمل فشار حاصل از آن نمی باشد.
9 - اگر یکی از اعضای خانواده هنوز فرصتی برای صحبت کردن پیدا نکرده است ، به دلیل تنگی وقت بوده است و نه کمی محبت ، کم توجهی یا بی ملاحظه بودن اعضای دیگر خانواده .
10 - اعضای خانواده به راحتی یکدیگر را نوازش می کنند و در آغوش گرفتن فرزندان توسط پدر و مادر امری است عادی و توام با تجربه عشق و محبت خانوادگی.
مراجعه به ادامه مطلب
11 - افراد خانواده صادقانه با هم صحبت می کنند ، با علاقه به سخنان یکدیگر گوش می دهند ، با یکدیگر رو راست و صادق هستند و به راحتی علاقه خود را به یکدیگر نشان می دهند.
12 - افراد خانواده به راحتی و آزادنه با یکدیگر درد دل می کنند و این حق را دارند که درباره هر موضوعی ( مثل ناکامیها ، ترسها ، صدمه هایی که دیده اند ، خشم خود ، انتقاد از دیگری ، خوشیها یا کامیابیها ) ، با یکدیگر سخن بگویند.
13 - افراد خانواده برای کارهای خود برنامه ریزی می کنند و در این راه اگر مشکلی با مزاحم اجرای برنامه های از قبل تعیین شده آنان شود ، به سادگی خود را با آن تطبیق می دهند و در نتیجه قادر هستند بدون تجربه احساس ترس یا واهمه ، بیشتر مشکلات زندگی خود را حل و فصل کنند.
14 - در خانواده ، زندگی آدمی و احساسات بشری، بیش از هر عامل دیگری مورد توجه و احترام است.
15 - در خانواده ، پدر و مادر خود را مدیر یا رهبر خانواده می دانند و نه رئیس یا ارباب خانواده و نیز می دانند که در موقعیت های مختلف چگونه به فرزندان خود بیاموزند تا به مرحله یک انسان واقعی بودن نزدیک شوند.
16 - اعضای خانواده در مورد اشتباهات خود ( در قضاوت ، رفتار ، بروز هیجانها و ... ) به همان سهولتی با یکدیگر سخن می گویند که در مورد اعمال ، کردار و گفتار صحیح خود اظهار نظر می کنند.
17 - رفتار اولیای خانواده با آنچه به فرزندان خود می گویند - یا توصیه می کنند - مطابقت کامل دارد و در این راه از خود صداقت بسیار نشان می دهند.
18 - پدر و مادر خانواده مانند هر مدیر یا رهبر موفق ، نسبت به زمان حساس هستند و مترصد آن می باشند تا از هر فرصت مناسب برای سخن گفتن و تعامل با فرزندان خود ، استفاده کنند.
19 - اگر یکی از افراد خانواده مرتکب اشتباهی شد و نادانسته خسارتی ایجاد نمود ، پدر و مادر و بزرگترها در کنار او قرار می گیرند تا از او حمایت کنند . این رفتار باعث خواهد شد تا فرزند بی دقت ، بر احساس ترس یا گناه خود فایق آید و از فرصت آموزشی که پدر و مادر برای او فراهم کرده اند ، بیشترین بهره را بگیرد.
20 - اولیاء خانواده می دانند که فرزندانشان عمدا بدی نمی کنند. به همین دلیل ، اگر متوجه شوند که فرزند آنان در زمینه ای خرابکاری کرده است به این نتیجه می رسند که یا سوء تفاهمی در کار بوده است و یا احساس ارزش فردی و احترام به خویشتن ، در فرزند آنان کاهش پیدا کرده است و باید برای این مشکل راه حلی را پیدا کرد.
21 - اولیا خانواده می دانند هنگامی فرزند آنان برای یادگیری آمادگی بیشتری خواهد داشت که خود را با ارزش بداند و احساس کند که دیگران نیز برای او ارزش قایل هستند.
22 - اولیاء خانواده می دانند که هر چند با شرمنده ساختن کودک و تنبیه بدنی فرزندان می توان رفتار آنان را تغییر داد ، اما این آگاهی را نیز دارند که آثار این تنبیه ها بر ذهن آنان باقی می ماند و به سادگی و به سرعت قابل ترمیم نمی باشد.
23 - وقتی یکی از فرزندان خانواده عملی را انجام می دهد که برای تصحیح عمل یا کار او الزامی به نظر می آید ، پدر و مادر آموزش فرزند خود را با گوش دادن - حس کردن - فهمیدن - و در نظر گرفتن زمان و دوره خاص رشد او ، آغاز می کنند.
24 - پدر و مادر خانواده می دانند که در زندگی هر شخص مشکلاتی پیش خواهد آمد و اجتناب از همه مشکلات زندگی امکان ناپذیر می باشد . بنابراین گوش به زنگ آن هستند که برای هر مشکل تازه ، راه حلی پیدا کنند و به فرزندان خود نیز می آموزند تا چگونه در حل مشکلات از خلاقیت و نو آوری بهره بگیرند.
25 - اولیای خانواده می دانند که تغییر و تحول از ویژگیهای زندگی است ، بنابراین ، می پذیرند که فرزندان آنان به سرعت مراحل مختلف رشد را طی می کنند و هیچگاه نباید سد راه رشد و تغییر فرزندان خود شوند.
خلاصه :
گفته می شود که از هر صد خانواده تنها در صد اندکی می دانند که چه باید کرد و به مرحله سلامت و بالندگی قابل توجه رسیده اند. محصول خانواده های پریشان یا آشفته فرزندان بیمار ، نومید ، افسرده ، بزهکار و ضد اجتماعی ، معتاد و .... است و اکثریت افراد مبتلا به بیماری های روانی و اختلالات رفتاری ، الکلیک ، معتاد ، فقیر ، از خود بیگانه ، جانی و ... در خانواده های پریشان رشد پیدا کرده اند.
می توان ویژگیهای مهم خانواده های پریشان و خانواده سالم را چنین خلاصه کرد.
خانواده آشفته :
1 - در خانواده ارزش و احترامی که هر فرد برای خود قائل است در حد پائین می باشد.
2 - ارتباطها غیر مستقیم ، مبهم و کاملا نادرست است.
3 - قواعد و مقررات خانواده ، خشک ، نامردمی ، ناسازگار و همیشگی است.
4 - پیوند و رابطه با جامعه بسته ، مایوس کننده و یاس آور است و براساس ترس انجام می گیرد.
خانواده سالم یا بالنده
1 - سطح ارزش و احترامی که هر فرد برای خود قایل است ، در حد معقول و منطقی می باشد.
2 - ارتباطها مستقیم ، واضح ، صریح و مبتنی بر درستکاری است.
3 - قواعد قابل انعطاف ، انسانی ، منطقی دستخوش تغییر است.
4 - پیوند با جامعه باز ، سالم و امید بخش می باشد.
امیدوارم خانواده سالمی را داشته باشید ، و یا خانواده سالمی را در آینده تشکیل دهید.
کفش های رنگی ...
ﺳﺎﻝ ﮔﺬﺷﺘﻪ ، ﻳﮏ ﺟﻔﺖ ﮐﻔﺶ ﺧﺮﻳﺪﻡ ﮐﻪ ﺭﻧﮕﺶ ﻗﺸﻨﮓ ﺑﻮﺩ...
ﺍﻣﺎ ﺍﻧﺪکی ﭘﺎﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ.
ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ: ﮐﻤﻲ ﮐﻪ ﺑﮕﺬﺭﺩ،
ﺟﺎﺑﺎﺯﻣﻲ ﮐﻨﺪ .
ﺧﺮﻳﺪﻡ ،
ﭘﻮﺷﻴﺪﻡ ،
ﺧﻴﻠﻲ ﮔﺬﺷﺖ ﺍﻣﺎ ﺟﺎ ﺑﺎﺯﻧﮑﺮﺩ ،
ﻓﻘﻂ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻫﺎﻱ ﭘﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﻣﻲ ﺳﺎﺧﺖ .
ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ،
ﺑﻬﺮ ﺣﺎﻝ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻧﮕﻲ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﻢ ،
ﺩﺭﻣﺴﻴﺮﻫﺎﻱ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻣﻲ ﭘﻮﺷﻢ .
ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮﻫﺎﻱ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻫﻢ ، ﭘﺎﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ.
ﻣﻦ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ .
ﮐﻔﺸﯽ ﮐﻪ ﭘﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢﺧﻮﺷﺮﻧﮓ ﺑﻮﺩ ،
ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻣﯽ ﺧﺮﯾﺪﻡ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺮﯾﺪﻡ ﻭ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ
ﮐﺮﺩﻡ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻧﮕﻬﺶ ﻣﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ .
ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺍﺳﺖ ،
ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻧﮕﻬﺶ ﺩﺍﺷﺖ .
ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻃﯽ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻭ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ
ﺣﻤﻠﺶ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻣﺮﯼ ﺩﻟﺨﻮﺍﻩ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﻮﺩ.
ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﮐﺮﺩﻧﺶ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ،
ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﺷﺪﻥ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩ.
ﺍمرﻭﺯ!!!
ﮐﻔﺶ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺭ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ.
" ﻣﺮﺟﺎﻥ ﺭﯾﺎﺣﯽ "