جر و بحث در روابط زناشوئی، میتواند به بروز مشکلاتی برای سلامت بدن منجر شود
تحقیقات نشان میدهد جر و بحث و بگومگو در
روابط زناشوئی، میتواند به بروز مشکلاتی برای سلامت بدن، مانند افزایش
فشار خون یا خطر بروز بیماریهای قلبی-عروقی و دردهای عضلانی منجر شود.
گفته
میشود که عواطف و احساسات ما بر سلامتیمان اثر میگذارد، خصوصا زمانی که
احساساتمان منفی یا خیلی شدید باشد. خشم مزمن، ناراحتی، احساس عجز و شکست و
ترس در افراد باعث میشود که چنین افرادی همواره احساسی بیمارگونه داشته
باشند، هرچند اینکه کدام احساس به کدام بیماری ربط پیدا میکند موضوعی است
که در سالهای اخیر چندان بررسی نشده است.
بررسی جدیدی بر روی
پژوهشهای قدیمی درباره زوجهای متأهل، نشاندهندهٔ وجود برخی ارتباطهای
چشمگیر در همین زمینه بوده است. در دههٔ ۸۰ میلادی دانشمندان دانشگاه برکلی
از زوجهایی دعوت به عمل آوردند که حدقل ۱۵ سال از ازدواجشان با یکدیگر
میگذشت. آنها میخواستند درفضای آزمایشگاهی، برخی از نقاط مثبت و منفی
صمیمیتِ رابطهٔ آنها را بازسازی کنند.
نخست زوجها به مدت ۱۵ دقیقه
دربارهٔ اتفاقات همان روز با هم صحبت کردند، از آنها خواسته شد تا دوباره
دربارهٔ مسئلهای صحبت کنند که همیشه در رابطهشان جریان داشت؛ در واقع قصد
داشتند آنها را بنوعی وادار به بحث کنند که همین اتفاق هم افتاد.
مشاجرههای مورد نظر، حدود ۱۵ دقیقه و عاری از هرگونه احساسات شدید و بحث
کلی ادامه یافت. تمام اثرات متقابل زوجها به شکل نامحسوسی با ویدئو ضبط
شد. همچنین زوجها پرسشنامههای مفصّلی را دربارهٔ وضعیت سلامت خود پُر
کردند. از آن زمان هر پنج سال و به مدت حدود دو دهه این زوجها به
آزمایشگاه مراجعه کرده، همین موارد را تکرار میکردند.
از این
آزمایش میشد اطلاعات مفید و مؤثری دربارهٔ ازدواج طولانی و سلامت زوجها
به دست آورد، اما در تحقیق اخیر محققان دانشگاه برکلی، حالتهای صورت
سوژهها و صدایشان هنگام بگومگو و جر و بحث مورد سنجش قرار گرفت. سپس
سیگنالهای احساسی افراد (نمونههایی از این دست که مثلا وقتی فردی عصبانی
است ابروهایش حالت افتاده پیدا کرده، چشمهایش گشاد و لبهایش فشرده شده و
صدایش اوج پیدا میکند) حین جر و بحث، با اطلاعات درون پرسشنامهٔ سلامت
آنها مقایسه شد.
بر اساس این گزارش، در زوجها، خصوصا در شوهرهایی
که هنگام جر و بحث سرشار از خشم و عصبانیت میشدند، نسبت به زوجهایی که
آرامش بیشتری داشتند، خطر بروز علائم عروقی مانند درد سینه یا فشار خون
بالا در سنین بالاتر بیشتر دیده شد؛ آن دسته از افرادی که به سؤالات پاسخ
نداده یا چندان وارد بحث و بگومگو نشدند نیز نسبت به سایرین بیشتر در معرض
تشدید مشکلات عضلانی مانند کمردرد و گردندرد قرار داشتند. زوجهای عصبانی
بندرت دچار کمردرد میشدند و زوجهای کارشکن و طفرهرو هم کمتر و بندرت
دچار علائم عروقی میشدند. افرادی که بارزترین واکنش آنها در جر و بحث،
ابراز حالت غم یا ترس بود در این آزمایش، چندان دچار مشکلات عروقی یا
مشکلات عضلانیاستخوانی نشدند.
یکی از محققان این تحقیق گفت: «همهٔ
ما میدانیم افرادی که ازدواجهای بدی داشتهاند اغلب وضعیت سلامت خوبی
ندارند اما ما توانستهایم پیشبینی کنیم که چه مشکلاتی ممکن است برای
سلامت آنها پیش آید. اگر بحث و بگومگوی شما اغلب با داد و فریاد همراه بوده
و تشدید پیدا میکند، حتما سعی کنید به یک متخصص قلب مراجعه کرده و وضعیت
سلامت خود را بررسی کنید».
اگر بخواهیداسترسهای یک رابطه را حل کنید باید بفهمید چه چیزهایی منبع استرس و نگرانی افراد است
فرقی نمیکند که زن باشید یا مرد. رابطه
میتواند طوری پیش برود که شما را دچار استرس و نگرانی کند. ممکن است شنیده
باشید که این تفاوتهای بیولوژیکی است که در میزان استرس و منابع استرس زن
و مرد تاثیر میگذارد. این میتواند درست باشد اما بیش از این تجربههای
فردی و شخصی هر آدمی و ظرفیتهای روحی و روانی اوست که باعث ایجاد استرس
میشود.
برای اینکه یک رابطه با تنش و درگیری محدود داشته باشید و
بتوانید استرسهای یک رابطه را حل کنید باید بفهمید چه چیزهایی منبع استرس
و نگرانی افراد است. همین که بدانید به طور معمول چه چیزهایی باعث نگرانی
است و چطور باید این نگرانیها را کم کنید در مقابله با استرسی که اغلب
باعث تنش در رابطه میشود برایتان مفید است.
نگرانیهای دائمی
به
طور معمول چیزهایی وجود دارد که باعث نگرانی و اضطراب میشود اما چیزهایی
که معمولا شما را نگران میکند با چیزهایی که عامل اضطراب دیگری است فرق
دارد. شما ممکن است همیشه برای قرارهای روزانهتان اضطراب داشته باشید و
شریک زندگیتان معمولا برای آینده نگران است. اضطراب شما ممکن است برای
چیزهای روزمره باشد مثل اینکه آیا چراغ را خاموش کردهاید؟ برای مهمانی چه
بپوشید؟ آیا وقت میکنید به همه کارهایتان برسید یا نه. این استرسها ممکن
است برای کسی که با او زندگی میکنید سطحی باشد چون او نگران آینده است و
مثلا نگران آینده تحصیلی فرزند است یا گرفتن وام خانه در ده سال آینده. این
تفاوت شما است اما کسی نمیتواند بگوید نگرانیهای دائمی کدام یک از شما
اهمیت بیشتری دارد و جدیتر است. هر دوی شما حق دارید دغدغههای خودتان را
داشته باشید. راه حل این نوع نگرانیها ساده است؛ با در نظر گرفتن احساس
دیگری به هم اطمینان بدهید که میتوانید این نگرانیها را رفع کنید.
پیدا کردن مقصر
یکی
از شما ممکن است جزیی نگر باشد و دیگری خیلی کاری به جزئیات نداشته باشد.
یکی ممکن است دائما نیاز به تائید داشته باشد و دیگری ترجیح بدهد که فقط
کارها درست پیش برود. هر کدام از این موارد میتواند فرصتی برای بهانهجویی
برای دیگری فراهم کند. شما میتوانید دائم بهم ایراد بگیرید که چرا چیزی
که میخواستید مهیا نیست و این میتواند برای طرف مقابل شما نگرانی ایجاد
کند. شما برایتان مهم است که همه چیز به خوبی پیش برود و هیچ نقصی در کار
نباشد اما همسرتان اینطور نیست. اگر شما در وضعیتی که همه چیز مطابق
میلتان پیش نرفته همسرتان را مقصر بدانید او به مرور زمان این مساله را
موضوعی برای اضطراب و نگرانی خواهد دانست. غر نزنید و دنبال مقصر نگردید به
جای آن میتوانید حرفتان را بزنید اینکه چه میخواستید و چرا از وضعیت
راضی نیستید.
بازی دادن
شاید
شریک زندگی شما مثل خودتان صریح و ساده نباشد. او ممکن است شخصیت
پیچیدهای داشته باشد و این ممکن است باعث نگرانی و استرس باشد. شما ترجیح
میدهید حرفتان را بی پرده بزنید اما او اینطور نیست. ممکن است سکوت کند،
دلخوری یا رضایتش را نشان ندهد و این عذابتان میدهد چون شما دقیقا
نمیدانید در ذهن او چه میگذرد. خندهها و گریههای او برایتان مشخص نیست و
هیچ وقت متوجه نمیشوید او چه میخواهد و چه میگوید. شما حق دارید که در
این موقعیتها دچار اضطراب شوید. همسرتان باید بفهمد که این رفتار
آزاردهنده است. حرف بزنید و بگویید که این نوع رفتار چقدر نگرانتان میکند و
برایتان سخت است که حرفها و رفتارهایش را تفسیر کنید چون میترسید که
برداشتتان اشتباه باشد. او باید این بازی را تمام کند چون این ترسناک و
نگران کننده است.
واکنشهای تند عاطفی و تغییرات خلقی میتواند باعث استرس و نگرانی طرف مقابل شود
انتقاد به ظاهر
اگر
پذیرفتهاید که با آدمی زندگی کنید لابد ظاهر او را هم پذیرفتهاید. اینکه
از بدن هم ایراد بگیرید و آن را مایه خنده یا خجالت بدانید و یا دائما به
نوع پوشش هم ایراد بگیرید فقط باعث میشوید که طرف مقابل دچار نگرانی و
اضطراب شود. خندیدن به اندام و یا اصرار برای چاق شدن یا لاغری میتواند
اعتماد به نفس طرف مقابل را نابود کند یا او را دچار اضطراب کند؛ او به این
فکر خواهد کرد که مقبول نیست و شما همیشه او را با بدن یا لباسش ارزیابی
میکنید. شاید او تلاش کند که رضایت شما را جلب کند اما حتی با این کار هم
او همیشه نگران است. شاید هرگز به زبان نیاورد که چنین ترسی دارد اما این
اصلا به معنای آن نیست که با این مساله کنار آمده است. بپذیرید که با چه
آدمی و با چه ظاهری زندگی میکنید. سعی نکنید او را تغییر بدهید، تحسین
کنید و مراقب باشید که چه میگویید. به بار احساسی و عاطفی حرفی که میزنید
فکر کنید و باور کنید تحقیر اندام دیگری یک رفتار جنسیت زده و خشونتآمیز
است.
واکنشهای تند
واکنشهای
تند عاطفی و تغییرات خلقی میتواند باعث استرس و نگرانی طرف مقابل شود.
اگر ناگهان از کوره در میروید و تندی میکنید و یا ناگهان دچار غلیان
احساسات میشوید و دچار شور و هیجان عاطفی میشوید باید بیشتر مراقب تاثیر
این نوع واکنشها باشید. کسی که با او زندگی میکنید باید بفهمد که با چه
آدمی طرف است. اینکه یکهو خشمگین میشویدو یا یک دفعه اظهار عشقهای شدید
میکنید و یا دائما از «هرگز» یا «همیشه» در گفتارتان استفاده میکنید اصلا
خوشایند نیست و هر آدمی در برابر شما میتواند دچار نگرانی و اضطراب شود.
سعی کنید شخصیت ثابت و وضعیت روحی مشخصی داشته باشید، اجازه بدهید دیگران
در کنار شما احساس امنیت کنند.
چهار سال انتظار پیش از جدایی
این
فقط شما نیستید که با علم به این مساله که باید هر چه زودتر از یک رابطه
پر تنش یا خشونتآمیز خارج شوید همچنان به زندگی مشترکتان ادامه میدهید.
این تقریبا وضعیت بسیاری از افراد در روابط پر مشکل است. به طور متوسط
افراد چهار سال در یک رابطه بیمار صبر میکنند. دلایل این صبر و تحمل
متفاوت است. برخی از تنهایی میترسند و شجاعت ترک رابطه را ندارند و عدهای
هم امید به حل مشکلات دارند. خیلی از روابط به همین ترتیب ادامه هم پیدا
میکند. فقط یک نفر از چهار نفری که در یک رابطه پر خطر بیمار قرار دارند
شجاعت ترک آن را دارند. ترس از جدایی، وجود یک فرزند، ترحم به دیگری و
نگرانیهای عرفی و ترس از انزوای اجتماعی مهمترین دلایل ادامه رابطه است.
این
در حالی است که در یک پژوهش درباره روابط خشونتآمیز مشخص شده است که
افراد میدانند که ادامه ارتباط در موقعیت خشونتآمیز یا پر مشکل اشتباه
است. آنها به خوبی آگاه هستند که این رابطه فاقد هیچ نوع اتباط عاطفی و
عاشقانه است.
ترک رابطه و جدایی هرگز آسان نیست اما در شرایطی که
میدانید هیچ امیدی برای بهبود آن نیست جدایی بهترین کاری است که میتوانید
برای خودتان و حتی دیگران انجام بدهید. اگر رابطه سالمی ندارید، تحت خشونت
و آزار طرف مقابل قرار دارید و نمیتوانید تنشهایتان را تمام کنید از این
رابطه خارج شوید احتمال اینکه در آینده رابطه بهتری را تجربه کنید بسیار
بیشتر از ادامه رابطهای است که در آن بارها و بارها برای بهبود تلاش
کردهاید اما هر بار شکست خوردهاید.
منبع: سلامت نیوز
ناخوشایند ترین بخش یادگیری سخت بودن آن است
اگر می خواهید چیزی یاد بگیرید به دو نوع
دانش احتیاج دارید: یکی در مورد موضوع مورد نظر مثل ریاضی، تاریخ یا برنامه
نویسی، و دیگری در مورد نحوه ی یادگیری. اما خبر بد این است که سیستم
آموزش و پرورش فعلی تنها به یک مورد از این دو می پردازد. این موضوع با در
نظر گرفتن اینکه توانایی یادگیری یکی از مهم ترین عوامل تعیین کننده ی
موفقیت شما در زندگی خواهد بود، یک مشکل محسوب می شود؛ از دانشگاه گرفته تا
محل کار. شما برای اینکه در درازمدت موفق باشید باید در طول زمان مهارت
های جدیدی به مهارت های قبلی خود اضافه کنید.
آنی مورفی پائول،
نویسنده ی حوزه ی روانشناسی می گوید: «والدین و آموزگاران در آموزش مورد
اول بسیار خوب عمل می کنند. ما انسان ها با صحبت کردن در مورد اطلاعات
ملموس مثل نام ها، تاریخ، اعداد و حقایق مشکلی نداریم. اما راهنمایی هایی
که درباره ی خود عمل یادگیری (جنبه ی فراشناختی یادگیری) ارائه می دهیم
بیشتر بی حساب و کتاب است و این، خود را در نتایج نشان می دهد».
۴ استراتژی مفید برای آنکه هر چیزی را به خاطر بسپارید
به
عبارت دیگر، پژوهش های حوزه ی آموزش نشان می دهند دانش آموزان ضعیف، در
درک استراتژی های شناختی که به افراد اجازه ی یادگیری مطلوب می دهند «کمبود
هایی اساسی» دارند. به عقیده ی پائول این نشان می دهد بخشی از عملکرد ضعیف
دانش آموزان به این دلیل است که چیز زیادی از عملکرد خود فرایند یادگیری
نمی دانند و این یک مسأله ی فرهنگی است.
هنری رودیگر و مارک مک
دانیل، اساتید روانشناسی دانشگاه واشنگتون در سنت لوئیس و نویسندگان «علم
یادگیری موفق» می گویند: «نحوه ی آموزش و مطالعه ی ما تا حد زیادی ترکیبی
از نظریه، فوت و فن و شهود است». بنابراین بهتر است فوت و فن ها را کنار
بگذاریم و به سراغ استراتژی هایی برویم که در عمل اثرگذار واقع می شوند.
خودتان را مجبور به یادآوری کنید
ناخوشایند
ترین بخش یادگیری سخت بودن آن است. در حقیقت، استدلال نویسندگان کتاب یاد
شده این است که درست مثل ورزش وزنه برداری که با بلند کردن وزنه هایی در حد
بیشینه ی توان، عضلات فرد تقویت می شود، بهترین یادگیری نیز زمانی رخ می
دهد که برای این کار با دشواری روبرو شوید.
بهره برداری از این
حقیقت، ساده است اما آسان نیست. شما باید خودتان را وادار کنید چیزهایی که
به خاطر می سپارید را به یاد بیاورید. استفاده از فلش کارت در این مسیر کمک
زیادی به شما خواهد کرد.
توانایی یادگیری یکی از مهم ترین عوامل تعیین کننده ی موفقیت شما در زندگی خواهد بود
فریب یادگیری آسان را نخورید
اگر
حس کردید یادگیری مطلبی که در حال خواندنش هستید آسان است، باید مراقب
باشید، چون این احساس تنها شما را به دردسر خواهد انداخت. برای مثال فرض
کنید در فرودگاه هستید و سعی دارید بفهمید به کدام گیت باید مراجعه کنید.
به مانیتور های ترمینال نگاهی می اندازید و می بینید گیت مورد نظر شما
مثلاً B44 است.
با خودتان می گویید به خاطر سپردن B44 آسان است. سپس
از مانیتور ها دور می شوید، برای وقت گذرانی موبایلتان را چک می کنید و در
یک چشم به هم زدن فراموش می کنید کجا باید می رفتید؛ درست مثل مواقعی که
با وجود نگاه کردن به ساعت، فراموش می کنید ساعت چند بود.
اما راه
جایگزین: شماره ی گیت را می خوانید. سپس روی خود را از مانیتور بر می
گردانید و از خودتان می پرسید شماره ی گیت چند بود. اگر B44 را به یاد
آوردید می توانید به سایر کارهای خود رسیدگی کنید.
اطلاعات تازه را به اطلاعات قبلی خود گره بزنید
هنری
رودیگر و مارک مک دانیل در علم یادگیری موفق می گویند: «هرچه بیشتر
بتوانید نحوه ی ارتباط مطالب جدیدی که فرا گرفته اید را با دانش قبلی خود
توضیح دهید، این اطلاعات تازه را بهتر فرا خواهید گرفت. از طرف دیگر هرچه
ارتباط های بیشتری میان این دو خلق کنید به یاد آوردن اطلاعات تازه بعدها
برایتان آسانتر خواهد بود».
تنیدن رشته های تازه در تار و پود دانش
قبلی یعنی تفصیل. یکی از بهترین تکنیک های این کار در نظر گرفتن نمونه های
واقعی این یافته های جدید در زندگی روزمره است. مثلاً اگر اصول یک قالب
شعری را فرا گرفته اید، شعر هایی که در آن قالب سروده شده اند را بخوانید.
اگر به تازگی در مورد انتقال گرمایی اطلاعاتی کسب کرده اید، می توانید این
موضوع را با گرم شدن دست ها در یک روز سرد زمستانی به واسطه ی یک فنجان چای
داغ در ذهن خود حک کنید.
تکرار، تکرار، تکرار
بازیابی
چندباره ی اطلاعات فرا گرفته شده مفید است. فرانچسکا جینو، استاد مدرسه ی
کسب و کار هاروارد در این باره می گوید: «وقتی فرصت تکرار یافته های تازه ی
خود را در اختیار داشته باشید کارایی تان تقویت خواهد شد و در کسب دستاورد
های تازه اعتماد به نفس بیشتری خواهید داشت. در نتیجه در جهت کاری که
انجام می دهید و چیزی که سعی در یادگیری اش دارید تلاش بیشتری خواهید کرد».
منبع: دیجیاتو
دستیابی به یک هدف و موفقیت بدون همت و استعداد میسر نیست
یکی از نگرانی های متفکرین غربی٬ کمرنگ شدن اراده و سخت کوشی در نسل جوان است. برای همین موج جدیدی از تحقیقات در باره کلمه پر معنای Grit ( سماجت) در دستور کار و تحقیق روانشناسان٬ فلاسفه و مدیران موسسات آموزشی قرار گرفته است.
یکی از پیشروان و صاحب نظران رفتارشناسی٬ محقق دانشگاه پنسیلوانیا خانم Angela Duckworth که سخنرانی اش در TED از مرز ۵ میلیون بیننده هم گذشته است Grit را: « پشتکارِ مشتاقانه برای دستیابی به اهداف درازمدت» تعریف کرده است.
برای اینکه بتوانیم به درک واضح تری از کلمه کلیدی Grit که بهترینِ بهترین ها در جامعه انسانی از آن برخوردارند برسیم اجازه دهید همراه با خصوصیاتی که خانم Duckworth در نظر گرفته اند و به کارگیری تعاریف سایر محققین٬ ۵ خصلت اصلی Grit را در این پست رموز موفقیت در کار و سرمایه شرح دهم.
1- روبرو شدن با ترسِ ناشی از شکست خوردن
اندازه گرفتن صفتِ شجاعت شاید امکان ناپذیر باشد ولی این خصوصیت فردی رابطه مستقیمی با مفهوم Grit دارد. افرادی که خطا را بخشی از مسیر دستیابی به هدف می دانند نه تنها واهمه ایی از شکست ندارند بلکه آن را با آغوش باز می پذیرند چون پذیرفتن احتمال شکست٬ اجازه ریسک کردن را به اینگونه افراد می دهد.
همه افراد قادر نیستند به این خصلت دست یابند چون شکست٬ خوردن می تولند باعث ایجادِ احساس ناخوشایند اضطراب و محافظه کاری شود. ترس از شکست٬ اعتقاد به بهترین بودن و جسارتِ برای رسیدن به اهداف بزرگ را در وجودمان سرکوب می کند.
برای همین باید مدام برای افزایش شهامت تلاش کنیم. شجاعت شبیه تمرین بدن سازی است که اگر هر روز تمرین و تکرار نشود بدن را از بهترین حالت بودن دور می سازد. Grit یا پشتکارِ مشتاقانه برای دستیابی به اهداف درازمدت٬ نیاز به جرات دارد.
۲- تشخیصِ انجام یک کار به شکل درست
داشتن یک شعور ذاتی برای انجام کارهای محول شده آن هم به بهترین شکل ممکن یکی دیگر از ۵ خصلت افراد بسیار موفق است٬ خصلتی که با دنباله روی از دیگران فرق دارد.
از دید محقق دانشگاه پنسیلوانیا خانم Angela Duckworth تشخیصِ انجام یک کار به شکل درست٬ شبیه شرکت در یک مسابقه است با نیت گرفتن مدال طلا… برای همین انسان هدفمند به طور خستگی ناپذیر کار می کند و واهمه ای از خطا ندارد در صورتی که آدم دنباله رو با چنگ و دندان سعی می کنند که فقط اشتباه نکند.
۳- پیگیری اهداف درازمدت
دستیابی به یک هدف بدون همت و استعداد میسر نیست. بی شک٬ شانس می تواند نقش کلیدی داشته باشد اما شانس به در خانه خیلی ها می زند. برای سرآمدِ دیگران بودن٬ تلاش و تمرین بدون وقفه و تمرکز بر اهداف درازمدت حرف اصلی را می زند.
تلاش و از خودگذشتگی در صورتی ابعاد وسیع پیدا می کند که افراد بتوانند به یمن داشتن اهداف مشخص٬ برای پشتکار خود معنا و مفهوم بیافرینند. درکِ رابطه بین تلاش و استعداد و درهم آمیزی آنها با یک هدف مشخص٬ ایجاد انگیزه٬ شوق و شجاعت خواهد کرد.
۴- تحمل سختی ها = خوشبینی٬ اعتماد به نفس و خلاقیت
طبیعتا٬ حرکت در مسیر دستیابی به هدف درازمدت مصادف با غفلت ها و اشتباهات ایجاد شده در حین راه خواهد بود. ولی افرادی که از تحمل بالایی برخورداند قادرند از پسِ مشکلات٬ شکست ها و نارسایی ها بر آیند.
تحمل و مدارا توانایی است که به بعضی از افراد اجازه می دهد از موانع بازدارندهِ هدف عبور کنند و سلامت منطقی شان را بعد از هر شوک و حمله پیش بینی نشده حفظ کنند. خوشبینی٬ خلاقیت و اعتماد به نفس بر تحمل دشواری ها خواهد افزود. تحملی که به فراد اجازه می دهند با دلبازی تمام به خودش بقبولاند که: «در پایان همه چیز درست خواهد شد و اگر هنوز درست نشده است پس هنوز به پایان مسیر نرسیده ام»
۵- تفاوت بین بهترین یا بی نقص ترین
به طور عمومی افرادی که gritty هستند به دنبال بی نقص بودن نیستند اما همه تلاش شان را به خرج می دهند که بهترین باشند. بهترین بودن یک خصلت است نه یک هدف و امکان خطار را مد نظر قرار می دهد. اما افراد کمال گرا از قدرت انعطاف لازم برخوردار نمی شوند٬ خطا را غیرقابل گذشت می دانند و با دقتی متعصبانه درگیر جزئیات می گردند.
برای یک ورزشکار یا ژیمناست بی نقص بودن معنی دارد ولی در حالت عمومی٬ کمال مطلوب٬ برداشت و ایده ایی است که از طرف دیگران تعیین می شود و تلاش برای دست یافتن به کمال دیگران نوعی توهم است. به همین خاطر٬ اضطراب٬ عدم اعتماد به نفس٬ خودکم بینی٬ وسواس بیش از حد٬ اعتیاد و افسردگی از مشخصات اصلی کمال گرایان است
دستیابی به یک هدف و موفقیت بدون همت و استعداد میسر نیست
یکی از نگرانی های متفکرین غربی٬ کمرنگ شدن اراده و سخت کوشی در نسل جوان است. برای همین موج جدیدی از تحقیقات در باره کلمه پر معنای Grit ( سماجت) در دستور کار و تحقیق روانشناسان٬ فلاسفه و مدیران موسسات آموزشی قرار گرفته است.
یکی از پیشروان و صاحب نظران رفتارشناسی٬ محقق دانشگاه پنسیلوانیا خانم Angela Duckworth که سخنرانی اش در TED از مرز ۵ میلیون بیننده هم گذشته است Grit را: « پشتکارِ مشتاقانه برای دستیابی به اهداف درازمدت» تعریف کرده است.
برای اینکه بتوانیم به درک واضح تری از کلمه کلیدی Grit که بهترینِ بهترین ها در جامعه انسانی از آن برخوردارند برسیم اجازه دهید همراه با خصوصیاتی که خانم Duckworth در نظر گرفته اند و به کارگیری تعاریف سایر محققین٬ ۵ خصلت اصلی Grit را در این پست رموز موفقیت در کار و سرمایه شرح دهم.
1- روبرو شدن با ترسِ ناشی از شکست خوردن
اندازه گرفتن صفتِ شجاعت شاید امکان ناپذیر باشد ولی این خصوصیت فردی رابطه مستقیمی با مفهوم Grit دارد. افرادی که خطا را بخشی از مسیر دستیابی به هدف می دانند نه تنها واهمه ایی از شکست ندارند بلکه آن را با آغوش باز می پذیرند چون پذیرفتن احتمال شکست٬ اجازه ریسک کردن را به اینگونه افراد می دهد.
همه افراد قادر نیستند به این خصلت دست یابند چون شکست٬ خوردن می تولند باعث ایجادِ احساس ناخوشایند اضطراب و محافظه کاری شود. ترس از شکست٬ اعتقاد به بهترین بودن و جسارتِ برای رسیدن به اهداف بزرگ را در وجودمان سرکوب می کند.
برای همین باید مدام برای افزایش شهامت تلاش کنیم. شجاعت شبیه تمرین بدن سازی است که اگر هر روز تمرین و تکرار نشود بدن را از بهترین حالت بودن دور می سازد. Grit یا پشتکارِ مشتاقانه برای دستیابی به اهداف درازمدت٬ نیاز به جرات دارد.
۲- تشخیصِ انجام یک کار به شکل درست
داشتن یک شعور ذاتی برای انجام کارهای محول شده آن هم به بهترین شکل ممکن یکی دیگر از ۵ خصلت افراد بسیار موفق است٬ خصلتی که با دنباله روی از دیگران فرق دارد.
از دید محقق دانشگاه پنسیلوانیا خانم Angela Duckworth تشخیصِ انجام یک کار به شکل درست٬ شبیه شرکت در یک مسابقه است با نیت گرفتن مدال طلا… برای همین انسان هدفمند به طور خستگی ناپذیر کار می کند و واهمه ای از خطا ندارد در صورتی که آدم دنباله رو با چنگ و دندان سعی می کنند که فقط اشتباه نکند.
۳- پیگیری اهداف درازمدت
دستیابی به یک هدف بدون همت و استعداد میسر نیست. بی شک٬ شانس می تواند نقش کلیدی داشته باشد اما شانس به در خانه خیلی ها می زند. برای سرآمدِ دیگران بودن٬ تلاش و تمرین بدون وقفه و تمرکز بر اهداف درازمدت حرف اصلی را می زند.
تلاش و از خودگذشتگی در صورتی ابعاد وسیع پیدا می کند که افراد بتوانند به یمن داشتن اهداف مشخص٬ برای پشتکار خود معنا و مفهوم بیافرینند. درکِ رابطه بین تلاش و استعداد و درهم آمیزی آنها با یک هدف مشخص٬ ایجاد انگیزه٬ شوق و شجاعت خواهد کرد.
۴- تحمل سختی ها = خوشبینی٬ اعتماد به نفس و خلاقیت
طبیعتا٬ حرکت در مسیر دستیابی به هدف درازمدت مصادف با غفلت ها و اشتباهات ایجاد شده در حین راه خواهد بود. ولی افرادی که از تحمل بالایی برخورداند قادرند از پسِ مشکلات٬ شکست ها و نارسایی ها بر آیند.
تحمل و مدارا توانایی است که به بعضی از افراد اجازه می دهد از موانع بازدارندهِ هدف عبور کنند و سلامت منطقی شان را بعد از هر شوک و حمله پیش بینی نشده حفظ کنند. خوشبینی٬ خلاقیت و اعتماد به نفس بر تحمل دشواری ها خواهد افزود. تحملی که به فراد اجازه می دهند با دلبازی تمام به خودش بقبولاند که: «در پایان همه چیز درست خواهد شد و اگر هنوز درست نشده است پس هنوز به پایان مسیر نرسیده ام»
۵- تفاوت بین بهترین یا بی نقص ترین
به طور عمومی افرادی که gritty هستند به دنبال بی نقص بودن نیستند اما همه تلاش شان را به خرج می دهند که بهترین باشند. بهترین بودن یک خصلت است نه یک هدف و امکان خطار را مد نظر قرار می دهد. اما افراد کمال گرا از قدرت انعطاف لازم برخوردار نمی شوند٬ خطا را غیرقابل گذشت می دانند و با دقتی متعصبانه درگیر جزئیات می گردند.
برای یک ورزشکار یا ژیمناست بی نقص بودن معنی دارد ولی در حالت عمومی٬ کمال مطلوب٬ برداشت و ایده ایی است که از طرف دیگران تعیین می شود و تلاش برای دست یافتن به کمال دیگران نوعی توهم است. به همین خاطر٬ اضطراب٬ عدم اعتماد به نفس٬ خودکم بینی٬ وسواس بیش از حد٬ اعتیاد و افسردگی از مشخصات اصلی کمال گرایان است