این سبک زندگی و باورهای ماست که زندگی شاد و بدون استرس ایجاد میکند
شادبودن هنری است که بسیاری از ما بلد نیستیم چگونه از آن استفاده کنیم. در دنیای پر از اضطراب و تنش امروز، شاد زندگی کردن شاید کار سخت و عجیبی باشد. پیشرفت تکنولوژی، گاه به قدری سریع است که از آن عقب میافتیم و این دنیای سریع باعث شده است تا بسیاری از ما طعم شیرین آرامش را تجربه نکنیم.
به اعتقاد روانشناسان این سبک زندگی و باورهای ماست که زندگی شاد و بدون استرس ایجاد میکند؛ یعنی گاه فقط کافیست تا سبک زندگی ما عوض شود. نیازی به تغییر دنیا برای ایجاد آرامش نخواهد بود. گاه تغییرات به ظاهر کوچک، اتفاقات شیرینی به دنبال خواهد داشت. مانند:
۱- در مورد اینکه چه چیزی شما را خوشحال میکند، به دقت فکر کنید: در این دنیای بزرگ چیزهای متعددی هستند که مایه خوشحالی ما میشوند. فقط کافیست با دقت به آنها فکر کرده و برای رسیدن به آنها برنامهریزی کنید. رسیدن به این اهداف، حس خوبی در شما ایجاد خواهد کرد.
۲- با افراد مثبت و شاد رفتوآمد کنید: حتماً شما هم این ضربالمثل را شنیدهاید؛ “کمال همنشین در من اثر کرد”.
این نکته را به خاطر داشته باشید که حال خوب و بد، به صورت مسری به اطراف سرایت میکند؛ اگر با افرادی که دایم از مشکلات گلایه میکنند رفتوآمد کنید، انتظار حال خوب انتظار زیادی است. پس از همین الآن سعی کنید با افراد مثبت معاشرت کنید تا نشاط و سرزندگی آنها به شما هم سرایت کند.
۳- هر روز برای خودتان وقت بگذارید: گاه کارهایی که به ظاهر کوچک و بیاهمیت هستند؛ مثل پیادهروی، یک دوش آب گرم، شام خوب، صحبت با یک دوست و…، میتواند حال ما را خوب کند. تأثیر این کارهای به ظاهر کوچک بر شادمانی ما، فوقالعاده است. لیستی از این کارهای کوچک تهیه کرده و سعی کنید هر روز حداقل یکی از آنها را انجام دهید.
۴- عقل سالم در بدن سالم است: ورزش و تغدیه سالم یکی از مهمترین عوامل شادکامی است؛ از مصرف فستفودها تا جاییکه امکان دارد اجتناب کنید و سعی کنید حتماً ورزش را در برنامه روزانهتان قرار دهید.
۵- خوشبین باشید: اجازه ندهید ناراحتی و احساسات منفی وارد زندگی شما بشود. این را بپذیرید که مشکلات هم در کنار خوشیها بخشی از زندگی ماست و ما در سختیها ساخته شده و رشد میکنیم؛ زمانیکه با مشکلات برخورد میکنید با خود بگویید این روزها تمام میشود و از جملات مثبتی مثل “تو قوی باش”، “حتماً میتوانی حلش کنی” و… استفاده کنید.
ناراحتی و دلخوری از دیگران، همانند باری سنگین بردوش ماست و تا زمانیکه بخشش را امتحان نکرده و دیگران را از صمیم قلب نبخشیدهایم، این بار سنگین را زمین نگذاشته و همهجا با خود میبریم. بخشش باعث کاهش فشار خون و ضربان قلب میشود و به آرامش شما کمک بسیاری میکند
یادگیری مهارتهای متنوع میتواند موجب شادی و نشاط شود
۶-خودتان را سرگرم کنید: طبق تحقیقات، افرادیکه برای زندگی خود برنامه دارند و هر روز کارهایی دارند تا آنها را انجام دهند، در مقایسه با سایرین زندگی شادتری را تجربه میکنند. سعی کنید برای خودتان برنامهای ترتیب داده و از آن لذت ببرید؛ یک کار جدید، عضو شدن در گروههای مختلف، یادگیری مهارتهای متنوع و… میتواند ذهن شما را درگیر کرده و موجب نشاط شود.
۷-در کارهای خیر شرکت کنید: کمک به دیگران و مایه تسکین و آرامش دیگران بودن، تأثیر فوقالعادهای بر آرامش و نشاط ما خواهد داشت. تقسیم شادی با سایرین، طعم شادی را بیشتر و طولانیتر میکند. مهم نیست ما چگونه به دیگران کمک میکنیم؛ گاه یک همدردی صمیمانه، کلمات تسکینبخش و… باعث ایجاد نشاط و شادی در دیگران و بهتبع آن در وجود خود ما خواهد شد.
۸- بخشش را امتحان کنید: ناراحتی و دلخوری از دیگران، همانند باری سنگین بردوش ماست و تا زمانیکه بخشش را امتحان نکرده و دیگران را از صمیم قلب نبخشیدهایم، این بار سنگین را زمین نگذاشته و همهجا با خود میبریم. بخشش باعث کاهش فشار خون و ضربان قلب میشود و به آرامش شما کمک بسیاری میکند.
۹-سیستم حمایت اجتماعی قوی داشته باشید: دوستان خوب و خانواده گرم ازجمله عواملی هستند که به نشاط ما کمک فراوانی میکنند. اطمینان از اینکه در شرایط سخت افرادی هستند که به ما کمک خواهند کرد و حال ما برای آنها مهم است و میتوانیم از آنها تقاضای کمک کنیم، تأثیر زیادی در آرامش ما خواهد داشت.
۱۰- مهارتهای ارتباطی خود را افزایش دهید: توانایی ارتباط موثر، حل مسئله، مدیریت استرس، توانایی نه گفتن و… ازجمله مهارتهای ارتباطی مهمی هستند که با پیشگیری از بروز مشکلاتی در آینده، به حفظ شادمانی ما کمک فراوانی میکنند.
۱۱- فراموش نکنید نگرش شما به مشکلات بسیار مهمتر از خود مشکل است: به مشکل به عنوان یک فرصت برای رشد و بالندگی نگاه کنید. بسیاری از مشکلات، سرآغاز یک قدم بزرگ و زندگی جدید برای ماست. کافیست تا نکته پنهان در هر مشکل را یافت و آنوقت است که مشکلات تبدیل به شکلات میشوند.
۱۲- در حال زندگی کنید: از لحظه استفاده کنید و از آن لذت ببرید. افسوس گذشته را خوردن و در آرزوی رویاهای آینده بودن، فقط لذت حال را از ما میگیرد. از تمام چیزهایی که در حال حاضر دارید، لذت ببرید. فراموش نکنید حال ما تنها چیزی است که قابل کنترل است و حال خوب آینده درخشانی را پیش رو خواهد داشت.
حال انتخاب با شماست که از این به بعد چگونه زندگی کنید؛ با نشاط و شادمانی یا با ناراحتی و افسردگی.
یکی از مشکلات بچه های امروزی ، استفاده زیاد از لوازم الکترونیکی مانند تبلت است
یکی از مشکلاتی که بچه های امروزی دارند استفاده زیاد از لوازم الکترونیکی مانند تبلت است. حال والدین چگونه باید این تبلت ها را از کودک شان جدا کنند.
این روزها به هر خانهای که وارد میشوید، به جای سرگرم بودن کودکان با خمیرهای بازی که خلاقیتشان را بالا میبرد و مهارت دستهایشان را بیشتر میکرد، تبلتهایی در دست بچهها جا دارد که چشمهایشان را خسته و مفاصل دستهایشان را ضعیف میکند. در این میان والدینی که امکان خرید چنین ابزاری برای کودکشان ندارند هم از خود گذشتگی کرده و او را با گوشی هوشمند تلفن همراهشان سرگرم میکنند و مهارت کودکشان در انجام بازیهای مختلف را به رخ این و آن میکشند. بچههای امروزی تمایلی به دویدن، کاردستی درست کردن و نقشپذیری در بازیهایی که نسل ما از آنها لذت میبرد، ندارند. آنها ترجیح میدهند روی مبل راحتی لم بدهند، یک کاسه پفک کنارشان بگذارند و هر روز چندین مرحله از بازیای که به آخر رساندنش کار هر کسی نیست را رد کنند.
بچههای امروزی نمونه کوچک شده والدینشان هستند. نمونه آنهایی که در مهمانیها به جای گپ زدن با حاضران، به غایبهای جمع وایبر میزنند و بهجای چند متر دویدن، بهدنبال نصب انواع اپلیکیشنهای سلامت روی گوشی خود هستند. هدیه پژوهشگران فناوری اطلاعات به بچههای امروزی نه هوش بیشتر و نه ذهن آمادهتر است. آنها روی مبلهای راحتی، صاحب بدنی خسته و انباشه از چربی میشوند و پشت صفحه تبلتها، چشمهایی آزرده و ذهنی آشفته را از آن خود میکنند.
شاید بعد از خواندن این یادداشت، به قصد گرفتن تبلت فرزندتان از او، از روی مبل بلند شوید؛ اما بنشینید! نیازی به محروم کردن فرزندتان از تبلتش نیست، کافی است خودتان همین حالا گوشی را روی زمین بگذارید و نه با حرف، بلکه با آوردن ورزش و مطالعه به ساعتهای مردهتان، به کودک خود هم سبک زندگی سالم را آموزش دهید.
ساعتهای استفاده فرزندتان از تبلت را محدود کنید
به ساعت نگاه کنید
با وضع کردن برخی قانونها، ساعتهای استفاده فرزندتان از تبلت را محدود کنید. برای مثال به او اجازه ندهید که سر میز شام تبلتش را بیاورد.
خاموشی بزنید
محققان میگویند تبلتبازی پیش از خواب میتواند فرزند شما را بیخواب کند. پس به او اجازه بازی کردن با تبلت پیش از خواب را ندهید و نگذارید آن را به اتاق خوابش ببرد.
وقتشناس باشید
حتی اگر همه اطرافیانتان برای کودک خود تبلت خریده باشند، دلیلی ندارد که در سه سالگی به فرزندتان چنین هدیهای بدهید. اگر میخواهید او را با تکنولوژی آشنا کنید، به او اجازه دهید برخی ساعات روز با تبلت شما بازی کند اما شخصی کردن این وسیله را از چنین سنی شروع نکنید.
از خودتان شروع کنید
هرقدر هم که از لزوم فعالیت بدنی و قویتر کردن ارتباطات رو در رو برای فرزندتان صحبت کنید، فایدهای ندارد. تا زمانی که او میبیند که در مهمانی برایتان وایبر بازی شیرینتر از گپ زدن با دیگران است، تمایلی به گوش کردن به توصیههایتان پیدا نمیکند. اگر میخواهید فرزندتان زندگی مجازی را جایگزین تجربههای حقیقی زندگی نکند، خودتان در رعایت چنین اصلی پیشقدم شوید.
دست بهکار شوید
اگر تنها یک فرزند دارید، به او حق دهید برای پر کردن تنهاییاش به تبلت وابسته شود. در چنین شرایطی به جای جنگیدن با او، خودتان برای تغییر شرایط وارد عمل شوید. بازیهای دونفره پرتحرک و هیجانانگیز، هم میتواند سلامت جسم فرزندتان را تضمین کند و مهارتهای حرکتیاش را تقویت کند و هم لحظات شاد و خوشی را برایش رقم بزند. اگر کودکتان از چنین نعمتی بهرهمند شود دیگر نیازی به مدام بازی کردن با تبلت پیدا نخواهد کرد.
دختران زیادی هستند که دوست دارند مثل پسرها رفتار کنند، لباس های پسرانه بپوشند و با اسباب بازی های آنها بازی کنند.
شایلو، دختر آنجلینا جولی و برد پیت لباس ها یپسرانه به تن میکند و میخواهد که همه «جان» صدایش کنند. اما آیا چنین نشانه هایی تنها بیانگر شیطنت پسروار او هستند یا می توانند آغازی برای مشکلات جنسی باشند؟
شایلوی هشت ساله دیگر نمی خواهد دختر باشد، او نمی خواهد شایلو باشد و زمانی که برد پیت او را شایلو صدا می زند به میان حرف او پریده و می گوید: « من شایلو نیستم، من جان هستم». حالا دیگر تمام خانواده او را جان صدا می کنند و حتی در مراسم افتتاحیه فیلم اخیر مادرش، «ناشکسته»، نیز او کت و شلوار و کراواتی شبیه به برادرهایش، پکس و مدوکس، پوشیده بود. و رفتارهای پسروار او مدتی است که دارند بیشتر می شوند.
سال 2010 در مصاحبه با مجله «Vanity Fair» آنجلینا جولی گفته بود: « او می خواهد پسر باشد. موهایش را کوتاه کرده است. دلش می خواهد ظاهر و لباس هایش مثل پسرها باشد. فکر می کند مثل برادرانش است».
دختران زیادی هستند که دوست دارند مثل پسرها رفتار کنند، لباس های پسرانه بپوشند و با اسباب بازی های آنها بازی کنند. اما وقتی کودکی می خواهد تبدیل به یکی از افراد جنس مخالف بشود چه؟ آیا این نشانه مشکلات هویتی و ناآرامی است؟ یا تنها بخشی از رشد طبیعی آنهاست؟
لیندا بلر، روانشناس و نویسنده کتاب «کودک خوشحال»، می گوید که نباید عکس العمل شدیدی نسبت به این مسئله نشان داد. این موضوع دلایل بسیار زیاد دیگری می تواند داشته باشد. برای کودکی مثل شایلو، این مشکل می تواند تنها ناشی از داشتن سه برادر در منزل باشد، هرچند که او دو خواهر نیز دارد. کودکانی که خواهر یا برادر بزرگتر از خود دارند، تمایل شدیدی به تقلید رفتار آنها دارند، به ویژه اگر او از جنس مخالفشان باشد. این یک مرحله طبیعی در زندگی بسیاری از کودکان است.
همچنین، چنانچه کودک در وضعیتی مشابه شایلو، جزء فرزندان میانی خانواده باشد، این مسئله می تواند ناشی از نیاز آنها به جلب توجه باشد. گاهی کودکانی که در خانواده های پرجمعیت زندگی می کنند به شدت دنبال راهی برای به دست آوردن توجه اطرافیان هستند. درنتیجه به هر رفتاری برای جلب توجه والدین دست می زنند.
علاوه بر این والدین باید توجه داشته باشند که کسب تجربه بخشی از روند رشد هر کودکی است. ذهن بسیاری از بچه های 3 تا 6 ساله درگیر مسئله جنسیت (مذکر و مونث) و مفهوم «پدر» و «مادر» است، و این درگیری ذهنی برای برخی کودکان بیشتر طول می کشد. اما این کاملا طبیعی است که این موضوع ذهن همه کودکان را به خود مشغول کند.
در مورد پسرانی که می خواهند مثل لباس های دخترانه بپوشند یا رفتارهایی که به عنوان رفتار دخترانه برداشت می شوند از خود بروز می دهند، وضعیت بدتر نیز میشود. زیرا والدین آنها حاضر به پذیرش این مسئله نیستند. زمانی که دختری رفتارهای پسروار از خود نشان می دهد، خانواده به راحتی با این مسئله کنار می آید و مشکل چندانی در این قضیه ندیده و تغییری در رفتار خود با کودک نمی دهد و شاید حتی خوششان نیز بیاید. اما وقتی پسری رفتارهای دخترانه از خود بروز دهد آنها عکس العمل نشان می دهند و چنین رفتاری را از او نمیپذیرند.
یکی از موسسات خیریه که به خانواده هایی که کودکانی با مشکلات جنسیتی دارند کمک می کند، اعلام کرده است که بیشتر تماس هایی که با آنها گرفته می شود از طرف والدینی است که فرزند پسری با چنین مشکلی دارند. این مسئله بدین دلیل نیست که بیشتر پسران با چنین مشکلاتی دست به گریبان می شوند، بلکه بدین دلیل است که دخترک شیطانی که رفتارهای پسرانه دارد خیلی مشکل بزرگی به نظر پدر و مادرش نمی آید، اما پسری که با عروسک باربی بازی می کند وحشت بزرگی در والدینش ایجاد می کند.
اما طبق گفته بلر این نگرش می تواند برای کودک بسیار مخرب باشد و چیزی است که والدین باید تلاش بسیاری برای پذیرش آن داشته باشند. آنها باید صبر کنند و ببینند چه می شود. او می گوید: «عکس العمل من به پدر و مادرهایی که می گویند دخترم لباس پسرانه می پوشد یا پسرم پیراهن به تن می کند این است که می گویم بنگرید، بپذیرید و ببینید. چنانچه این کار را برای جلب توجه انجام دهند خود بخود برطرف خواهد شد، اگر از روی کنجکاوی باشد فرصت رفع این کنجکاوی را به آنها می دهید. و اگر واقعی باشد به آنها فرصت می دهید تا خود واقعیشان را بیابند». زیرا این رفتار ها می توانند نشانه مشکلات جدی جنسیتی باشند و ممکن است ناشی از دوجنسه یا همجنس گرا بودن او باشند.
چنانچه این نشانه ها برای چند سال ادامه پیدا کنند باید کودک را نزد مشاورانی برد که بتوانند به او در زمینه مسائل هویتی و جنسیتی کمک کنند. این مسئله به ویژه در زمانی که کودک به سن بلوغ نزدیک می شود اهمیت و جدیت بیشتری خواهد داشت. البته این را نیز در نظر داشته باشید که نباید بلافاصله در مقابل این مسئله عکس العمل نشان داده و بدین صورت توجه کودک را بیشتر به این مسئله جلب کنید. تا قبل از سن بلوغ نیاز چندانی به گرفتن مشاوره تخصصی در مورد این مسئله نیست و اگر چنین کاری می کنید بهتر است کودک را در روند مشاوره دخالت ندهید.
بلر می گوید: «موضوع را بپذیرید. لازم نیست هیچ کاری انجام دهید. چیز ترسناکی وجود ندارد. زیرا این روند کاملا تدریجی است و حتی اگر کودک نیاز به کنترل هورمون داشته باشد حداقل قبل از اقدام به این عمل باید موضوع دو سال مورد بررسی قرار بگیرد. بدترین چیز عجله کردن است.این یک تصمیم بسیار بزرگ و اساسی است».
اما ادی دیویس، درمانگر جنس- روانی، می گوید چنانچه کودک یا نوجوان شما علائم بیقراری و افسردگی داشته باشد، والدین باید سریعا به دکتر مراجعه کنند. او می گوید: «کودکانتان را آنگونه که هستند بپذیرید اما چنانچه تا حدی خود را با جنس مخالف یکسان بداند که برای خودش یا خانواده ایجاد ناآرامی کند، طلب کمک کنید. این نشانه ها ممکن است شامل آسیب رسانی به خود، رفتارهای مخرب و یا افسردگی شوند».
اما مهمتر از همه این است که والدین به یاد داشته باشند که این رفتارها لزوما نشانه تمایلات همجنس گرایانه یا دوجنسه بودن فرزندشان نیستند. این کارها می توانند به دلیل کنجکاوی یا واکنش نسبت به خواهر و برادران یا خانواده باشند. آنها را بپذیرید و در نظر داشته باشید که شما با این که فکر می کنید شناخت کافی از کودکانتان دارید هنوز آنها را کامل نمی شناسید و شناخت آنها زمان خواهد برد. شما هم باید مانند آنجلینا جولی و برد پیت به کودکتان فرصت کافی بدهید تا خودش را بشناسد.
منبع : زندگی ایده آل/سیمرغ
دلزدگی زناشویی روندی تدریجی است
در روزهای اول ازدواج همه چیز تازه و هیجانبرانگیز است اما وقتی که همه چیز تکراری شد، زن و شوهر کم کم از هم دلزده می شوند.
کارشناس ارشد مشاوره خانواده گفت: روانشناسان میگویند دلزدگی زناشویی روندی تدریجی است و ذره ذره در تن روان ما ته نشین می شود. دلزدگی زناشویی آن قدر موثر است که حتی می تواند بدن ما را هم درگیر کند.
نشانه های دلزدگی زناشویی
احمدی با بیان اینکه دلزدگی زناشویی سه نشانه دارد گفت: نشانه های جسمی یکی از این عوامل است. بعضی افراد اصلاً دلزدگی را یک نوع احساس خستگی تعریف میکنند. غیر از خستگی و کسالت، دلزدهها علامتهایی مثال بیحالی، سردردهای مزمن، دردهای شکمی و بیاشتهایی یا پرخوری هم از خودشان نشان می دهند. دلزدهها از نظر جسمی هم از پا می افتند.
این کارشناس ارشد خانواده درباره نشانههای عاطفی دلزدگی اظهارکرد: دلزدهها قبل از هر چیز احساس آزردگی می کنند. آنها حس میکنند در زندگی مشترک اذیت میشوند و تمایلی به حل مشکلات نشان نمیدهند و امیدی هم ندارند مشکلاتشان حل شود. گاهی این ناامیدی و اندوه آنان را به وادی افسردگی می کشاند. آنها احساس پوچ و بی معنایی دارند حس می کنند کسی را در زندگی ندارند که از آنها حمایت عاطفی کند. وی در زمینه نشانههای روانی دلزدگی گفت: دلزدهها خودشان را باور ندارند و خودشان را دوست ندارند. درست همین احساسات را نسبت به همسرشان هم دارند. آنها دیگر نه همسرشان را قبول دارند و نه می توانند او را دوست داشته باشند.
توقعات غیرمنطقی در دلزدگی زناشویی موثر است
احمدی درباره علل بروز دلزدگی گفت: توقعات غیرمنطقی و غیرواقع بینانه در این زمینه موثر است. گاهی توقعات ما آن قدر بالا و غیرواقع بینانه است که ازدواج با هر فرد دیگری هم نمی تواند این توقعها را برآورده کند. وی با اشاره به گذشتن از فاز هیجانی اول ازدواج اظهارکرد: وقتی زن و شوهر از فاز هیجانی و عاطفی اول ازدواج بیرون می آیند، هر حادثه کوچکی را بهانه میکنند تا به همسرشان یک برچسب منفی برنند، در این مواقع سکوت مردها نشانه بیاحساسیشان تلقی میشود و یک بار محبت نکردن زنها، نشانه نامهربانی شان میشود. احمدی تاکید کرد: اگر همسران نیازهای خود را مطرح نکنند یا در رابطه با همدیگر پی به نیازهای یکدیگر نبرند و به راه حل مثبتی برای برآورده کردن نیازهای شان نرسند، خطر دلزدگی دو چندان می شود.
با دلزدگی زناشویی چه کنیم؟
وی با بیان اینکه توقع هایتان را منطقی و منصفانه کنید، گفت: روان شناسان میگویند توقعهای غیرمنطقی بیشترین ارتباط را با دلزدگی زناشویی دارد. این که ما باور داشته باشیم توافق نداشتن باعث تخریب رابطه است اولین باور غیرمنطقی است. باید یاد بگیریم اختلاف نظر طبیعی است و نباید آن را منفی تفسیر کنیم. این که باور داشته باشیم رفتارهای همسرمان تغییر نمیکند هم غیرمنطقی و غیر منصفانه است. این که توقع داشته باشیم همسرمان ذهن ما را بخواند هم غیرمنطقی است. باید خودمان نیازهای مان را به زبان بیاوریم و توقع نداشته باشیم همسرمان ذهن مان را بخواند.
کمالگرایی جنسی هم باعث دلزدگی زناشویی میشود
احمدی تاکید کرد: کمالگرایی جنسی هم از جمله باورهای غیرمنطقی است که به دلزدگی زناشویی میانجامد و نباید همیشه از همسرمان توقع داشته باشیم در همه شرایط و مواقع با ما رابطه جنسی تام و تمام داشته باشد. در نهایت اگر ما تفاوتهای بین جنسیت خودمان و جنسیت همسرمان را نشناسیم و توقع داشته باشیم همسرمان هم مثل خودمان مردانه یا زنانه عمل کند باعث دلزدگی زناشویی میشود.
احمدی در پایان با بیان اینکه خودتان رابطه را تازه نگه دارید، تصریح کرد: در روزهای اول ازدواج همه چیز تازه و هیجانبرانگیز است اما وقتی که همه چیز تکراری شد، زن و شوهر کم کم از هم دلزده می شوند. در این مواقع با گذاشتن انرژی برای رابطه میتوان آن را همچنان هیجان پرانگیز نگه دارد. سعی کنید همسرتان را غافلگیر کنید، هر چند وقت برنامه دو نفره هیجان برانگیز برای هم بگذارید. به هم ابراز احساسات کنید. اگر مشکلی هم پیش آمد با هم مطرحش کنید یا با مشورت گرفتن از یک مشاور خانواده آن را حل کنید.
منبع : مجله سپیده دانایی
اضطراب اجتماعی باید در حد اعتدال باشد
آیا از میزان نگرانی و اضطراب اجتماعی خود در زمانی که اتفاقات عجیب یا غیرعادی رخ می دهد، آگاه هستید؟ به سوالات این آزمون پاسخ دهید تا واقعیت را دریابید. شاید به کمک فردی نیاز پیدا کنید تا برای یافتن پاسخ صحیح به شما کمک کند؛ حتی می توانید از او بخواهید که به جای شما به سوالات پاسخ بدهد.
بهتر است زمانی که هر دو نفرتان به تمام سوالات پاسخ دادید، آنها را با یکدیگر مقایسه کنید. این آزمون به شما کمک می کند تا بفهمید آیا گرفتار اضطراب اجتماعی می شوید یا خیر و اگر پاسخ مثبت بود، بتوانید میزان آن را ارزیابی کنید.
بگویید در شرایط مختلفی که در آزمون نام برده شده است، چه میزان مضطرب یا ناراحت می شوید:
1- رویارویی با پلیس
الف) مضطرب نمی شوم ب) کمی مضطرب می شوم ج) بسیار مضطرب می شوم
2- گردهمایی عادی با آشنایان و همکاران
الف) مضطرب نمی شوم ب) کمی مضطرب می شوم ج) بسیار مضطرب می شوم
3- انتظار در مطب پزشک و در جمع افراد غریبه
الف) مضطرب نمی شوم ب) کمی مضطرب می شوم ج) بسیار مضطرب می شوم
4- صحبت با مدیر در مورد افزایش حقوق یا صحبت با معلم برای بالا بردن نمره امتحان
الف) مضطرب نمی شوم ب) کمی مضطرب می شوم ج) بسیار مضطرب می شوم
5- صحبت کردن در یک جلسه اداری با حضور روسای مجموعه
الف) مضطرب نمی شوم ب) کمی مضطرب می شوم ج) بسیار مضطرب می شوم
6- تلفنی صحبت کردن با همسر در حضور غریبه ها
الف) مضطرب نمی شوم ب) کمی مضطرب می شوم ج) بسیار مضطرب می شوم
7- مصاحبه کاری برای یک شغل عالی
الف) مضطرب نمی شوم ب) کمی مضطرب می شوم ج) بسیار مضطرب می شوم
8- بحث کردن در مورد مسائل اجتماعی و غیرشخصی در جمع
الف) مضطرب نمی شوم ب) کمی مضطرب می شوم ج) بسیار مضطرب می شوم
9- حضور در گروهی جدید که به لحاظ مذهبی، خانوادگی و نژادی با شما متفاوتند
الف) مضطرب نمی شوم ب) کمی مضطرب می شوم ج) بسیار مضطرب می شوم
10- ملاقات با یک دوست قدیمی هنگام خرید وسایل کاملا شخصی یا هنگام خرید از یک مغازه که اجناس ارزان قیمت می فروشد
الف) مضطرب نمی شوم ب) کمی مضطرب می شوم ج) بسیار مضطرب می شوم
هر چه اعتماد به نفس پایین تر باشد،اضطراب اجتماعی بیشتراست
اکنون برای محاسبه امتیازاتتان به هر پاسخ الف، یک امتیاز، پاسخ ب، دو امتیاز و پاسخ ج، سه امتیاز بدهید.
* امتیاز 24 تا 30
شما اضطراب های اجتماعی شدیدی را تحمل می کنید و احتمالا یکی از درگیری های ذهنی مهم شما این است که دیگران در موردتان چه فکری می کنند. اینکه بیش از حد به تاثیر بر روی دیگران اهمیت دهید، نشان دهنده عدم ثبات شخصیتی و احساس ناامنی درونی شماست. این وضعیت شما را بیش از هر فرد دیگری آزار می دهد و در صورتی که متعادل نشود، ممکن است شما را منزوی کند.
* امتیاز 18 تا 24
حساسیت اجتماعی شما در حد متعادل است. شما برای برآوردن انتظاری که جامعه و دیگران از شما دارند، تعادل را رعایت می کنید؛ به نحوی که نه خودتان آزار می بینید و نه دیگران را آزار می دهید.
شما حس می کنید دیگران در حد معقول شما را می پذیرند؛ در واقع از تصویری که در اجتماع از خود ارائه داده اید، راضی هستید. شما به خوبی می دانید در موقعیت های اجتماعی جدید چگونه باید رفتار کنید تا بازتاب دلخواه تان را داشته باشید.
* امتیاز 10 تا 17
هنگامی که در جمع هستید، به خوبی آرامش تان را حفظ می کنید و بسیاری اوقات در این شرایط کاملا آرام و خونسرد هستید. اینکه دیگران شما را چگونه می بینند و چه نظری در موردتان دارند، برایتان مهم نیست. در حقیقت شما نسبت به نظر دیگران در مورد خود بی اعتنا هستید. تصویری که از خودتان می بینید و به جامعه ارائه می کنید، بیشتر مطابق با استانداردهای شخصی خودتان است و کمتر به اصول و قواعدی که جامعه به عنوان یک رفتار پذیرفته شده وضع کرده است، اهمیت می دهید.
به اعتقاد روانشناسان بررسی اضطراب های اجتماعی از سخت ترین مطالعات است؛ چون باید این مسئله را از دو دیدگاه در نظر گرفت؛ اول، آنچه خود فرد می گوید مانند آنچه که این آزمون بررسی کرده است و دوم، رفتارهای اجتماعی نظیر صحبت کردن در جمع با صدای بلند و با اعتماد به نفس بالا یا گوشه گیری و انزوا.
بسیاری از افراد در اجتماع و در حضور جمعی غریبه احساس اضطراب و نگرانی می کنند اما می توانند خود را کنترل کرده و نگرانی خود را پنهان کنند. در روانشناسی به این افراد «برون گراهای خجالتی» گفته می شود. این افراد آموخته اند که در عین اضطراب، نگرانی و ناراحتی؛ بر خود مسلط شوند و رفتار متعادلی داشته باشند. تحقیقات نشان می دهد هر چه اعتماد به نفس فردی پایین تر باشد، اضطراب اجتماعی بیشتری را تجربه می کند.
این افراد ترجیح می دهند کمتر در جمع باشند و کمتر با دیگران به خصوص افراد غریبه قرار ملاقات بگذارند و چون درک درستی از خود و توانایی هایشان ندارند، در حضور دیگران احساس می کنند نسبت به آنها در سطح پایین تری قرار دارند؛ به همین دلیل دوست ندارند دیگران کاستی های آنها را ببینند و بنابراین تصمیم می گیرند منزوی و دور از جامعه بمانند.
همین مسئله موجب می شود مهارت های اجتماعی کمتری را بیاموزند؛ چون بسیاری از مهارت های ارتباطی و اجتماعی را هنگام برقراری ارتباط با دیگران و هنگام حضور در اجتماع می آموزیم.
این افراد شخصیت اجتنابی دارند و از هر چیزی که مضطرب شان کند، اجتناب می کنند. این افراد نسبت به عکس العمل دیگران و بازتاب رفتارهایشان بسیار حساسند و برای محافظت از خودشان تصمیم می گیرند منزوی و تنها بمانند. تنهایی موجب می شود دیگران از نقاط ضعف آنها مطلع نشوند و به همین خاطر احساس آرامش بیشتری می کنند.
از آنجایی که این مشکل موجب می شود فرد نتواند مهارت ها و توانایی های خودش را نشان داده و استعدادهایش را پرورش دهد، روانشناسان توصیه می کنند افرادی که چنین ویژگی هایی دارند، حتما باید با کمک کارشناس و افراد متخصص نسبت به رفع مشکل خود اقدام کنند تا بتوانند با نشان دادن توانایی های واقعی خود، از زندگی شان لذت بیشتری ببرند و ارتباطات سالم، شاد و زیباتری را تجربه کنند.
منبع:مجله موفقیت