«هیچ کاری نمیکند. حتی تختش را هم مرتب نمیکند؛ تمام اسباببازیهایش به هم ریختهاند؛ همه کارها را خودم باید انجام دهم.»
مسئله تقسیم کارهای منزل از جمله مسائلی است که جایگاه مهمی را در زندگی خانوادگی به خود اختصاص داده و در اغلب موارد، به ویژه در میان زوجها، باعث بروز تنش میشود. جالب است بدانید که مادران در بسیاری از موارد، همکاری فرزندان را رد میکنند. چون معتقدند هماهنگ شدن با فرزند انرژی زیادی میگیرد و بهتر است خودشان به جای فرزندانشان کارهای خانه را انجام دهند.
اما وقتی خستگی عارض میشود به ناچار وظایف به فرزند سپرده میشود. البته به این موضوع توجه داشته باشید که بهطور حتم، سپردن وظایف به دیگری در هر خانواده، متفاوت و عوامل فرهنگی در آن بسیار موثر است. این عقیده شاید در بسیاری از خانوادهها نیز جا افتاده باشد که کارهای خانه و مراقبت از فرزندان کوچکتر وظیفه دختر بزرگ است. اما به طور کل سپردن وظایف به فرزند، به معنی «بردگی کشیدن» از کودکان نیست.
بین کم و زیاد، مطمئناً باید حد اعتدال را انتخاب و رعایت کرد. کودکان و نوجوانان نیاز به امنیت دارند. اگر آنها حس کنند که مادر در کنار آنها نیست و خودشان مسئول انجام تمامی وظایفاند، رابطه مادر و فرزند تخریب خواهد شد ؛ اما این موضوع که مادر تمامی وظایف را نیز بر عهده بگیرد کار صحیحی نیست. کودکان بر حسب سن و سالی که دارند، میتوانند مسولیتپذیر باشند. بدون ترس باید از آنها بخواهیم کارهایی را انجام دهند.
به این ترتیب آنها را نیز در زندگی خانوادگی دخیل میکنیم. این موضوع سبب میشود آنها خستگی مادر و پدر را درک و در عین حال خود را جزیی از خانه و خانواده محسوب کنند. فراموش نکنید هرگز کار در منزل را نباید به عنوان تنبیه به کودکان تحمیل کرد. از سنین پایین، کارهای لذتبخش مثل شیرینی پختن را به فرزندانتان بسپارید و در عین حال در کنارشان باشید. اجازه دهید آنها این موضوع را در ذهنشان بپرورانند که به لطف آنها، خانواده شیرینی میخورند.
آموختن وظایف شهروندی یعنی مسئول بودن در قبال خود و دیگران، از خانواده آغاز میشود. جایگاه فرزند در خانواده و وظایفی که بر عهده میگیرد، در آیندهاش تاثیر میگذارد. جالب است بدانید بسیاری از والدینی که وظایف را بر دوش کودکان و نوجوانان نمیگذارند و ترجیح میدهند خود به جای آنها کار کنند، به طور ناخودآگاه تمایل دارند فرزندان را وابسته به خود نگاه دارند.
تقسیم وظایف و نقشها، همیشه ساده نیست. ممکن است باعث بروز تنش میان خواهر و برادرها شود و حتی حسادت برانگیزد. بهطور معمول وظایف بیشتر به دختران و فرزندان اول سپرده میشود. مثلا در نوجوانی، فرزندتان انجام کارها را رد میکند. حقیقت این است که نوجوان نمیداند باید از کجا شروع کند، پس بهتر است وظایف را به او یادآوری کنید.
تقسیم وظایف خانوادگی، نوعی گفت و گو میباشد. گفتوگویی که به جایگاه و نحوه رفتار هر فرد با دیگری بستگی دارد.
بهترین روش آن است که هر گاه وظیفهای را به فرزندانتان میسپارید سوالی را نیز از خود بپرسید. بهطور مثال: «اگر به او بگویم جورابهای کثیفت را بشور، به من چه خواهد گفت؟ اگر من (مادرش) در 25 سالگی او مجبور باشم همچنان جورابهایش را بشویم، او به من چه خواهد گفت؟ »
هیچ چیز مثل خبر ناگهانی بیماری یکی از بچه ها، آن هم در صبح زود ، وقتی همه برنامه های آن روز پیش بینی شده، زندگی مان را به هم نمی زند. دست تنها چه کار کنم؟ توی اداره هزار تا کار دارم یا از فلال دکتر وقت گرفته ام، آن هم از دو ماه پیش. این خبر ناگوار است، هم از لحاظ بیماری فرزند و هم دست و پا کردن کسی برای نگهداری و یا مراقبت از او ، و بالاخره تغییر برنامه. قرار ملاقات ها و برنامه های تدارک دیده شده از قبل.
آمارها نشان داده است که هشتاد درصد مادرانی که روزهای کاری خود را از دست می دهند ، تقدیم فرزند بیمارشان شده است که بسیار زیبا و طبیعی است.
گاهی این مساله ، منجر به کدورت بین زن و شوهر می شود ، کدام یک باید از برنامه خود بگذرد و کدام یک باید مراقبت را به عهده گیرد؟ صد البته اغلب مادران هستند که باید کاری کنند.
آمارها نشان داده است که هشتاد درصد مادرانی که روزهای کاری خود را از دست می دهند ، تقدیم فرزند بیمارشان شده است که بسیار زیبا و طبیعی است. این مساله برای همه بچه ها پیش می آید و چاره اش آگاهی بیشتر است برای یافتن راهکار مناسب شاید با توجه به موارد زیر بتوانیم تا حدی چاره اندیشی کنیم.
گام اول: آیا فرزندم به اندازه ای مریض است که ناچاراً باید در خانه بماند؟
متخصصین معتقدند کودکان با کمی کسالت حتماً مجبور نیستند در خانه بمانند، آن ها سه نشانه ی بارز برای نگاه داشتن کودک در منزل را پیشنهاد می کنند.
1- سستی و بی حالی بیش از حد. داشتن سرگیجه ، تا به آن حد که کودک قادر نباشد فعالیت های روزانه اش (راه رفتن، غذا خوردن، ...) را دنبال کند و موارد اضطراری مثل داشتن اسهال شدید ، استفراغ (بیش از یکبار)
2- ادامه خوردن دارو بنا به تجویز پزشک که مربیان و یا معلمین قادر به پی گیری آن نیستند و تعهدی نیز نسبت به آن ندارند.
3- مبتلا بودن کودک به بیماریهای واگیردار (سرخک، اوریون، آبله مرغان و...) که می تواند برای سایر کودکان خطرناک باشد. تب کودکان چنانچه بعد از تلقیح واکسن باشد ، نمی تواند مسأله آفرین باشد اما چنانچه همراه با تغییرات عمومی دیگر اعم از سرفه های شدید ، سستی و رخوت، سرگیجه ، بی اشتهائی و... و به طور کلی عوض شدن حالات طبیعی آن ها باشد ، قطعاً عارضه ای است که باید جدی گرفته شود.
گام دوم: برقرار کردن ارتباط صحیح با کودک
بعضی از دگرگونی های جسمی واضح است. تب، استفراغ اما پاره از مشکلات کودکان غیرقابل رویت است. مثل پادرد، سردرد ، دل درد . بنابراین برای یافتن و پی گیری این قبیل ناراحتی های جسمانی کودک باید به دنبال علائم دیگر بود مثل رنگ پریدگی، نخوردن غذا زودتر از زمان موعد خوابیدن. این موارد را با برقرار کردن ارتباط بیشتر با کودک می توانید کشف کنید. آیا در مدرسه غذائی خورده است که آلوده بوده و یا دوستش بیمار بوده است؟ گاهی مواردی فراتر از مشکلات جسمانی باعث تمارض کودک می شود. مثل امتحان فردا ، آزار دیدن کودک در مدرسه از کودکان دیگر، عدم انجام تکالیف مقرر. در این قبیل موارد کودک به علت ناتوانی در بیان احساسات کامل از عوارض بدنی استفاده می کند. این نوع بیماری ها، وقتی بیشتر با کودک صحبت می کنید و یا سرویس مدرسه رفته است و یا زنگ مدرسه خورده است معمولاً رفع می شود و کودک زود فراموش می کند که به چه علت به مدرسه نرفته است و مشغول بازی یا فعالیت دلخواه می گردد.
کودکانی که در دوران ابتدائی گه گاه غیبت داشته اند در سنین بلوغ از درد و ناراحتی بیشتری شکایت می کنند. مساله مهم این است که این بیماری ها هر چند علت روانی دارند اما کاملاً واقعی به نظر می رسند.
گام سوم: پیش بینی برای روزهای مبادا
در هر حال مساله بیماری فرزندان مساله ای نیست که بتوان بی توجه از کنارش گذشت و کودک را به امان خودش رها کرد و یا او را بزور به مدرسه فرستاد و یا برنامه های شخصی ضروری را تغییر داد شما می توانید و باید در مورد فرستادن یا نفرستادن او تصمیم بگیرید ، نشانه هایی را بررسی کنید و برای روزهائی این چنین پیش بینی لازم را بنمائید و از قبل برای چنین مواردی برنامه ریزی کنید.
مامان دلم درد می کند
چرا عزیزم؟ کجاش درد می کند
بالا، پایین وسطِ دلم. سرم هم درد می کند.
باشه امروز نمی خواد بری مدرسه
لبخند بر لبش می نشیند!
مامان سرم درد می کند
ببینم چقدر سرت گرمه، تب داری
برو استراحت کن، تا من درجه بیاورم
کودک آرام در گوشه ای می نشیند
حوصله هیچ کاری را ندارد
به کودکی مان برگردیم
چند بار در دوره تحصیل مریض شده ایم
چند بار واقعاً...
چند بار به علتی ... ؟
عیب ندارد صادق بودن از هر چیزی، در تربیت فرزندمان مهم تر است.
آدمـى هـر قـدر هـم کـه پـاک باشد ، هنگامى که با ناپاکان ، رفاقت و نشست و برخاست مى نماید ، بـیمارى اخلاقی شخص فاسد ، بسان مرضى مسرى در او سرایت مى کند .
کـسى که به فضیلت خود مغرور است و از معاشرت مردم سفله پرهیز نمى کند ، مانند کسى است که خانه خود را در گذرگاه سیل استوار مى کند ، به این خیال که قدرت سیل در اساس خانه اش رخنه نخواهد کرد.
گاه بدون این که خودش هم متوجه شود ، بر اثر رفاقت با نااهلان ، به گونه اى متاثر مى شود که ناخود آگاه از همه جهت به آن ها شبیه مى گردد . افکار، اعمال ، برخورد و سایر کارهایش ، نمونه و نشانگر شخص فاسد مى شود .بـه هـمـان میزان که دوست پاک ، در روحیه ی آدمى ناخودآگاه اثر خوب مى گذارد و نقش بسیار مهمى در پیشرفت انسان دارد ، دوست ناباب نیز در سقوط و انحطاط بشر نقش دارد .
گاهى جوانان ، تصور مى کنند انسان اگر خودش پاک باشد ،هیچ کس نمى تواند در او اثر بگذارد ، از این رو مهم نیست انسان کجا مى رود و با چه کسى دوست مى شود .اما این تصور، تصورى غلط و تفکرى شیطانى براى انحراف انسان است .
قرآن کریم درسوره مـدثـر ، رفـاقـت و هـمـنـشـیـنى با انسان هاى فاسد را از علل جهنمى شدن اهل دوزخ مى داند .
بـا نـظر به اهمیت مساله و براى این که جوانان ، شناخت بیشترى از دوستان ناباب پیدا کنند و در ایـن راه ، مـوفـق بـاشـند ، نشانه هاى دوستان فاسد را ذکر مى کنیم :
بـى تقیدى به دستورات الهى :
کسانى که به دستورهاى الهى پاى بند نیستند و حکم الهى را زیر پا مـى گذارند و از روى تعمد و آگاهى از ارزش هاى اسلامى فاصله گرفته اند و در مسیر طغیان و گـنـاه افتاده اند ، شایسته دوستى نیستند ، باید از آنها فاصله گرفت ، همان گونه که آنها از خدا و تقوا فاصله گرفته اند.
تملق و چاپلوسى :
علامت دیگر دوستان ناباب چابلوسى است .عده اى براى این که در دوستان خود نـفوذ کنند و بر قلب و روح آنان حاکمیت نمایند به چاپلوسى مى پردازند و دوستان خود را از آنچه هستند بزرگ تر توصیف مى کنند تا نشان دهند شدیدا به آنها محبت دارند و در نتیجه هرکارى که پیشنهاد کردند با موافقت آنها مواجه شوند .
کسانى که بیش از اندازه به ستایش انسان مى پردازند، دشـمنان واقعى و دوستان ظاهرى هستند.
ارتباط با ناپاکان :
از نشانه هاى دوستان ناباب ، این است که با افراد ناپاک ارتباط دارند .باید کسى را به دوستى انتخاب کرد که با افراد ناباب رفاقت و رفت و آمد نداشته باشد .کسى که با افراد فاسد و لا ابـالـى دوست باشد خودش هم ناپاک است ، گرچه به ظاهر خود را از آنها جدا بداند ، زیرا امکان ندارد افراد پاک، با افراد ناپاک دوست باشند .حتما وجه مشترکى در آنها هست که با هم رفت و آمد دارند .
وسـوسـه گـر:
عـلامـت دیگر دوستان نااهل ، این است که انسان را با حالت به ظاهر دلسوزانه و با جملات زیبا و وسوسه انگیز به کار شر دعوت مى کنند .کار شر چیزى است که خلاف رضاى حق و خلاف فطرت و عقل سلیم باشد .
کسانى که انسان را به کار شر دعوت مى کنند ، یـا از روى جهالت و نادانى است یا از روى تعمد و نقشه .در هر صورت ، عمل کردن به دعوت آنان ، اثـرهـاى سوء خود را به جا مى گذارد .
جمله هایى که گاه به گاه چنین دوستانى بیان مى کنند ، چنین است : بابا جوانى است باید خوش بـاشى ، زندگى دوروزه مى گذرد ، حالا این کار را مى کنیم ، بعدا خوب مى شویم ، و امثال این جمله ها .
بدون شک ، بیان این کلمات وسوسه انگیز به هر عنوانى و از طرف هر کسى که باشد ، همچون جرقه اى که در فضاى آکـنـده از گاز، روشن مى گردد و همه چیز را مى سوزاند ، آتش غرایز جوان را شعله ور مى کند و ارزش هـاى اخلاقى و فضایل انسانى را در وجود او به آتش مى کشاند و به خاکستر شهوت پرستى تبدیل مى نماید .
اغلب ما تصور می کنیم که فرزندمان یک نصف روز را بتواند با محیط پیش دبستان راحت سازگار شود ، اما گاه متوجه می شویم برایش خیلی سخت است که بتواند با بقیه همسالانش باشد، اسباب بازی های خود را با دیگران شریک شود و دوستانی پیدا کند، با آنها کتک کاری نکند. به ویژه برای آن دسته از اولیایی نگرانی وجود دارد که فرزندشان مهد نرفته و برای نخستین بار است که با محیط های آموزشی آشنا می شود.فرزند شما می تواند بهتر از این شود اگر شما تامل کنید و به او فرصت دهید او نیاز به زمان بیشتری دارد برای یادگیری مهارت های اجتماعی.
حال از کجا بدانیم که فرزند ما از ویژگی های لازم برای پذیرش محیط پیش دبستان برخوردار است؟
در این بحث به برخی از عمده ترین ویژگی های تعیین کننده که نشان دهنده آمادگی فرزند شما برای مدرسه رفتن است، می پردازیم :
آیا فرزند شما علاقه ای به یادگیری نشان می دهد؟
ما انتظار دارییم کودک در فضای مهد یا پیش دبستان در فعالیت های قصه گویی و سرگرمی ها شرکت کند و خود را کنار نکشد ، (اگر چه تاکید می کنم که وظیفه مربی هم هست که او را به مشارکت دعوت کند«م»).
اگر فرزند شما از مشارکت لذت می برد، می تواند معنی اش این باشد که او آماده ست برای این که زمان بیشتری را برای لذت و تفریح با بچه ها سرگرم بماند.
اگر کودک شما علاقه کافی را برای یادگیری موضوعات جدید نشان می دهد، اگر او می تواند با دقت به یک داستان کوتاه توجه کند،کاری را به اتمام برساند و ناتمام رها نکند و می تواند توجه خودش را روی یک فعالیت ویژه حتی برای زمان کوتاه نگه دارد و اگر او به معنی نشانه ها و نمادها توجه می کند به این معنی است که او آمادگی کافی را دارد.
مهارت های یادگیری: آیا تا به حال متوجه سرعت درک و فهم فرزندتان شدید؟ سرعت یادگیری او چطور است؟ مطالب را خوب یاد می گیرد؟ در انتقال مفاهیمی که آموخته- هر چند ساده و متناسب با سن خودش- توانایی دارد؟
مهارت های زبانی: انتظار می رود کودک شما قادر به برقراری ارتباط با معلمان و دانش آموزان دیگر باشد. قادر به درک قوانین کلاس و مدرسه، پذیرش راهنمایی ها و دستورات معلمان و باشد. میزانی از واژگان قابل استفاده را در خزانه لغاتش داشته باشد. در نتیجه متناسب با سن خود حرف می زند و از نظر شاخص های تکاملی مشکلی ندارد.
مهارت های هماهنگی- حرکتی: مدرسه محیطی است که کودک نیاز به هماهنگی در اجرای مهارت ها دارد؛ همچون استفاده از مداد و قیچی، توانایی قرار دادن و برداشتن لباس های خود مثل کلاه و بلوز و پوشیدن آن. (یکی دیگر از اشکال این مهارت ها و هماهنگی ها ، «غلبه طرفین» است که فقط در مورد برتری دست نیست بلکه بدانیم به طور کلی غلبه طرفین در فرزندمان با سمت راست بدن است یا چپ بدن. انتظار می رود این مهارت و هماهنگی تا ورود به ابتدایی شکل گرفته باشد«م»).
تندرستی جسمی: بچه هایی که بیماری های مزمن دارند، کودکان کم توان و با نیازهای ویژه با برخی از جنبه های مدرسه مشکل دارند. این به این معنی نیست که آنها آمادگی برای مدرسه رفتن ندارند، اما آنها نیازهای جسمی و یادگیری دارند که باید به آن توجه شود. لذا از شرایط لازم و امکاناتی که مدرسه می تواند برای فرزند شما فراهم کند ، مطلع شوید.
مهارت های ترسیمی : در سن ورود به مدرسه ، از عهده ترسیم حیوانات، درختان، ترسیم بهتر ساختمان و خانه، ماشین و هواپیما بر می آید( ممکن است اشکال را به زیبایی ترسیم نکند اما به هر حال از عهده بر می آید.)
مرکز بهداشت اجتماعی کودکان در بیمارستان سلطنتی کودکان در ملبورن، پیشنهاد می کند که انجام فعالیت های زیر توسط والدین می تواند به آمادگی هر چه بهتر کودکان کمک کند:
به همراه فرزندتان کتاب های قصه ای را به عنوان یک فعالیت لذت بخش روزانه بخوانید.
· نکته هایی یا معماهایی را بسازید و در مورد آن از فرزندتان سوال کنید.
· به پاسخ های بچه ها به دقت گوش فرا دهید و از آنها با "چرا "سوال کنید.
· کنجکاوی ذاتی کودک را تشویق کنید و برای این منظور کارهایی متفاوتی را با آنها انجام دهید.
· تشویق کنید که بچه ها به روش های متفاوتی بازی های خودشان را و سایر کارهای شخصی شان را انجام دهند.
· تشویق کنید که بچه ها خودشان یاد بگیرند، مستقلانه لباس هایشان را در بیاورند یا بپوشند.
تا به حال شده که در پذیرش تعریف و تمجید دیگران از خودتان با مشکل روبه رو شوید؟ در درون خود احساس خلأ و پوچی کنید؟ دچار نوعی هراس اجتماعی شوید و از رفتن در میان جمع بترسید؟ یا خودتان را مورد انتقاد و سرزنش قرار دهید؟ اگر به یکی از این حالت ها دچار شده اید، بدانید که اعتماد به نفس شما بسیار پایین است و اینکه خود را باور ندارید.
اعتماد به نفس یک ضرورت حیاتی و مطلق برای هر فرد است که از اعتقاد و باوری که فرد نسبت به خود دارد نشان می گیرد و به بیان دیگر اعتماد به نفس، قبول داشتن و تکیه بر توانایی و استعدادهاست. برخلاف تصور عامه اعتماد به نفس در درون هر فرد تولید می شود نه از محیط جهان خارج. روان شناسان برای افزایش و تقویت اعتماد به نفس راهکارهایی را پیشنهاد داده اند که در زیر آنها را بیان می کنیم:
۱) عشق ورزی به خود:
مهم ترین شرط تحقق اعتماد به نفس خودشیفتگی و عشق ورزی به خود است به عبارتی دیگر بدبینی و داشتن تصویر منفی از خود مهم ترین مانع از عشق ورزی به خود است. البته باید توجه داشت که خودشیفتگی در اینجا به معنی خودپرستی نیست. چون که فرد خودپرست تنها به خود و نیازهایش اهمیت می دهد و ارزشی برای دیگران قایل نیست اما فرد خودشیفته هم به خود و هم به دیگران عشق می ورزد.
۲) تفکر مثبت:
هیچ چیز به اندازه تکرار، تلقین و به کار بردن عبارت های مثبت و تاکیدی نمی تواند ضمیر ناخودآگاه فرد را تحت تاثیر قرار دهد. سعی کنید عبارات تاکیدی که دارای انرژی زیادی هستند را به کار ببرید، به عنوان مثال با خود تکرار کنید: «اعتماد به نفس من عالی است».
۳) مراقبت از سلامتی:
فکر سالم در بدن سالم است. مراقب بدن خود باشید و از آن به خوبی نگهداری کنید. رژیم غذایی مناسبی داشته باشید و از پرخوری، کم خوری، سریع غذا خوردن، کم خوابی و پرخوابی بپرهیزید.
۴) توجه به ظاهر خود:
افرادی که به وضعیت ظاهری خود می رسند و لباس های مرتب و مناسب بر تن می کنند، احساس شایستگی نسبت به خود دارند. فردی که حس شایستگی ندارد، اهمیتی هم به آراستگی ظاهر خود نمی دهد. به خاطر داشته باشید که شما خیلی زود می توانید یک منبع جاذبه باشید اگر ظاهر مثبت و برازنده ای داشته باشند.
۵) تبسم:
اولین نماد درونی اعتماد به نفس، رضایت خاطر است. افراد دارای اعتماد به نفس بالا، با لبخند می توانند رضایت خاطر درونی خود را نشان دهند.
۶) تنفس عمیق:
هنگامی که شما دم یا بازدم عمیقی دارید، اکسیژن بیشتری به مغز خود می رسانید که این باعث کارایی بیشتر مغز به همراه تدبیر و خلاقیت می شود. تجربه ثابت کرده که افراد افسرده، کم روحیه و فاقد اعتماد به نفس، تنفس سطحی دارند.
۷) ورزش:
به دست آوردن اعتماد به نفس نیازمند تسلط بر خود است و یکی از ضروریات تسلط بر جسم از طریق ورزش های جسمانی است. اغلب ورزش های جسمی با کاهش انرژی مقابله می کند و کاهش انرژی منجر به ضعف روحی می شود.
۸) راسخ بودن:
فردی که از اعتماد به نفس بالایی برخوردار است، نیازی به تایید نظر دیگران ندارد. کسانی که می خواهند همه از آنها راضی باشند، درواقع از خود رضایت ندارند، بنابراین آن را در بیرون از خود می جویند.
۹) تشویق خود:
هر وقت کار خوبی انجام دادید، خود را مورد تشویق و تحسین قرار دهید و به خود آفرین بگویید. حتی اگر این کار، پختن غذا یا شستن ماشین تان باشد.
۱۰) مطالعه کتاب:
یکی دیگر از راه های تقویت اعتماد به نفس، مطالعه کتاب های سودمند و الهام بخش است؛ چراکه احساس معاشرت با افراد موفق را القا می کند. وقتی با افراد موفق نشست و برخواست می کنید، در حقیقت اعتماد به نفس در شما به وجود می آید.
۱۱) احترام به خود:
افرادی که از اعتماد به نفس کافی برخوردار نیستند، محتاج مورد احترام قرار گرفتن از طرف دیگران هستند، حال آنکه افراد خودباور به خودشان احترام می گذارند. حرمت به خود، موجب جلب احترام دیگران می شود.
۱۲) توکل به خدا:
از آنجا که توکل به خدا می تواند بسیاری از ترس ها را نابود کند، بنابراین در جهت افزایش اعتماد به نفس مثمرثمر خواهد بود. هر چقدر ارتباط با خدا محدودتر باشد، ترس و اضطراب بیشتری بر شما چهره می شود. ارتباط با خدا به شما نیرو و توان می دهد.
هر روز حداقل ۱۵ دقیقه را به تجسم شرایطی که در آن دارای حس اعتماد به نفس هستید، اختصاص دهید و به آن فکر کنید؛ چراکه در مورد هر چیزی که فرد به آن بیندیشد، ذهنیتش جذب می شود و پس از مدتی این احساس برای شما به شکل یک عادت در می آید.