«هیچ کاری نمیکند. حتی تختش را هم مرتب نمیکند؛ تمام اسباببازیهایش به هم ریختهاند؛ همه کارها را خودم باید انجام دهم.»
مسئله تقسیم کارهای منزل از جمله مسائلی است که جایگاه مهمی را در زندگی خانوادگی به خود اختصاص داده و در اغلب موارد، به ویژه در میان زوجها، باعث بروز تنش میشود. جالب است بدانید که مادران در بسیاری از موارد، همکاری فرزندان را رد میکنند. چون معتقدند هماهنگ شدن با فرزند انرژی زیادی میگیرد و بهتر است خودشان به جای فرزندانشان کارهای خانه را انجام دهند.
اما وقتی خستگی عارض میشود به ناچار وظایف به فرزند سپرده میشود. البته به این موضوع توجه داشته باشید که بهطور حتم، سپردن وظایف به دیگری در هر خانواده، متفاوت و عوامل فرهنگی در آن بسیار موثر است. این عقیده شاید در بسیاری از خانوادهها نیز جا افتاده باشد که کارهای خانه و مراقبت از فرزندان کوچکتر وظیفه دختر بزرگ است. اما به طور کل سپردن وظایف به فرزند، به معنی «بردگی کشیدن» از کودکان نیست.
بین کم و زیاد، مطمئناً باید حد اعتدال را انتخاب و رعایت کرد. کودکان و نوجوانان نیاز به امنیت دارند. اگر آنها حس کنند که مادر در کنار آنها نیست و خودشان مسئول انجام تمامی وظایفاند، رابطه مادر و فرزند تخریب خواهد شد ؛ اما این موضوع که مادر تمامی وظایف را نیز بر عهده بگیرد کار صحیحی نیست. کودکان بر حسب سن و سالی که دارند، میتوانند مسولیتپذیر باشند. بدون ترس باید از آنها بخواهیم کارهایی را انجام دهند.
به این ترتیب آنها را نیز در زندگی خانوادگی دخیل میکنیم. این موضوع سبب میشود آنها خستگی مادر و پدر را درک و در عین حال خود را جزیی از خانه و خانواده محسوب کنند. فراموش نکنید هرگز کار در منزل را نباید به عنوان تنبیه به کودکان تحمیل کرد. از سنین پایین، کارهای لذتبخش مثل شیرینی پختن را به فرزندانتان بسپارید و در عین حال در کنارشان باشید. اجازه دهید آنها این موضوع را در ذهنشان بپرورانند که به لطف آنها، خانواده شیرینی میخورند.
آموختن وظایف شهروندی یعنی مسئول بودن در قبال خود و دیگران، از خانواده آغاز میشود. جایگاه فرزند در خانواده و وظایفی که بر عهده میگیرد، در آیندهاش تاثیر میگذارد. جالب است بدانید بسیاری از والدینی که وظایف را بر دوش کودکان و نوجوانان نمیگذارند و ترجیح میدهند خود به جای آنها کار کنند، به طور ناخودآگاه تمایل دارند فرزندان را وابسته به خود نگاه دارند.
تقسیم وظایف و نقشها، همیشه ساده نیست. ممکن است باعث بروز تنش میان خواهر و برادرها شود و حتی حسادت برانگیزد. بهطور معمول وظایف بیشتر به دختران و فرزندان اول سپرده میشود. مثلا در نوجوانی، فرزندتان انجام کارها را رد میکند. حقیقت این است که نوجوان نمیداند باید از کجا شروع کند، پس بهتر است وظایف را به او یادآوری کنید.
تقسیم وظایف خانوادگی، نوعی گفت و گو میباشد. گفتوگویی که به جایگاه و نحوه رفتار هر فرد با دیگری بستگی دارد.
بهترین روش آن است که هر گاه وظیفهای را به فرزندانتان میسپارید سوالی را نیز از خود بپرسید. بهطور مثال: «اگر به او بگویم جورابهای کثیفت را بشور، به من چه خواهد گفت؟ اگر من (مادرش) در 25 سالگی او مجبور باشم همچنان جورابهایش را بشویم، او به من چه خواهد گفت؟ »
اغلب ما تصور می کنیم که فرزندمان یک نصف روز را بتواند با محیط پیش دبستان راحت سازگار شود ، اما گاه متوجه می شویم برایش خیلی سخت است که بتواند با بقیه همسالانش باشد، اسباب بازی های خود را با دیگران شریک شود و دوستانی پیدا کند، با آنها کتک کاری نکند. به ویژه برای آن دسته از اولیایی نگرانی وجود دارد که فرزندشان مهد نرفته و برای نخستین بار است که با محیط های آموزشی آشنا می شود.فرزند شما می تواند بهتر از این شود اگر شما تامل کنید و به او فرصت دهید او نیاز به زمان بیشتری دارد برای یادگیری مهارت های اجتماعی.
حال از کجا بدانیم که فرزند ما از ویژگی های لازم برای پذیرش محیط پیش دبستان برخوردار است؟
در این بحث به برخی از عمده ترین ویژگی های تعیین کننده که نشان دهنده آمادگی فرزند شما برای مدرسه رفتن است، می پردازیم :
آیا فرزند شما علاقه ای به یادگیری نشان می دهد؟
ما انتظار دارییم کودک در فضای مهد یا پیش دبستان در فعالیت های قصه گویی و سرگرمی ها شرکت کند و خود را کنار نکشد ، (اگر چه تاکید می کنم که وظیفه مربی هم هست که او را به مشارکت دعوت کند«م»).
اگر فرزند شما از مشارکت لذت می برد، می تواند معنی اش این باشد که او آماده ست برای این که زمان بیشتری را برای لذت و تفریح با بچه ها سرگرم بماند.
اگر کودک شما علاقه کافی را برای یادگیری موضوعات جدید نشان می دهد، اگر او می تواند با دقت به یک داستان کوتاه توجه کند،کاری را به اتمام برساند و ناتمام رها نکند و می تواند توجه خودش را روی یک فعالیت ویژه حتی برای زمان کوتاه نگه دارد و اگر او به معنی نشانه ها و نمادها توجه می کند به این معنی است که او آمادگی کافی را دارد.
مهارت های یادگیری: آیا تا به حال متوجه سرعت درک و فهم فرزندتان شدید؟ سرعت یادگیری او چطور است؟ مطالب را خوب یاد می گیرد؟ در انتقال مفاهیمی که آموخته- هر چند ساده و متناسب با سن خودش- توانایی دارد؟
مهارت های زبانی: انتظار می رود کودک شما قادر به برقراری ارتباط با معلمان و دانش آموزان دیگر باشد. قادر به درک قوانین کلاس و مدرسه، پذیرش راهنمایی ها و دستورات معلمان و باشد. میزانی از واژگان قابل استفاده را در خزانه لغاتش داشته باشد. در نتیجه متناسب با سن خود حرف می زند و از نظر شاخص های تکاملی مشکلی ندارد.
مهارت های هماهنگی- حرکتی: مدرسه محیطی است که کودک نیاز به هماهنگی در اجرای مهارت ها دارد؛ همچون استفاده از مداد و قیچی، توانایی قرار دادن و برداشتن لباس های خود مثل کلاه و بلوز و پوشیدن آن. (یکی دیگر از اشکال این مهارت ها و هماهنگی ها ، «غلبه طرفین» است که فقط در مورد برتری دست نیست بلکه بدانیم به طور کلی غلبه طرفین در فرزندمان با سمت راست بدن است یا چپ بدن. انتظار می رود این مهارت و هماهنگی تا ورود به ابتدایی شکل گرفته باشد«م»).
تندرستی جسمی: بچه هایی که بیماری های مزمن دارند، کودکان کم توان و با نیازهای ویژه با برخی از جنبه های مدرسه مشکل دارند. این به این معنی نیست که آنها آمادگی برای مدرسه رفتن ندارند، اما آنها نیازهای جسمی و یادگیری دارند که باید به آن توجه شود. لذا از شرایط لازم و امکاناتی که مدرسه می تواند برای فرزند شما فراهم کند ، مطلع شوید.
مهارت های ترسیمی : در سن ورود به مدرسه ، از عهده ترسیم حیوانات، درختان، ترسیم بهتر ساختمان و خانه، ماشین و هواپیما بر می آید( ممکن است اشکال را به زیبایی ترسیم نکند اما به هر حال از عهده بر می آید.)
مرکز بهداشت اجتماعی کودکان در بیمارستان سلطنتی کودکان در ملبورن، پیشنهاد می کند که انجام فعالیت های زیر توسط والدین می تواند به آمادگی هر چه بهتر کودکان کمک کند:
به همراه فرزندتان کتاب های قصه ای را به عنوان یک فعالیت لذت بخش روزانه بخوانید.
· نکته هایی یا معماهایی را بسازید و در مورد آن از فرزندتان سوال کنید.
· به پاسخ های بچه ها به دقت گوش فرا دهید و از آنها با "چرا "سوال کنید.
· کنجکاوی ذاتی کودک را تشویق کنید و برای این منظور کارهایی متفاوتی را با آنها انجام دهید.
· تشویق کنید که بچه ها به روش های متفاوتی بازی های خودشان را و سایر کارهای شخصی شان را انجام دهند.
· تشویق کنید که بچه ها خودشان یاد بگیرند، مستقلانه لباس هایشان را در بیاورند یا بپوشند.
خلاقیت چه زمانی از بین می رود ؟ :
1- تاکید بیش از حد والدین بر هوش و حافظه کودک
2- ایجاد رقابت میان کودکان
3- تاکید افراطی بر جنسیت کودک
4- قرار دادن قوانین خشک و دست و پا گیر در منزل
5- عدم آشنایی والدین با مفهوم واقعی خلاقیت
6- انتقاد مکرر از رفتارهای کودک
7- بیهوده شمردن تخیلات کودک
8- عدم شناسایی علائق درونی کودک
9- عدم وجود حس شوخ طبعی در محیط منزل
10- تحمیل نقش بزرگسال به کودک
والدین برای افزایش خلاقیت کودکانشان چه کنند ؟
1. هرگز کودک را تحقیر نکنیم. کودکی که احساس حقارت کند هرگز دست به خلاقیّت نمیزند.
2. کارهای خلاق کودکان را تشویق کنید و آنها را در معرض نمایش قرار داده و از ارزیابی بیش از حد آنان خودداری کنید
3. امکانات و وسایلی در اختیار آنها قرار دهید تا به کمک آنها خلاقیت های خود را ابراز نمایند. به عنوان مثال وسایل موسیقی، نقاشی و طراحی و ...
4. محیطی مناسب برای انجام کارهای خلاق آنها فراهم نمایید.
5. به عنوان بزرگسال، خود به انجام کارهای خلاق بپردازید و اجازه دهید کودکان شما شاهد کارهای خلاق تان باشند.
6. اجازه بدهید کودک خودش باشد حتی اگر رفتارهای عجیب از او سر بزند و سعی کنید در حضور جمع کودک خود را خلاق معرفی نکنید؛ در غیر این صورت اطرافیان انتظارات بیش از حدی از کودک شما خواهند داشت.
7. برای کارهای خلاق دیگران ارزش قائل شوید.
8. . توجه داشته باشیید که استعداد فقط سهم کوچکی از خلاقیت است و تمرین و نظم بخشیدن به آن از اهمیت بیشتری بر خوردار است.
9. امکان شرکت در فعالیت ها و کلاسهای ویژه را برای آنان فراهم نمایید.
10. اگر مشکلات یا گرفتاریهای در خانواده وجود دارد از آن مشکلات به شیوه مثبتی استفاده کنید و با تشویق به کودک خود اجازه ابراز احساسات و اظهار نظر بدهید.
11. از تأکید بر تصورات قالبی در خصوص جنسیت کودکان شدیداً خودداری نمایید. ( به عنوان مثال دختر ماشین بازی نمی کند، یا پسر گریه نمی کند.)
12. با کودک خود شوخ طبع و مهربان باشید.
13. به شیوه های آموزشی در خانواده خود توجه داشته باشید .
ترجمه : امین میرموسوی
26 March 2011
طبق مطالعه جدیدی که در اسکاتلند انجام گرفته ،بچه هایی که گزارش می کنند مورد غفلت قرار گرفته اند و والدین شان بیش از حد کنترلی بوده اند دو برابر بیشتر احتمال دارد مشکلات روان پزشکی را تجربه کنند.
رفتارهای ضد اجتماعی، رفتارهای خشن، مشکلات تمرکز به مراتب در کودکانی که احساس پدر و مادر شان از روی توجه و حمایت کافی نیست، برجسته تر است. دختران 11 ساله در این طرح گفته بودند غفلت و کنترل بیش از حد، به مراتب آنها را بیشتر در معرض افسردگی قرار می داد.
دکتر هلن مینیس پژوهشگر این طرح گفته است: "من امیدوارم این مطالعه تاثیر غفلت و حتی خطرات دیگر را برای والدین برجسته تر کند زیرا که در این پژوهش ما هم با سوءاستفاده از کودک مواجه هستیم و هم با غفلت".
پژوهشگران داده ها را از تحلیل روی 1700 دانش آموز به دست آورده اند وقتی در سن 11 سالگی ارزیابی شدندکه درصدی از آنها که تحت تاثیر کنترل والدین و غفلت بودند در ارزیابی مجدد در سن 15 سالگی نشانه های مشکلات روانی بیشتری داشتند.
بسیار اهمیت دارد که ما درک کودکان را از فرزندپروری والدین بی اهمیت ندانیم ؛ آنها متوجه نحوه رفتار ما هستند پژوهشگران در این طرح متوجه شدند طرح و نقشه والدین از فرزندپروری بر روی سلامت کودکان در آینده و تندرستی روانی آنها تاثیر دارد. ما به این می اندیشیم که در قبال درصدی از این کودکان که غفلت و کنترلی بودن والدین را گزارش کردند، افزایش اختلالات روانی اتفاق افتاده است و می تواند به گسترش این آمار به تعداد بیشتری از کودکان در جامعه منتهی شود.
هشدار...!
کودکانی که این حس را دارند که خانه جای زیبایی برای بودن نیست، والدینشان به آنها گوش نمی کنند، یا از آنها غافل هستند، در زندگی بعدی مشکلات عدیده ای خواهند داشت.