کمکم به هفتههای آخر سال نزدیک میشویم و این روزها با تمام زیبایی که به خاطر آمدن بهار با خود به همراه دارد، با حس و حال عجیبی آمیخته است که نمیتوان منکر رگههای پنهان اضطراب در آن شد.
شاید تعطیلات طولانی در کشور ما که حتی رفتن به یک پزشک متخصص را باید برای چند هفته فراموش کنیم یکی از دلایل آن باشد، زیرا در هفتههای آخر سال تمام کارهای عقبماندهمان صف میکشند تا قبل از تعطیلات انجام شوند. اما استقبال از بهار این زیباترین فصل سال که زیباییاش نهتنها در رنگهای درختان و گلها، بلکه در معانی زیبایی است که برای ما انسانها به همراه دارد و در هفتههای بعد در مورد آن بیشتر صحبت میکنیم، باید خیلی آسانتر از این چیزی باشد که تعریف کردهایم.
با تمام احترام و علاقهای که به فرهنگ اصیل و دوستداشتنیمان داریم، نمیتوانیم منکر این واقعیت شویم که گاهی زیبایی لحظاتی خاص را به خاطر عرف و باید و نبایدهای فرهنگیمان از دست میدهیم. نگاهی به مراسم ازدواج در کشورمان بیندازید. زیباترین اتفاق زندگی هر کس، یافتن همراه زندگی است، اما آداب و رسوم دست و پاگیر که به بهانه فرهنگ ایرانی وارد این اتفاق زیبا میشود، گاهی بقدری سخت و طاقتفرساست که جوان قید یافتن شریک زندگی را میزند و عطایش را به لقایش میبخشد.
در حالی که میتوان خیلی زیباتر و سادهتر، ازدواج کرد و از مراحل آشنایی تا زیر یک سقف رفتن، به جای تحمل استرس، لذت برد. ازدواج که بیشتر مواقع یکبار در زندگی فرد اتفاق میافتد، اما آمدن بهار و استقبال از آن یک اتفاق هر ساله است پس لزوم بازنگری در باید و نبایدهای فرهنگی برای تشریففرمایی بهار، لازم و ضروری است در غیر این صورت خانوادهها هر سال به جای لذت مضاعف در این روزها، استرس و در نتیجه اختلافات مضاعف را تجربه میکنند.
چاردیواریها شباهت عجیبی به هم دارند، بعضیها چهل متر و بعضیها چهارصد متر هستند اما در نهایت، همهشان یک آشپزخانه، یک آیفون، یک گاز و... دارند. همانطور که خانههایمان شبیه هم است با کمی اختلاف سایز و قیمت اجناس چیده شده در آن، دغدغههای زندگیمان هم شبیه هم است. این روزها همه خانهها گرفتار حرفهای مشابهی هستند که باید به کمک هم کاری کنیم تا این حرفها کمرنگ شود تا بتوانیم رنگارنگی بهار را ببینیم. با هم نگاهی به حال و هوای این روزهای چاردیواریمان بیندازیم.
عید کجا بریم سفر؟
درست است که طبیعت زیباترین جلوهاش در فصل بهار است، اما سفرهای نوروزی باتوجه به هزینههای بالای این روزها و مشکلات اقتصادی برخی خانوادهها، یک دردسر جدی در اولین ماه سال است. سفر، روح را آرام میکند، درس زندگی به فرزندان میآموزد و فرصت یک نفسگیری برای روزهای آینده را میدهد، اما اگر قرار باشد به یک کار اجباری آن هم به دلیل حرف مردم یا اینکه چون همه میروند سفر ما هم باید برویم، تبدیل بشود، دیگر هیچکدام از خاصیتهایش را نخواهد داشت. چند سالی است که موج سفرهای خارجی هم به راه افتاده است و دیگر حتی خانوادههایی که سطح اقتصادی متوسط رو به بالایی دارند هم از نگرانی کجا برویم در امان نیستند، زیرا هزینه این سفرها حتی برای آنها هم مشکل است.
میشود به جای یک سفر پر هزینه و چند روزه چند سفر یکروزه و کمهزینه داشت. به طبیعت زیبای اطراف محل سکونت سرک کشید و زیباییهایی را دید که برای دیدنش به دلار و سفر خارجی نیازی نیست. باید از شرایط لذت برد و بهار بهترین زمان برای تمرین دیدن زیباییهاست.
خریدهای پر حاشیه به بهانه عید
یکی از قوانین فرهنگی ما برای استقبال از بهار، نونوار شدن و خرید لباس عید است، اما زندگی پدران ما به گونهای بود که در تمام طول سال خرید خاصی انجام نمیدادند و عید بهانهای میشد تا خودشان و خانواده را نونوار کنند، اما این روزها وضع فرق کرده است. تقریبا در تمام طول سال هر خانوادهای باتوجه به بودجه خود خریدهای لازم و حتی غیر لازمی دارد که واقعا نیازی به خرید در روزهای پایانی سال و در ازدحام مغازهها و خیابانها نیست.
البته نه اینکه خرید عید را به کل تعطیل کنیم، اما میتوانیم خیلی مختصرتر و در حد نیاز و قبل از رسیدن به روزهای آخر این کار را انجام دهیم. بخصوص برای بچهها که خرید عید حال و هوای دیگری دارد، اما آن را به یک تکلیف برای خودمان و خانوادهمان تبدیل نکنیم زیرا متضرر میشویم.
تکاندن خانه و خستگیهای به جا مانده
خانهتکانی یکی از قوانین زیبا و پر مفهوم شبهای عید در فرهنگ ماست. تمیزی باعث آرامش است و خانه جایی است که باید تمیز و مرتب باشد تا افراد بتوانند در آن به آرامش روحی برسند، اما اگر بخواهیم در دو روز تمام خانه را بتکانیم و مثل یک مشق اجباری که در آخر شب مینویسیم و کسل و خستهمان میکند، روزهای آخر سال را به شستوشوی در و دیوار مشغول باشیم، دیگر لذت این خانه بهاری را نخواهیم برد. زمستانهای سخت قدیم و خانههایی که با انواع وسایل دودزا گرم میشد، چارهای جز این نداشت که وقتی کرسیها را جمع میکردند و به بهار نزدیک میشدند، خانه را که چندان بزرگ و پر وسیله نبود، خیلی خوب تمیز کنند. آن زمان از پردههای چند لایه تشریفاتی در پشت پنجرههای خانه خبری نبود. این همه تیر و تخته و وسایل اضافی دردست و پا موج نمیزد و خانهتکانی هر چندسختی خودش را داشت، اما کاری بود که با قاعده و بخوبی انجام میشد.
حال که بیشتر خانهها با شوفاژ و بخاریهای بدون دوده گرم میشوند و زمستانمان هم از زمستانی افتاده، خانهتکانی کمی متفاوت شده است. لزومی ندارد در چند روز و به صورت فشرده تمام در و دیوارها را بشوییم و خانه را بتکانیم. میشود در طول چند هفته و هر بار یک قسمت از خانه را تمیز کرد. بهتر و راحتتر این است که نظافت خانه در تمام طول سال انجام شود. برای مثال دیوارهای اطراف کلید و پریزها که جای دست در آن میماند، هر ماه تمیز شود. لوسترها سه ماه یکبار برق بیفتد، فرشها و مبلها چند وقت یکبار لکهگیری شود و خلاصه تمیزکردن شیشهها و شستن پردهها بماند برای ماه اسفند تا بهجای آنکه با ورود به این ماه، فریاد بزنیم: بازهم خانهتکانی! خیلی راحت و بیدردسر در چند روز بتوانیم خانهمان را تمیز و بهاری کنیم.