امروزه بیش از هر زمان دیگری تعاریف متفاوت از دوران نامزدی در بین خانوادههای ایرانی رواج دارد. عدهای نامزدی را به معنای آمادگی دختر و پسر برای تشکیل زندگی مشترک میدانند که بعد از مراسم خواستگاری با رد و بدل کردن حلقه ازدواج آغاز میشود
و با عقد رسمی پایان میگیرد و تنها اقوام درجه اول دختر و پسر از آن آگاه هستند. در مقابل نیز برخی از خانوادهها پساز خواستگاری و توافق در امر ازدواج، دختر و پسر را به عقد موقت در میآورند تا در این مدت نسبت به یکدیگر آشنایی بیشتری پیدا کرده و این امکان را داشته باشند
در صورت عدم رضایت از یکدیگر پس از انقضای مدت عقدموقت از هم جدا شوند و
بعضی نیز نامزدی را دوران عقد دایم و قبل از مراسم عروسی میدانند. با توجه
به تعاریف ارایه شده، نامزدی معنای قطعی خود را در هیچکدام از موارد فوق
پیدا نکرده است.
در دوران نامزدی با توجه به اینکه شالوده و آینده یک زندگی دایم بنا نهاده میشود اهمیت بسیاری دارد تا آنجا که ضربالمثل «مشت نمونه خروار است» را در این زمان به کار میبرند چراکه دوران نامزدی تا حدودی نمونه دوران بلندمدت زندگی مشترک است.
در این دوران، دختر و پسر در عین آنکه نسبت به هم شناخت پیدا میکنند خود
را آماده ورود به زندگی جدید و مستقل میکنند. مشاوران ازدواج بر این
اعتقادند که در این مرحله، سه کارکرد وجود دارد که شامل عمیقتر شدن
آشنایی، آمادگی برای ورود به زندگی مشترک و پذیرفتن نامزد به عنوان همسر
قطعیت در تصمیمگیری است.
در رابطه با تعریف نامزدی، شناخت در این مرحله، مدت زمان و نوع روابط دختر
و پسر در این دوران با شمسالدین حسینی، مشاوره ازدواج گفتوگو کردهایم
که در زیر میخوانید.
منظور از آمادگی دختر و پسر برای وارد شدن به مرحله نامزدی از دید شما چیست؟
اولین گام در یک ازدواج عاقلانه، شناخت خود و خودشناسی است. یعنی اینکه فرد
با خواستهها، نیازها و سطح هوش هیجانیاش آشنا باشد و بداند برای چه
میخواهد ازدواج کند، هدفش چیست
و در این مسیر باید با یک روانشناس که در زمینه ازدواج تخصص دارد، همگام
شود و پس از این مرحله فرد آماده است که وارد مرحله نامزدی شود.
متاسفانه خیلی از مراجعان دلیل نرفتنشان قبل از ازدواج به مشاوره را
اینگونه توجیه میکنند که هزینه مشاوره ازدواج گران است؛ اما من هم در
پاسخشان میگویم هزینه طلاق به تبع سنگینتر و گرانتر است.
همانطور که میدانید در جامعه ما با توجه به فرهنگها و آداب و رسوم
گوناگون، تعاریف متفاوتی از دوران نامزدی ارایه دادهاند، تعریف شما از
نامزدی به عنوان یک روانشناس متخصص در این زمینه چیست؟
من یک رابطه هدفمند را نامزدی میدانم
و تاکیدم بر این است فردی که با عزت نفس بالا و اعتماد به نفس است یعنی به
مرحله خودشناسی رسیده هرگز خودش را در یک مسیر ارتباطی که میداند منجر به
شکست و آسیبروحی و روانی میشود، قرار نمیدهد.
منظور از ارتباط هدفمند چیست؟
یعنی رابطه براساس یک چارچوب بین زوجها جلو برود که با توجه به شناختی که از طرف مقابلمان بهدست میآوریم به تعهد ختم شود.
تعریفی که شما ارایه دادید، مقوله نامزدی را از مرحله عقد کاملا جدا
میکند اما خانوادهها دوران عقد کردگی تا شب عروسی را غالبا دوران نامزدی
مینامند؟
عقد یعنی ازدواج و ما تا زمانی که همسر آیندهمان را در دوران قبل از
عقدکردگی نشناسیم نباید وارد مرحله عقد شویم، وقتی صیغه عقد جاری شد؛ یعنی
ازدواج کردهایم. در صورتی که نامزدی یعنی مرحلهای که ما به شناخت دست
پیدا میکنیم.
آیا واقعا احتمال اینکه ما در این مرحله به شناخت کامل از همسر آیندهمان برسیم، امکان دارد؟
فرد با توجه به آنچه که ما از آن به عنوان خودشناسی نام بردیم و با آشنایی
با مهارتهایش، میتواند در چند جلسه اول آشنایی ارزیابیهای مهم را انجام
دهد و ببیند که آیا شخص موردنظر ارزش زمان و انرژی گذاشتن را دارد؟
وجود یک روانشناس برای شناخت کامل و بهتر در این مرحله بسیار کمک کننده
است، آنچه که مهم تلقی میشود آن است که شناخت حتما باید قبل از مرحله
شیفتگی صورت گیرد.
مقصود شما از مرحله شیفتگی چیست؟
شیفتگی یعنی احساس جذب شدید نسبت به جنس مقابل که باعث افزایش ترشح
آمفیتامینها در هورمونهای عصبی میشود. این تغییرات شیمیایی سبب میشد که
فرد دارای تفکر خوشبینانه و غیرواقعگرایانهای شود و به همین دلیل فردی
که شیفته و عاشق میشود،
نسبت به نقاط ضعف زوج آیندهاش بیتوجه میشود. در این دوره فرد دست به رویاپردازی میزند و به شدت هیجانزده میشود و اگر از او جدا شود احساس اضطراب، نگرانی و بیقراری زیادی میکند.
فرد شیفته نمیتواند نسبت به همسر آتی خود شناختی پیدا کند، به عنوان مثال اگر به فرد عاشق بگویید که آیا میدانی نامزدت معتاد است، شغل ندارد و از ازدواج قبلیاش بچه هم دارد، او در جواب خواهد گفت: اشکالی ندارد ما با هم از پس مشکلات برمیآییم.
نکته مهم این است که رضایت و شادمانی ناشی از شیفتگی تنها شش ماه تا یک سال طول میکشد و سپس فروکش میکند. هرکسی که در این مرحله تصمیم به ازدواج بگیرد در زندگی حتما با چالشهای زیادی روبهرو میشود چراکه شیفتگی در دوران آشنایی و نامزدی اجازه شناخت واقعبینانه را به او نمیدهد.
بهترین مدت زمان دوره نامزدی با توجه به شناخت از یکدیگر چقدر است؟
حداقل یک سال و حداکثر یک سال و نیم.
اما مشاهده شده که خیلی از خانوادهها اجازه نامزدی یک سال و یکسال و نیم را نمیدهند.
بله. متاسفانه، خانوادهها معتقدند که ممکن است به دلیل طولانی شدن این
مرحله، زوجها از یکدیگر خسته شوند و نامزدی را به هم بزنند و از دید
خودشان موجب آبروریزی شود،
اما باید به خانوادهها هشدار داد که گر زوجها با مشکلات عدیده و بدون
گذراندن مرحله نامزدی به سرخانه خود بروند و طلاق بگیرند آبروریزی نمیشود؟
ما باید این فرصت را برای دختران و پسران جوان فراهم کنیم که در کنار یک
روانشناس مجرب مراحل نامزدی را سپری کنند.
آیا در دوران نامزدی زوجها میتوانند به تغییر و اصلاح رفتار یکدیگر بپردازند؟
شما نمیتوانید رفتار طرف مقابلتان را تغییر دهید، مگر در سه شرایط: 1-خود
فرد بخواهد تغییر کند. 2-شرایطی که فرد شدیدا تحت فشار قرار دارد (شرایط
پادگانی). 3-خود فرد با یک تحول معنوی عمیق روبهرو شود. این شرایط احتمال
تغییر را فراهم خواهد کرد.
اینکه ما معتقد باشیم بعد از ازدواج رفتار همسرمان بهتر میشود، غلط و
اشتباه است، جوانان باید بدانند که بعد از ازدواج هیچ معجزهای رخ نمیدهد.
آنچه که در نامزدی مهم است این است که آیا ما این فرد را میتوانیم با
همان ویژگیهایی که دارد، بپذیریم یا نه.
چارچوب روابط دختر و پسر در دوران نامزدی برای آنکه به شناخت قطعیتری برسند، چگونه باید باشد؟
بهتر است که هر کدام از نامزدها با توجه به شناختی که از خود دارند چهار، پنج تا از نیازهای مهم خود را
از قبیل؛ نیاز به محبت، نیاز به گفتوگو، نیاز به صداقت، نیاز به حمایت
مالی، نیاز به تعهدات خانوادگی و... مشخص کنند و در طی سپری کردن این دوران
ببینند که طرف مقابل تا چه حد میتواند نیازهای نامزدش را برطرف کند.
چه نشانههایی در دوران نامزدی وجود دارد که بهتر است، دختر و پسر نامزدی و رابطه را ادامه ندهند؟
نشانههایی که در این دوران مهم است و باید در نظر گرفته شود ـ اگر طرف مقابل در این نشانهها ضعف داشت،
بهتر است که فرد وارد مرحله نامزدی نشود و اگر شد و این نشانه را دید باید
که ادامه ندهد ـ این نشانهها شامل؛ عزت نفس پایین، عدم کنترل خشم، پیشینه
منفی خانوادگی، اعتیادها، اختلالات رفتاری و جنسی، نابالغ بودن از نظر
احساسی سرد وغیرقابل دسترس، از آسیبهای ارتباطی گذشته خود التیام نیافته
و...
یکی از مشکلاتی که بر سر دوران نامزدی قرار میگیرد، عدم تعادل رابطه
فرد بین خانواده و همسر آیندهاش است، شما در این زمینه چه راه حلی را
توصیه میکنید؟
تا زمانی که دختر و پسر در خانه پدری خود زندگی میکنند، باید طبق اصول
خانواده رفتار کنند و بتوانند با کمک خانواده بین این دو وضعیت تعادل
برقرار کنند،
اما بعد از ازدواج اولویت با همسر است. باید خانوادهها تا حد امکان از
بیان نظر و تحمیل عقیده دست بردارند و مسوولیت این امر را برعهده روانشناس
ازدواج بگذرانند.
با توجه به همه آنچه که گفتید، آیا واقعا دوران نامزدی، دوران شیرینی است؟
به نظر من بستگی به دید دختر و پسر برای ازدواج دارد. اگر شخص بخواهد بهدلیل فشار خانوادگی، تنهایی، میل جنسی، احساس گناه و پرکردن خلأهای احساسی وارد مقوله ازدواج و نامزدی بشود
با توجه به اینکه این معیارها، معیارهای درست و اصولی نیست و فقط به صرف اینکه ازدواج کند به طبع دوران نامزدیاش بهدلیل فشارهایی که روی آن است دوران شیرین تلقی نمیشود.
انسانها باید ابتدا سطح شادی و آرامش درونی خود را به حد فوران برسانند و به این احساس دست یابند که با ازدواج بتوانند شادی و آرامش خود را با دیگری تقسیم کنند.
بسیاری از اشخاص فکر میکنند که با ازدواج است که به آرامش و شادی دست پیدا
میکنند اما تا زمانی که شادی در درون فرد نباشد، کسی نمیتواند از بیرون
آن را در شما به وجود آورد.
هر کاری راه و رسمی دارد، حتی عذرخواهی. همیشه با این توصیه قدیمی و تکراری مواجهیم که اگر کار اشتباهی کردیم عذرخواهی کنیم،
اما اگر بلد نباشیم چطور عذرخواهی کنیم نه تنها اوضاع را بهتر نمیکنیم بلکه ممکن است حتی کار به جاهای باریک بکشد.
هر
کاری راه و رسمی دارد، حتی عذرخواهی. همیشه با این توصیه قدیمی و تکراری
مواجهیم که اگر کار اشتباهی کردیم عذرخواهی کنیم، اما اگر بلد نباشیم چطور
عذرخواهی کنیم نه تنها اوضاع را بهتر نمیکنیم بلکه ممکن است حتی کار به
جاهای باریک بکشد.
حال در این میان توصیه دیگری هم وجود دارد و
آن اینکه حتی اگر حق با ما بود میتوانیم با بخشیدن فردی که عذرخواهی
نمیکند، اوضاع را به نفع خود تمام کنیم. این راهکاری است که بیشتر به
زوجها پیشنهاد میشود،
ولی میتوان آن را بسط داد و در بسیاری
از روابط اعم از کاری و دوستانه به کار برد. درست است که برای اغلب شما
بخشیدن در حالی که هیچ تقصیری متوجه شما نیست سخت است اما اگر دیدید رابطه
آنقدر ارزش دارد که نمیخواهید آن را از دست بدهید میتوانید بزرگواری پیشه
کنید و پیشقدم شوید.
در این مواقع بخشش میتواند زخمهای عاطفی را درمان کرده و به هردوی شما کمک کند راحتتر از موضوع بگذرید. در زیر برخی راههای بخشیدن آمده است.
اگر با عشق و مهر با کسی که
شما را آزرده روبهرو شوید، در اغلب مواقع او از کاری که کرده پشیمان
میشود و از شما تقاضای بخشش میکند.
اگر بدانید که اطلاعات شما
درست است و در این باره به همسرتان به شما توهین کرده دلیل و مدرک نشان
دهید، ممکن است اذعان کند که عمل خطایی صورت داده است.
آنهایی که با عذرخواهی میخواهند گذشته را پشتسربگذارند و از نو شروع کنند و خالصانه برای آنچه اتفاق افتاده متاسف هستند،
میتوانند
رضایت همسرانشان را بهدست آورند. این دسته از افراد مسئولیت اعمالشان
را بر عهده میگیرند و برای اصلاح اشتباهشان بر میآیند.
با کسی که در حق شما بدی کرده، خوبی کنید. ما به حکم طبیعت با هرکس که با ما مهربان باشد، مهربان میشویم. ما کسانی را که به ما عشق میورزند با عشق بدرقه میکنیم
اما وقتی عشق روشی برای زندگی باشد، معیارها بسیار
بالاتر است. در این حالت ما حتی به کسانی که با ما بدرفتاری کردهاند، لطف
میکنیم.
راه رهایی از تالم و خشم ناشی از مورد بدرفتاری قرار گرفتن، این است که به ناکامی و اشتباهات خود در آن موقعیت مورد نظر اقرار کنید.
اگر
با شما رفتار ناخوشایندی کردهاند، خشم شما بر حق است. باید خشمگین شوید
اما خشم قرار است به شما سری بزند و بعد راهش را بگیرد و برود، قرار نیست
در شما مستقر بماند. خشم به شما انگیزه میدهد تا با کسی که شما را ناراحت
کرده، برخورد کنید و خواهان رسیدن به مصالحه و سازش شوید.
وقتی
خشم را درون خود حفظ میکنید تبدیل به تلخی و مرارت میشود و بعد تولید
نفرت میکند. این احساسات و نگرشها برای هر کسی که آنها را در خود حفظ
کند، تولید ناراحتی میکند حتی ممکن است سبب شود با کسی که شما را ناراحت
کرده برخوردهای خشونتآمیز داشته باشید.
میتوانید موضوع را رها کنید. مطمئن باشید مسائل مهم زیادی در زندگی شما هست که بخواهند فکر شما را مشغول کنند.
بنابراین
اجازه ندهید خشم بر مغز شما سایهافکن شود. شما میتوانید کاری کنید که
عشق در شما قدرتمندتر از کار خطایی باشد که با او صورت گرفته است.
اگر
با کسی برخورد دارید که از عذرخواهی امتناع میکند باید بتوانید از این 4
اقدام که توضیح دادیم استفاده کنید و از شدت ناراحتی خود بکاهید.
وقتی
کسی را که با شما بد کرده رها کنید و به اشکالاتی که خود در این زمینه
داشتهاید توجه کنید و بخواهید شخص توهینکننده را دوست بدارید، اینگونه
به احساس بهتری میرسید و از زمان و انرژی خود به شکل سازندهای استفاده
میکنید.
چگونه از همسرم عذرخواهی کنم
سادهترین
و کاربردیترین جملهای که به بچههایمان یاد دادهایم این بوده که وقتی
مرتکب اشتباهی میشوند با گفتن «ببخشید» یا «متاسفم» رضایت ما را بهدست
آورند اما داستان در مورد همسرانمان کمی متفاوت است یا بهتر است بگوییم
خیلی تفاوت دارد.
توجیه کردن و عقلانی جلوه دادن اشتباهی که انجام دادهاید به هیچ وجه عذرخواهی نیست. بعضی از
مردم
چنین رفتار میکنند چون میخواهند از مخمصهای که به خاطر انجام کار
اشتباه دچارش شدهاند نجات پیدا کنند. در حقیقت، تاکید کردن بر نیازهای
خودتان هنگام عذرخواهی، معذرتخواهی نیست.
دلایل عذرخواهیفراموش نکنید که همسرتان به خاطر نزدیکی که با شما دارند بهخوبی میتوانند نیت واقعی عذرخواهی شما را بفهمند. آنهایی که با عذرخواهی میخواهند گذشته را پشت سربگذارند و از نو شروع کنند
و خالصانه برای آنچه اتفاق افتاده متاسف هستند، میتوانند رضایت همسرانشان را بهدست آورند. این دسته از افراد مسئولیت اعمالشان را بر عهده میگیرند و برای اصلاح اشتباهشان بر میآیند. اینها دلایل خوبی برای عذرخواهی است.
از این کلمه استفاده نکن
وقتی
از همسرتان عذرخواهی میکنید، این پوزش باید خالصانه و بیریا باشد. در
عذرخواهیتان از کلمه «من» استفاده کنید و مسئولیت رفتاری که مرتکب شدهاید
را به گردن همسرتان نیندازید.
هنگام عذرخواهی جدی باشید و
همینطور باید ثابت کنید برای اینکه اوضاع به حالت اول برگردد هرکاری
میکنید همچنین باید بر این تصمیمتان تاکید کنید که آن اشتباه را هرگز
تکرار نخواهید کرد.
مطمئن شوید هر کاری که برای جبران اشتباه
انجام میدهید جدی است و حتما انجامش خواهید داد. قولی ندهید که تمایلی به
انجام آن ندارید یا در توانتان نیست.
چه زمانی میبخشد
مفهوم
غافلگیری خوب و هیجانآور به این معناست که کاملا غیرمنتظره برای همسرتان
کاری انجام دهید یا هدیهای تهیه کنید که او را هیجانزده کند و در نتیجه
دلخوری که از شما دارد را فراموش کند. برای این کار یک روز معمولی را برای
غافلگیر ساختن همسرتان انتخاب کنید. نه!
اشتباه نخواندهاید،
باید یک روز معمولی را برای غافلگیر کردن او انتخاب کنید چون انتخاب
روزهایی خاص مثل سالگرد ازدواج، روز تولد یا روز عشق برای غافلگیری همسرتان
خیلی مناسب نیست و
در این روزها هر فردی انتظار اتفاقی خاص را
دارد علاوه بر این اگر میخواهید همسرتان را خیلی خوب غافلگیر کنید، به
جزئیات چیزهایی که دوست دارد یا از آنها لذت میبرد دقت کنید.
ازدواج برای خیلی ها آب حیات است، طراوت و شادابی می آفریند و به
زندگی شان روح می بخشد. ازدواج برای خیلی ها رسیدن به اتفاقات خوب و رها
شدن از ناراحتی ها است.
ازدواج برای خیلی ها آب حیات است، طراوت و شادابی می آفریند و به زندگی شان
روح می بخشد. ازدواج برای خیلی ها رسیدن به اتفاقات خوب و رها شدن از
ناراحتی ها است.
ازدواج برای خیلی ها... اما همین ازدواج می تواند بر زندگی خیلی های دیگر
تاثیر چندان مطلوبی نگذارد و سبب اتفاقات بد و ناراحت کننده شود. بعضی از
این افراد شاید هما ن هایی باشند که به سال نرسیده طلاق را تنها راه حل
نجات شان می بینند.
پیچیدگی امر ازدواج و تنوع اخلاقیات و سلایق و عقاید، می طلبد که با ازدواج
ساده برخورد نشود. پس قضیه نشان دادن یک آب نبات چوبی زیبا به کودک خردسال
نیست که در این دوره زمانه بشود جوانی را وادار به ازدواج کرد و یا او را
از آن امر منصرف ساخت. باید رک و پوست کنده از تمام و کمال ازدواج گفت تا
خودش به نتیجه قطعی برسد که ازدواج بکند یا نکند؟
● پرده اول: ازدواج کنید چون...
آرامش می دهد/ یک سری از اتفاقات به سبب ازدواج رخ می دهد که باعث ایجاد آرامش می شوند. در ازدواج مهربانی می بینی و آرامش می یابی! جوانمردی آدم زیاد می شود و همین امر به فرد آرامش می دهد. اصلا یکی از اهداف اصلی ازدواج همین آرامش است. مهم ترین معیارها یعنی کفویت(همتایی) و اخلاق نیکو و ایمان هم در راستای رسیدن به همین هدف است.
آرامش، دشمن پیشرفت نیست حتی در بسیاری موارد مقدمه آن نیز هم هست. لازمه
آرامش همراهی با یک هم تراز است. ازدواجی که باعث آرامش بخشیدن به طرفین
بشود مقدمه پیشرفت اعضا را فراهم می کند.
تعادل می بخشد/ آدم ها ذاتا اجتماعی اند. تنهایی انسان را اندهگین و افسرده می کند. در ازدواج شرایطی برای فرد مهیا می شود که می تواند با انتخاب صحیح چاره ای برای تنهایی هایش بیابد. تنهایی روی هر کس اثری دارد.
کسی که در فشار باشد، خلقش که تنگ است هیچ؛ اعصاب و روانش هم به شدت به هم ریخته است. البته کم و زیاد دارد. بعضی ها چنان اعصابشان قاطی است، که مدام بهانه می گیرند و قال می کنند و بی حوصله و تحمل اند؛
بعضی ها هم چنان اعصابشان قاطی است که گوشه گیرند و بی قید و اعتنا و از
سنگ صدا درمی آید، از این ها نه! ازدواج فشار را از آدم برمی دارد و برای
گروه اول، مقوم و برای گروه دوم، ملین است!
تمرکز می دهد/ ازدواج محدودیت است. اما هر محدودیتی بد نیست.
اغلب محدودیت ها به دنبال خودشان تمرکز می آورند، همان طور که درس خواندن برای کنکور تفریح را محدود می کند اما محدودیتی است که فرد را به هدف نهایی می رساند.
تمرکز روی اهداف باعث می شود که افکار آدم بی اجازه این جا و آن جا نرود و تسلط بر افکار سبب انجام بهترکارها و حل مشکلات می گردد.
وسعت روزی/ موانع اقتصادی مسئله ای است که به گفته آمار، جوانان مجرد آن را مهم ترین دغدغه و مانع برای ازدواج می دانند. این در حالی است که طبق گفتار پیامبر(ص) کسانی که ازدواج را به خاطر خوف روزی ترک کنند،
به خدا سوء ظن دارند! آیه معروفی نیز در قرآن هست (آیه ۳۳ سوره نور) که خداوند صریح می گوید: اگر ازفقر می ترسید خداوند آن ها را از فضل خود بی نیاز می گرداند و در ادامه آیه انگار کسی از خدا می پرسد اگر نشد چی؟که می فرماید: و خداوند واسع و علیم است .
یعنی گشایش کارها دست اوست و به همه امور آگاهی دارد. البته نباید انتظار
داشت تا عاقد خطبه عقد را خواند یکی زنگ بزند و بگوید بیا این پول را خدا
فرستاده بگیرش!
مدت زمانی طول می کشد تا این فرج و گشایش در کارها خودش را نشان دهد.
ازدواج روزی آدم را زیاد می کند این تضمینی است که هم خدا و هم پیغمبرش
داده!
پشتیبانی زیبا/ در یک ازدواج موفق برای فرد یک حافظ و پشتیبان دست و پا می شود مثل لباس که محافظ آدم است. وقتی زن و شوهر لباس هم شدند
یعنی علاوه بر این که باید متناسب و اندازه هم باشند، باید حافظ و پشتیبان
هم نیز باشند و همانند لباس که زیبایی می بخشد، زینت و آبروی یکدیگر شوند.
یک پاسخ منطقی/ صریح بگویم ازدواج یک پاسخ منطقی به جسم است! تا آن...! بله! بالاخره خواست های منطقی جسمت را باید جواب بدهی!
به همین واضحی! عقلانی هم باید جواب بدهی؛ نه این که جوری جواب بدهی که دست
و پا و اندامت را بغلتانی توی فساد و نه تنها نیازش را جواب نگویی که
پریشانش هم بکنی!
● پرده دوم: ازدواج نکنید اگر...
ازدواج نکنید اگر احساس نیاز نمی کنید.
ازدواج نکنید اگر به رشد نرسیدید.
ازدواج نکنید اگر سازگاری با دیگران و حق پذیر نیستید.
ازدواج نکنید اگر قدرت انتخاب همسر موافق را ندارید.
ازدواج نکنید اگر توانایی مدیریت یک زندگی مستقل را ندارید.
ازدواج نکنید اگر با طرف مقابل تان تناسب ندارید.
ازدواج نکنید اگر معتاد به اعتیادهای خطرناک هستید!
ازدواج نکنید اگر نمی توانید سلامت نداشتن جسم تان را صادقانه به طرف مقابل بیان کنید.
ازدواج نکنید اگر مسئولیت پذیر نیستید و توانایی پذیرش مسئولیت یک خانواده را ندارید.
برای اینکه فردی رابطه قبلی خود را بعد از ازدواج فراموش کند، باید به تمام خاطرات و وابستگیهای آن فرد،«نه مقدس» بگوید.
به گزارش خبرنگار «نیمرخ» برنا، برخی از افراد با اینکه زندگی مشترکی را آغاز کردهاند، اما نمیتوانند، رابطه قبلی خود را فراموش کنند.« مهدی دوایی»دکترای روانشناسی و عضو هیات علمی پژوهشکده علوم شناختی در اینباره به برنا میگوید: یکی از دلایلی که با ارتباط داشتن با جنس مخالف، مخالفت میشود
این است که بعد از ازدواج آسیبهایی به وجود میآید که قابل جبران نیست، زیرا از لحاظ روانی یک لنگرگاهی میسازد که جابجایی این لنگرگاه یک مقدار زمانبر است. مهم این است که این افراد نگذارنند، رابطه خاص عاطفی برقرار شود.
در این رابطهها گاهی آسیبهای روانی ایجاد میشود که باعث میشود که آن فردی که رابطه قبلی داشته، زمانیکه ازدواج میکند،
ذهنش
هنوز درگیر رابطه قبلی خود باشد. در این مواقع فرد دچار پرخاشگری، احساس
افسردگی، خوشحال بودن مصنوعی و ناامیدی میکند و یا حتی نسبت به رابطه قبلی
خود احساس گناه میکند.
7 توصیه برای فراموشکردن دوستیهای بدون سرانجام
1- به تمام این وابستگیها «نه مقدس» بگویید
زمانیکه فردی ذهنش درگیر رابطه قبلی خود است، برای همیشه به این رابطه «نه مقدس» بگوید؛ یعنی تمام ذهن خود را که برای رابطه قبلی خود اشغال کرده است، تخلیه کرده و خود را پایبند زندگی مشترک خود کند.
برخی از افراد
میگویند«ما میخواهیم با فردی که قبلا رابطه داشتیم، دوباره رابطه برقرار
کنیم که فقط از احوالش باخبر باشیم»، و اگر از او باخبر باشیم، حتما با
همسرمان زندگی مشترک خوبی داریم و اگر خبری از او نداشته باشیم،
در
زندگی مشترکمان هم مشکل به وجود آید. که این رفتار کاملا اشتباه است و
امکان هرگونه زمینهسازی برای ارتباط مجدد را باید از بین برد.
2- تجربیات جدید ایجاد کنید
تمام
وابستگی ها در رابطه قبلی به براساس تجربیاتی که در زندگی مشترک بالا
میگیرد و یک زندگی معمولی برای اینکه بتوانند تجربیات گذشته را از بین
ببرد، کفاف نمیدهد.
این افراد بایستی کاری کنند که تعاملات
بالایی با همسر خود داشته باشند. مثلا اگر هفتهای یک بار با آن فردی که
رابطه داشتند، به سینما میرفتند، هفتهای 3دفعه با همسر خود به سینما
بروند.
3- لنگرگاههای جدید بوجود بیاورید
یعنی
زن و شوهر در زندگی مشترک خود، باید به دنبال یک لنگرگاه جدیدی بگردند که
با هم آن را دوست دارند و به آن چیزی که علاقه دارند، به بازی گرفته و عمل
کنند. زن و شوهری که قبلا هر گونه رابطهای با فردی داشتند را فراموش کرده و
باید به آن چیزی که علاقه مشترک دارند، بپردازند
و برای به دست آوردن آن برنامهریزی کنند. «بچهدار شدن» یک معقوله جدی است که میتوان به آن پرداخت. بچه دار شدن باعث میشود زن یا مرد بیشتر وابسته زندگی خود شده و تمایل و جذب آنها نسبت به خانواده و همسر بیشتر شود.
البته روانشناسان در مواقع اختلاف، بچهدار شدن را هیچگاه توصیه نمیکنند. اما این مورد متفاوت است.
4- رابطه قبلی خود را نیمهکاره نگذارند
زوجین
که هرگونه رابطه قبلی و پنهانی را قطع کنند و این رابطه آنها نباید نیمه
کاره باشد. زیرا باعث بلاتکلیفی افراد در زندگی مشترک خود میشود و زندگی
آنها بعد از ازدواج دچار لغزش شده
و دیگر مستحکم و استوار نخواهد بود؛ در نتیجه هرگونه عواملی که باعث تحریک این رابطه میشود، از بین برده و خداحافظی کامل کنند.
5- عوامل جدایی را در ذهن خود یادآوری کنند افراد باید علل شکست و قطع رابطه خود را با جنس مخالف خود را به یاد آورند، در نتیجه عواملی وجود داشته که آنها از هم جدا شدهاند وگرنه با هم ازدواج میکردند.
این عوامل اگر در ذهن فرد تداعی شود، خود به خود رابطه و یا فکر کردن به آن رابطه را در ذهن فرد از بین می برد.
6- جدایی بدون ابراز احساساتوقتی فردی با خشونت تمام رابطه خود را به پایان برساند، دیگر هیچ دلیل توجیه کنندهای وجود ندارد که این رابطه را ادامه دهد و یا اصلا به آن فکر کند.
حتی هر هدیهای که از طرف فرد مقابل دریافت کرده است را به او برگرداند و هیچ بعد عاطفی نباید بین آنها وجود داشته باشد و از جملههای عاشقانه برای خداحافظی استفاده نکند،
مثلا موقع قطع رابطه و خداحافظی گفتن این جمله که «سرنوشت روزگار، ما را از هم جدا کرد» کاملا اشتباه است.
7- هرگونه محرک تداعی خاطرات را از بین ببرند
فردی قبل از ازدواج اگر با کسی رابطه داشته و هدیه، کتاب و یا هر شی دیگری را از طرف مقابل گرفته است، از بین ببرد،
تا خاطرات آن شخص برای او تداعی نشود و یا اگر دوشنبه ها با او قرار ملاقات میگذاشته، با همسر خود روز دوشنبه قرار نگذارند، تا آن روز برای آنها تداعی نشود و یا همان کادویی که برای او گرفته بود را برای همسر خود نگیرد.
فاصله سنی مناسب میان زن و شوهر را میتوان 2 تا 4سال و در برخی منابع 2 تا 7 سال یا 4 تا 7 سال در نظر گرفت. البته این به آن معنا نیست که اگر یکی دو سال به این سنین افزوده یا از آن کاسته شود، نباید ازدواجی انجامگیرد.
شاید بتوان گفت که اگر تمام زمینهها بررسی شده باشد و مشکل خاصی دیده نشود، میتوان فاصله سنی را به دیده اغماض نگریست ولی در عین حال بهترین و مناسبترین فاصله سنی 2 تا 4 سال است.
طبیعی است که اگر سایر شرایط، مناسب نباشد، باز هم ازدواج نمیتواند موفق باشد. فلسفه وجود چنین تفاوت سنی در این است که: اولا خانمها زودتر به بلوغ عقلی و جسمی میرسند و در نتیجه پختگی روانی لازم را زودتر پیدا میکنند.
خانمها زودتر به بلوغ جن سی میرسند و بهتر است به نیازهای آنها زودتر پاسخ داده شود. از طرف دیگر نیازهای جن سی خانمها نیز زودتر فروکش میکند، بنابراین به علت آمادگی زودتر زنان برای ازدواج و بلوغ اجتماعی است که این تفاوت سنی طرح میشود.
از دیدگاه دینی و در روایات اسلامی تناسبهای مختلف در ازدواج تحت عنوان کلی، هم کفو بودن مطرح شده است که یک جنبه آن تناسب سنی است.
کفو هم بودن دو همسر یعنی تناسب، همشانی و همطرازی و در زمینه تناسب سنی یعنی لحاظ منطقی تفاوت سنی در ازدواج. از نظر اسلام ازدواج کردن با تفاوت سنی زیاد، امر نامشروعی نیست و آنچه در سنت پیامبر دیده میشود، حکایت از مشروعیت این نوع ازدواج دارد.
کمالات پیامبر(ص) به عنوان انسانی کامل به حدی بود که به خوبی با حضرت خدیجه(س) زندگانی کرد و در آن زندگانی معضلی به خاطر تفاوت سن و سال دیده نمیشد و از سوی دیگر خدیجه(س) نیز زنی با کمال و بینظیر بود.
تمامی ثروت فراوان خود را در راه تبلیغ اسلام صرف کرد و اولین زنی بود که به پیامبر ایمان آورد و فاطمه(س) را برای پیامبر به یادگار گذاشت.
پیامبر نیز به عنوان همسری باوفا هرگاه که نام خدیجه(س) را میشنید، اشک در چشمان مبارکش حلقه میزد، به نحوی که اطرافیان آن حضرت، تاثر او را به خوبی حس میکردند.
البته در این ازدواجها با این تفاوت سنی فقط کسانی میتوانند موفق باشند که از رفتار پیامبر(ص) و خدیجه(س) به خوبی پیرونی کنند.
عدم تفاهم ودرک متقابل
با
افزایش سن، انعطاف آدمی کاهش مییابد و همین امر در زندگانی مشترک معضل
آفرین میشود. در نتیجه محیط امن خانه تبدیل به فضایی ناامن و تحمل ناپذیر
میشود. به عنوان نمونه، زنی که از همسر خود بزرگتر است
با توجه به تجربه بیشتری که دارد ممکن است این احساس در او ایجاد شود که او محقتر است و بنابراین دایم امر و نهی کند و کمتر به دیدگاههای همسر خود توجه کند. پیامد چنین رفتاری عدم درک مسایل و مواضع یکدیگر، کنارهگیری مرد از مدیریت خانواده، مطیع صرف همسر شدن و از همه مهمتر الگودهی نامناسب برای فرزندان است.
یا مردی با داشتن 20 سال سن بیشتر، طبیعی است که میتواند از تجارب بیشتری برخوردار باشد بنابراین این مساله زمینهای فراهم میکند که شخص ارزش لازم را به نظرهای فرد کوچکتر ندهد یا طرف مقابلبیش از اندازه احساس کوچکی کند و همیشه در حال اضطراب و تشویش باشد و بالاخره از اداره زندگی درمانده شود.
عدم ارضای مناسب غرایز جنسی
یکی
از اهداف ازدواج، ارضای غرایز است و این خود میتواند عامل موثری در تداوم
زندگی خانوادگی باشد. اما در سنین بالا، فرد از لحاظ غریزه جن سی افول
میکند؛ به نحوی که زوجین نمیتوانند موجبات رضایت یکدیگر را در روابط
زناشویی به نحو مطلوب تامین کنند و
همین امر ممکن است موجبات درگیری را فراهم آورده، محیط خانواده را متشنج کند. این مساله در موارد چشمگیری به بروز افسردگی در زنان جوان میانجامد و در برخی از زنانی که خویشتندار و باتقوا نباشند، گرایش به انحرافات و لغزشها دیده میشود
و در مردانی که با زنان بزرگتر از خود ازدواج کردهاند مرد به علت عدم تمکین مناسب وکافی زن ممکن است به همسر دوم یا ازدواج موقت بیندیشد. وقتی که فاصله سنی بین زن و شوهر زیاد باشد، هریک در دورهای از زندگانی به سر میبرند که از لحاظ میل جن سی با هم متفاوت هستند.
بهعنوان مثال، زنی که در دوران جوانی (18 سالگی) به سر میبرد و همسرش در 35 سالگی است و به مرز میانسالی نزدیک شده است.
در این حالت زوج نمیتواند نیاز جن سی همسر خود را به شکل مطلوب ارضا کند. این عدم ارضای جن سی، ممکن است به شکلهای مختلف همچون نق زدنهای فراوان، عدم احساس رضایت از زندگی و... در زن جلوهگر شود.
زمانی که مرد ?? ساله با دختری کم سن و سال ازدواج میکند پس از گذشت مدت ?? سال، به مرد ?? سالهای تبدیل میشود که بهطور قطع دیگر احساسات و تواناییهای جن سی قبل را ندارد و این مساله عواقب خوبی در پینخواهد داشت.
پیدا شدن سوءظن
گاهی
وجود فاصلههای سنی زیاد باعث میشود که زوجین سوءظنهایی نسبت به یکدیگر
پیدا کنند و ممکن است حتی نتوانند دلایلی هم برای این گونه افکار ارایه
کنند.
امر و نهی به همسر
در چنین
خانوادههایی فرد بزرگتر به دلیل داشتن تجربه، خود را ملزم میداند که
مدام به همسر خود امر و نهی کند؛ امر و نهی بیش از حدی که همیشه مبتنی بر
حق نیست، بلکه سلیقه نیز در آن سخت مداخله میکند تا موجبات ناراحتی همسر
را فراهم آورد.
فرد بزرگتر احساس میکند که باید فرد کوچکتر
را تربیت کند و حال آنکه او انتظار دارد که با همسر زندگی کند، نه آنکه
همسر وی نقش پدر و مادر را بر عهده گرفته، به امر و نهی و تربیت وی مبادرت
کند. البته زن و شوهر باید برای تکامل و تعالی یکدیگر تلاش کنند و در مواقع
ضروری به امر به معروف و نهی از منکر یکدیگر بپردازند.
امتیازدهی بیش از حد
مشکل
دیگر این است که فرد بزرگتر برای اینکه فرد کوچکتر را جذب کند و زندگی
تداوم یابد، باید مدام به او امتیازاتی بدهد که وی را به دوام زندگی دلگرم
کند اما دادن دایم امتیازات همیشه امکانپذیرنیست، زیرا گاه دادن این نوع
امتیازها برای فرد بزرگتر غیرقابلتحمل یا غیرممکن میشود و به این ترتیب
از انگیزه طرف مقابلبرای ادامه زندگی میکاهد.
از سویی طرف
کوچکتر که از نقطه ضعف همسر خویش اطلاع یافته درصدد اخذ امتیازهای بیشتری
برمیآید که این امر اختلافات خانواده را تشدید کرده و جو ناامنی را بر
خانه حکمفرما میکند و به این ترتیب خانوادهای نابسامان شکل میگیرد که
کشمکشهای ناشی از آن، از ارزش والدین در نزد فرزندان میکاهد و در نتیجه
تاثیرات تربیتی آنها را نیز کاهش میدهد.
افزایش طلاق
معضل
دیگری که گاه در خانوادههایی که تفاوت سنی زوجین زیاد است دیده میشود،
مساله عدم تحمل یکدیگر و وقوع طلاق است. تحقیقاتی که روی 2 هزار و 167
پرونده طلاق انجام شده، حاکی از آن است
که یکی از مهمترین دلایل طلاق
در میان زوجین، همین تفاوتهای سنی، به ویژه بزرگتر بودن زن از مرد است؛
زیرا این پدیده، چه از نظر فرهنگی و چه از نظر اجتماعی، در جامعه ما
پذیرفتهشده نیست.
در برخی موارد، این ازدواجها ممکن است به
طلاق منجر نشود ولی همواره با پشیمانی همراه است؛ زیرا مشکلات ناشی از این
نوع ازدواجها به قدری زیاد و غیرقابلتحمل است که در اکثر موارد موجبات
پشیمانی را فراهم میکند
و زندگیای سراسر مشاجره و دعوا به وجود میآورد که گاهی تاثیرات آن روی زوجین و به ویژه روی فرزندان آنها کمتر از طلاق نیست. این حالت ممکن است امکان بزهکاری و جرمزایی در فرزندان را نیز افزایش دهد.
چهار نکته کلیدی
1 اختلاف سنی دختر و پسر نباید آنقدر زیاد باشد که دوره رشدی آنها متفاوت شود و در علاقهها، سرگرمیها، طرز نگرش و بینش و انرژیهای روانی با هم تفاوت اساسی داشته باشد. به عنوان نمونه ازدواج دختر ?? سالهای را با پسر?? ساله در نظر بگیرید.
در حالی که دختر در آغاز راه هیجانات، علاقهمند به شطینتهای نوجوانی و جست و خیز و وقت گذرانی با دوستان، میهمانی و …. است، مرد، کار و تفکر و مطالعه، فیلم و موسیقی و گوشه ساکت خانه جهت استراحت را بیشتر میپسندد. همچنین دیدگاه مرد توام با تجربه و احتیاط است و دیدگاه دختر نوجوان ریسک و فعالیتهای نو و بدیع.
2 بهترین و
معمولیترین وضعیت ازدواج این است که سن پسر کمی از سن دختر بیشتر باشد یا
حداقل مساوی باشند. این به خاطر آن است که مدت باروری در خانمها محدود
بوده و در آقایان نامحدود است و ضمنا قدرت باروری خانمها زودتر از آقایان
شروع میشود.
همچنین نیاز است که آقایان قبل از ازدواج، علاوه بر بلوغ جسمی و فکری، به استقلال اقتصادی نیز برسند که این به زمان بیشتری نیاز دارد.
3 فرد مورد نظر شما در کل، باید معدل قابلقبولی در
معیارهای مورد نظر شما کسب کند. به عنوان نمونه، دختری که همسن با پسری
است اما در سایر معیارهای اساسی قوی است، معدل خوبی برای ازدواج دارد. در
ضمن وی در معیار سن هم حداقل نمره قبولی را دارد.
ولی اگر این
دختر با همه معیارهای اساسی و خوبی که دارد، ?? سال از پسر بزرگتر باشد،
با وجود اینکه معدل بالایی دارد ولی در یک معیار اساسی رد میشود و چنین
ازدواجی با ریسک بالایی از طلاق یا نارضایتی در زندگی زناشویی همراه
میشود.
4 باید از طریق رسانههای گروهی، کلینیکهای مشاوره
ازدواج یا خانواده به دختران و پسرانی که قصد ازدواج دارند، آموزش داد که
فاصله سنی بین آنها حداقل 2 سال و حداکثر 7 سال باشد
و این مسالهای است که باید موقع راهنمایی قبل از ازدواج برای آنها تشریح کرد تا دریابند که با فاصله سنی کمتر، مشکلات کمتری خواهند داشت، مشروط بر اینکه به سایر جنبههای لازم برای ازدواج موفق نیز توجه کافی مبذول دارند.